اشغال ایران، در شهریور ۱۳۲۰ به روایت تصویر

0 نظرات

وبلاگ آذرک - درپی حمایت رضا شاه از کشور آلمان و هیتلر در رویارویی وی با متفقین، روز سوم شهريور ۱۳۲۰ نمايندگان سياسی دولت‌های شوروی و انگلستان در تهران، به منزل علي منصور نخست‌وزير وقت ايران رفته و هر يك يادداشتی تسليم وی و طی آن به ایران اعلام جنگ نمودند. سپس تجاوز ارتش‌های بيگانه به مرزهای ايران آغاز شد. نيروی هوايی شوروی در آذربايجان به بمباران شهرهای بی دفاع در شمال و مركز كشور پرداخت و يگان‌های زمينی و موتوريزه آن كشور از طريق جلفا به سمت تبريز سرازير شد. در خوزستان قوای انگليس به بنادر شاهپور و خرمشهر حمله کردند که طی آن نيروی دريايی ايران بكلی از بين رفت و فرمانده آن نيز كشته شد. نيروی هوايی انگليس، اهواز را بمباران كرد و ستون ديگری از نيروهای انگليسی از قصر شيرين به كرمانشاه وارد شد

با تجاوز قوای انگليس و روس از جنوب و شمال به كشور، رضاشاه، ارتش را به مقابله فراخواند، ولي به جز مقاومت پراكنده، طی سه روز درهم شكست و كشور به اشغال ارتش‌ شوروی و انگليس درآمد. پس از از هم‌پاشیدگی اوضاع کشور و بروز قحطی، دولت ايران تصميم خود مبني بر ترك مقاومت را به اطلاع سفرای كشورهای اشغالگر رساند و در مقابل، از آنها خواست تا ادامه عمليات جنگی و پيشروی خود را متوقف سازند

روز هشتم شهريور سال ۱۳۲۰ دولت فروغی (محمد علی فروغی از چهر‌ه‌های مشهور تاریخ ایران است که به انگلیس‌ها بسیار نزدیک بود و در مقاطع مهم تاریخی حضور پررنگ خود را نشان داد. او نخستین و آخرین نخست وزیر رضاشاه و اولین نخست وزیر محمد رضا شاه محسوب می‌شود) در تهران حكومت نظامي اعلام كرد و در روز۲۵ شهريور، هنگامي‌كه قوای روس و انگليس تهران را اشغال كردند، رضا شاه بی درنگ استعفا داد و عازم بندرعباس شد .

پس از حمله متفقین به ایران و استعفای رضاشاه، عده زیادی از فرماندهان ارتش نوساخته رضاشاه، از کار نظامی‌گری کنار گذاشته شدند

در دوعکس بالا و پایین سران سه کشور انگلیس، آمریکا و شوروی که در تهران حضور دارند، ایران را پل پیروزی نامیدند

عکس بالا از راست: چرچیل - روزولت - استالین

از راست: استالین - روزولت - چرچیل

ورود تانكهاي انگليسي به كرمانشاه


ارتش متفقین، در برابر مقاومت‌های پراکنده در داخل ایران

دیدار محمد رضا شاه با وینستون چرچیل در اولین روزهای ساطنت


ورود نیروهای متفقین از شمال و جنوب و غرب

محمد علی فروغی اولین و آخرین نخست وزیر رضا شاه و اولین نخست‌وزیر محمد رضا شاه در عکس در اولین روز سلطنت

نيروي دريايي جوان ایران در اولين روز حمله متفقين به جنوب ایران

اشغال پالایشگاه آبادان نیروهای انگلیسی

گردهمایی فرماندهان نظامي انگليس ، روسيه و امريكا در قزوين تحت اشغال




ادامه مطلب ...

کاریکاتور - عصای علی خامنه ای و دریاچه ارومیه !

0 نظرات

علی خامنه ای ، کارتون ، دریاچه ارومیه ، عصا ، مقام عظما ،



ادامه مطلب ...

عکس - دستگیری جوانان معترض در تظاهرات امروز ارومیه

0 نظرات

 دستگیری ، جوانان ، ارومیه ، آذربایجان ، بسیج ، نیروی انتظامی ، دریاچه ارومیه

ادامه مطلب ...

کارتون - طناب دار، سرخط تفکرات رژیم آخوندی ایران

0 نظرات


ادامه مطلب ...

فیزیوکراسی یا فیزیو کراتیسم چیست ؟

0 نظرات


فیزیوکراسی یا فیزیو کراتیسم به معنی تسلط طبیعت و در واقع آموزه اقتصاد ملی طبیعت می‌باشد.دوران حیات این مکتب از سال ۱۷۵۸ همزمان با «تابلوی اقتصادی» دکتر کنه بنیان گذار این مکتب تا سال ۱۷۷۶یعنی در تاریخ انتشار کتاب معروف و ارزشمند «ثروت و ملل» آدام اسمیت می‌باشد.
در واقع حیات این مکتب همزمان با پیشرفت علوم و فنون مکانیک وگسترش افکار ناتورالیستی (یک جهان بینی فلسفی است که بر اساس آن همه چیز به وسیله طبیعت و طبیعت تنها به وسیله خودش توضیح پذیر است) بوجود آمد.

فیزیوکراتیسم اولین مکتب اقتصادی است که به بیان قواعد علمی اقتصاد پرداخت و بیشترین سهم را در شکل گیری اصول اولیه نظام اقتصادی سرمایه‌داری داشت.مبنای این مکتب بر پایه فلسفه دئیسم استوار بود.دئیسم یا «مکتب خدا پرستی طبیعی» از ریشه لاتین دئوس به معنی خداست که در قرن ۱۷ و ۱۸ پدید آمد و با کلیسا مخالف بود و منکر وحی بود و عقل و ندای طبیعت را برای سعادتمند شدن انسان کافی می‌دانست و کلا بر طبق نظر این فلسفه خداوند منشا هستی می‌باشد و دنیا را خلق نموده و و پس از خلقت هیچ چیز در جریان عالم دخالت نمی‌کند.در واقع خداوند دخالتی در این دنیا بعد از خلقت نمی‌کند مانند ساعت سازی که ساعتی را می‌سازد اما بعد از آن ساعت خود کار می‌کند ونیازی به دخالت سازنده اش ندارد. همین طور جهان هستی نیز با قواعد طبیعی که خداوند در بدو خلق کردن در آن نهاده به حیات خود بدون نیاز دخالت خدا ادامه می‌دهد در واقع تعبیر دئیسم از خداوند معمار باز نشسته است.

در واقع در اینجا به روشنی منشا فکری آزادی اقتصاد و عدم دخالت دولت در اقتصاد دیده می‌شود چون نظر بر این است که اقتصاد نیز مانند طبیعت با توجه به مکانیسمهایی که در آن وجود دارد به تعادل می‌رسد و نیازی به دخالت دولت در رسیدن به تعادل ندارد.در واقع فیزیوکراتیسم معتقد است دو نوع نظام در دنیا وجود دارد.یکی نظام طبیعی که شامل قوانین غیر قابل تغییر طبیعی است و در عین حال بهترین نظام ممکن است و دوم نظامهای تکوینی که به وسیله انسان بوجود می‌آیند وبر اساس قوانین حقوقی تنظیم شده‌اند.از نظر فیزیو کراتها هدف این است که نظامهای تکوینی بوجود آمده توسط انسان بر نظامهای طبیعی منطبق گردند و طبعاً نظامهای اقتصادی ساخته دست بشر نیز باید مانند نظامهای طبیعی طوری ساخته شوند که نیازی به دخالت دولت نداشته باشند.و وظیفه دولت فقط از بین بردن موانع ساختگی ایجاد آزادی و مالکیت و مجازات افراد متعدی به این دو و همچنین تعلیم قوانین طبیعی است.

اصل «تعادل اقتصادی خودکار» به این معنی که اقتصاد به خودی خود به تعادل می‌رسد و نیازی به دخالت دولت ندارد نیز اولین بار توسط این مکتب بیان شد که ریشه در دیدگاه آنان به طبیعت دارد.دکتر «کنه» بنیانگذار مکتب فیزیکراتیسم در کتاب «تابلوی اقتصادی» خود جریان ثروت در اقتصاد را به مشابه جریان گردش خون در بدن می‌داند که بصورت خودکار و بدون نیاز به دخالت از خارج انجام می‌گردد.او توضیح می‌دهد که چگونه تولید، توزیع و مصرف به یکدیگر وابسته‌اند و کلیه مبادلات حلقه‌های یک زنجیر را تشکیل می‌دهند.با تکرار مستمر جریان تولید، توضیع و مصرف اقتصاد متعادل می‌گردد.با نظریه «جریان ثروت» هسته فکری یکی از مهمترین اصول سرمایه داری یعنی «تعادل خودکار» شکل گرفت.
مکتب فیزیوکراتیسم با استفاده از دئیسم در شکل گیری لیبرالیسم اقتصادی که یکی دیگر از اصول سرمایه داری است نیز نقش داشته؛زیرا از یک طرف شرایط طبیعی حاصل از عدم دخالت را بهترین شرایط دانسته و از طرفی دیگر با نفی لزوم وحی، معتقد است که انسانها با استفاده از قانونمندی‌های فطری آزادانه به بهترین نحو عمل خواهند نمود و به علت همسویی منافع، محدود نکردن آزادی‌های آنها موجب بهره مندی هرچه بیشتر کل جامعه خواهد شد.

به این صورت بود که سه اصل اساسی نظام سرمایه داری یعنی اصل «تعادل اقتصادی خودکار» و اصل «عدم مداخلهٔ دولت در امور اقتصادی» و در نهایت اصل «لیبرالیسم اقتصادی» توسط فلسفه دئیسم در مکتب فیزیوکراتیسم شکل گرفت.




ادامه مطلب ...

عکس - علی خامنه ای با امیر المومنین !

0 نظرات




ادامه مطلب ...

آیا دین سالاری همان حکومت دینی ست ؟

0 نظرات


دین‌سالاری ( Theocracy ) به نوع خاصی از حکومت گفته می‌شود که در آن اصالت به قوانین دینی و فرد روحانی داده شده‌است، و نوعی حکومت است که در آن «خدا» مبنای سیاسی یک مملکت است و مملکت توسط نمایندگان مدعی خدا در رأس امور اداره می‌گردد.
بدین ترتیب مذهب غالب اصلی‌ترین تعیین‌کنندهٔ خط و مشی اداره جامعه در نظام دین‌سالار است. دین‌سالاری در تاریخ اسلام نیز به کرات ظاهر گردیده است. امروزه، از میان ۱۹۲ عضو سازمان ملل متحد، ایران تنها کشوری است که بنا و اساس آن بر مبنای دین‌سالاری می‌باشد .

تاریخچه

واژه تئوکراسی از واژه یونانی θεοκρατία به معنی "حکومت خداوند" ریشه می‌گیرد. تئوکراسی اولین بار توسط جوزفیوس فلاویوس در قرن اول میلادی مطرح شد تا ویژگی‌های حکومت یهودیان را مشخص کند. جوزفیوس اینچنین استدلال کرد که حکومت یهودیان به دلیل آنکه در هیچ کدام از سه نوع دولت شناخته شده یونانیان، یعنی پادشاهی، اشرافی و آنارشیسم جا نمی‌گرفت، منحصر به فرد به حساب می‌آمد، از همین رو جوزفیوس تئوکراسی را به عنوان چهارمین شکل حکومتی که در آن خدا و قوانینش قدرت مطلق هستند تفسیر کرد. تعریف جوزفیوس تا قبل از عصر روشنگری کاملا قابل قبول بود تا زمانی که این اصطلاح شروع به کسب مفاهیم جامع‌تر و به صورت غیرقابل انکاری منفی کرد، بخصوص وقتی که مورد تفسیر هگل قرار گرفت.

حکومت‌های دین‌سالار در حال حاضر


ایران
حکومت ایران به عنوان یک جمهوری دین‌سالار تفسیر شده است. فرمانده کل قوا یا رهبر که یک فرد روحانی است توسط مجلس خبرگان رهبری انتخاب می‌شود. شورای نگهبان قانون اساسی وظیفه دارد که هر قانون تصویب شده در مجلس را با قانون اساسی و قوانین شریعت اسلام مطابقت دهد، همچنین موظف است صلاحیت همه نامزدهایی را که جهت شرکت در هر انتخابات به جز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در وزارت کشور ثبت نام می‌کنند را بررسی کند و پس از آن اجازه شرکت در انتخابات را به آن کاندیدا بدهد.

عربستان سعودی
قانون اساسی عربستان سعودی برپایه قوانین اسلامی یا شریعت نوشته شده است. قوانین اسلامی مسلمانان را امر می‌کند تا از الکل، فرآورده‌های خوکی، قمار، زنا و بسیاری چیزهای دیگر که آن را حرام می‌خواند، پرهیز کنند.همچنین در شریعیت اسلام حقوق زنان نسبت به مردان برابر است.ولی در عربستان رعایت نمی شود

مقر پاپ (واتیکان)
جمهوری اسلامی پاکستان
جمهوری اسلامی افغانستان
جمهوری اسلامی موریتانی
شمال نیجریه
آچه (شمال سوماترا در اندونزی)



ادامه مطلب ...

خالی بندی های چوپان دروغگو - کارتون

0 نظرات



ادامه مطلب ...

کاریکاتور - زندان اوین

0 نظرات




ادامه مطلب ...

عکس های شادی مردم لیبی بعد از سرنگونی حکومت معمر قذافی

0 نظرات










ادامه مطلب ...

آهای نزول خورها ، کلاهبردارها ، متجاوزها و ... امشب شب قدره ها !

0 نظرات
 اسلام ، قرآن ، آخوند ، شب قدر ، عمامه ، دزد ، کلاهبردار ، شارلاتان ، سارق ، جمهوری اسلامی ، متجاوز ، تجاوز ، نزول خوار ، گناه ، العف ، خدا ، الله ، عکس

اسلام عزیز میگه اگه دزدی کردی، اگه به نوامیس مردم تجاوز کردی، اگه مال مردمو خوردی و ... فقط کافیه که امشب ( شب قدر ) العف العف کنی تا همش بخشیده بشه ! و از فردا بشی مثل کسی که تازه از مادرش متولد شده و کارنامه اعمالش پاک پاکه !

خلاصه یک شب که هزار شب نمیشه، امشب رو العف العف کنید تا گناهانتون بخشیده بشه و از فردا دوباره شروع کنید به دزدی و کلاهبرداری و چماقداریتون تا شب قدر سال آینده که دوباره العف العف کنید تا باز هم گناهانتان بخشیده بشه ! بالاخره اسلام عزیر، دین خلافکاران و گناهکاران است دیگه ! تازه موقع مرگ هم اگه یه شهادتین بخونید باز هم همه گناهانتون بخشیده میشه و انگار نه انگار که یک عمر به مردم ظلم و ستم کرده اید! وجدانا اسلام دین خیلی خوبیه ها پس قدرش رو بدونید!





ادامه مطلب ...

نقش روسیه در کودتای 28 مرداد 1332

0 نظرات

علی ودایع ( باشگاه اندیشه ) - فردا سالروز کودتای 28 مرداد 32 است ؛ برگی ننگین از تاریخ معاصر ایران و چنگ اندازی بیگانگان به ایران ، همواره این روز یادآور دخالت آمریکا و بریتانیا در امور داخلی ایران بوده است اما روز 28 مرداد یک برگه مغفول دارد و آنهم دخالت شوروی در کودتای 28 مرداد است. در سندها، کمترین اشاره ای به نقش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی - روسیه - نیست. تنها به اتهاماتی اشاره شده است که رادیو مسکو به امریکا وارد کرده است. ﺁیا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کرملین اسناد مربوط به ایران، از جمله نقش روسیه در کودتای 28 مرداد 1332 را انتشار داده است؟ برخی مطالعات انجام گرفته اند حاکی از رضایت خاطر ﺁن رژیم از کودتا است.

برای ﺁنکه تصور دقیقی از اندازه فعل پذیری شوروی سابق بدست ﺁوریم، یادﺁور می شویم که امپراطوری روسیه با ایران مرز مشترک داشت. اما در برابر کودتا هیچگونه واکنشی بروز نداد.

1 - با روی کار ﺁمدن حکومت نهضت ملی ایران، دولت شوروی دست به فرهنگ ایرانی زدائی در ﺁسیای میانه زد (ﺁلکساندر ﺁدلر شوروی شناس در فیلم مستند پیرامون نهضت ملی شدن صنعت نفت و مصدق و حکومت او)

2 - چرا روسیه واکنش کارپذیرانه ای ابراز کرد؟

پاسخ ایدن، وزیر امورخارجه و سپس نخست وزیر انگلستان و از سازمان دهندگان کودتا، در خاطرات خود، این است: ما به روسها هشدار دادیم: بدون نفت، حیات غرب غیر ممکن است و اگر از روسیه شوروی عملی در جهت مخالف غرب سرزند، انگلستان وارد جنگ خواهد شد. روسیه این اخطار را جدی گرفت و وقتی اختلالات رخ نمودند، حرکاتشان ﺁشکارا محتاطانه بود (صفحه 358 The memoirs of Sir Anthony Eden full Circle)

3 - مورخ الدوله سپهر رابط زاهدی با سفارت روسیه شوروی ، در منزل محمد علی کشاورز صدر، سخنگوی وقت جبهه ملی، با حضور ابوالحسن بنی صدر علت سکوت روسیه در کودتای 28 مرداد را اینسان توضیح داد: زاهدی به من مأموریت داد نزد سفیر روسیه بروم و به او بگویم: هرگاه حزب توده خود را وارد ماجرا نکند، من قول می دهم در ایران، به امریکا پایگاه نظامی ندهم و ایران وارد پیمان نظامی نشود. اما اگر حزب توده وارد عمل شود، غیر از سرکوب بیرحمانه، به امریکا پایگاه نظامی می دهیم و وارد پیمان نظامی هم می شویم.

4 - روسیه شوروی با سیاست موازنه منفی دکتر مصدق از زمان مجلس چهاردهم شورای ملی موافق نبود. چنانکه دکتر مصدق طرحی را به تصویب مجلس گذراند که هیچ نخست وزیر و وزیر و اشخاصی که کفالت از مقام ﺁنها یا معاونت می کنند نمی توانند راجع به نفت با هیچیک از نمایندگان رسمی و غیر رسمی دول مجاور و غیر مجاور و یا نمایندگان شرکتهای نفت و هرکس غیر از اینها مذاکراتی که اثر قانونی دارد، بکند و یا این که قراردادی امضاء نماید . سفیر روسیه این اقدام مصدق را دشمنی با روسیه تلقی کرد و مصدق در پاسخ پیام او، نامه ای به او نوشت: راجع به نفت شمال ایران که ابتکار پارلمانی این جانب موجب بدبینی و دلتنگی مأمورین اتحاد جماهیر شوروی گردید و حتی رادیو مسکو اسناداتی به اینجانب داد که استحقاق ﺁن را ندارم، لازم است عرض کنم که به دلایل تاریخی و تجربیات تلخی که از امتیازات داریم، موکلین من اصولا با هرگونه امتیازی که راجع به منابع ثروت مملکت به داوطلبان غیر ایرانی در قلمرو ایران داده شود، خوش بین نیستند... بی شک می توان ادعا کرد که کودتای 28 مرداد با چراغ سبز مسکو و حتی همراهی سیاست مداران روس به وقوع پیوست.

5 - در همان زمان در خواست امتیاز نفت از سوی روسها حزب توده را وادارکرد بدون هیچ توجیه واقعی، با عناوینی از این نوع چگونه باید امتیازات را در مقابل حصول بیشترین منافع برای کشور اعطا کرد، تا آنجا پیش رفت که برای تجدید مذاکرات مربوط به امتیاز نفت، نه تنها به روسها، بلکه همچنین به انگلیسها و آمریکائیان، دلیل برهان تراشید. مطبوعات حزب توده که سر سپرده و مبلغ روسیه شوروی بودند، در هنگام آغاز مبارزات ملت ایران برای استیفای و مطالبات حقوق خود از شرکت نفت شعار ملی و ملی کردن را خیانت شمرده و آن را محکوم کردند.

6 - اما درباره مطالبات ایران از شوروی باید بدانیم: پس از ورود ارتش های شوروی و انگلستان به ایران در سال 1320 طبق قرارداد دوستی و همکاری که بین ایران و متفقین به امضاء رسید، دولت ایران تعهد کرد که برای هزینه های ریالی متفقین در ایران مقادیری اسکناس در اختیار آنها قرار دهد. بدین منظور در اسفند ماه 1321 موافقت نامه ای بین بانک ملی ایران و نمایندگان شوروی در تهران امضا شد که بر اساس آن دولت شوروی تعهد کرد در مقابل ریالهای در یافتی، 40 در صد ارز تضمین شده به طلا(دلار آمریکائی) و 60 در صد شمش طلا، به بانک ملی ایران تحویل دهد.

پس از پایان جنگ وخروج نیروهای شوروی از ایران، بانک ملی بابت ریالی که در اختیار دولت شوروی قرار داده بود، مبلغ 20 میلیون دلار(12میلیون دلار بابت 60 در صد شمش طلا و 8 میلیون دلار بابت 40 در صد دلار آمریکایی) از بانک دولتی اتحاد جماهیر شوروی بستانکار شد. وزن خالص 60 در صد طلای مزبور، دقیقاً یازده میلیون و یکصد و نود و شش هزار و هفتاد گرم و سی سانتی گرم بود. بانک ملی ایران در آخر هر سال رقم را در بیلاان محاسبات خود منظور می کرد و از طریق وزارت امور خارجه برای بانک دولتی مسکو ارسال می کرد و بانک مسکو آن را تائید می کرد(تلگراف مورخ 26 مارس 1946 بانک دولتی اتحاد جماهیر شوروی). علاوه بر این، دولت ایران از دولت شوروی مطالبات دیگری نیز داشت که خلاصه آن بشرح زیر بود:

- بابت حقوق گمرکی کالاهایی که دولت اتحاد شوروی به ایران وارد یا از ایران خارج کرده بود به مبلغ پنجاه میلیون تومان.

- بابت فروش اسلحه و مهمات کارخانجات تسلیحات ارتش ایران، معادل پنجاه میلیون تومان.

- بابت حمل شش میلیون تن وسایل نظامی از بندر شاهپور به بندر شاه به مبلغ هشت میلیون دلار.

این مطالبات را به حکومت مصدق بازپس ندادندوبه حکومت کودتا دادند. به قول مهندس زیرک زاده: در صورتی که می بینیم حتی با اولین دولت بعد از کودتای 28 مرداد، دوستانه رفتار کردند و اختلافات بین دولتین روسیه و ایران را که در زمان نخست وزیری دکتر مصدق حاضر به رفع ﺁن نبودند، به سرعت با حکومت زاهدی حل و فصل کردند.

7 - شوروی ها قطره ای نفت بلوکه ایران را-علی رغم تخفیفی تا 50 در صد - نخریدند. نه خودشان خریدند و نه گذاشتند سایر کشورهای بلوک شرق بخرند... و زمانی که ژاپن داوطلب خرید نفت ملی شده، با 30 در صد تخفیف شده بود، شوروی ها در اتحاد با انگلیسی ها و اجرای کامل حصر اقتصادی ایران، به ژاپن پیشنهادی با همان30 در صد تخیف دادند تا ایران ناکام بماند و ماند. شوروی برای معامله فروش 500 هزار تن نفت، یک هیئت اقتصادی و مالی به ژاپن اعزام کرد. این مقدار نفت پس از پایان جنگ کره، وسیله روس ها از حوزه نفتی ساخالین برای فروش آزاد شده بود که شوروی آن را با 30 در صد تخفیف به ژاپن پیشنهاد کرد

نویسنده کتاب(ارسلان پوریا) کارنامه مصدق و حزب توده که او مانند همه توده ای ها یک عمر با پرسش چرا شوروی از ایران نفت نخرید روبرو بود، در صفحه 361 چنین روایت می کند: برای آنکه از گمان بیرون آیم پرسش را با همه راستاهای آن در نامه ای همراه دفتر دوم این کارنامه نزد مصدق که در احمد آباد بازداشت بود، فرستادم و پرسیدم که شما خواهان فروش نفت به شوروی نبودید یا آنها نخریدند؟ مصدق در23 بهمن 1342 از احمد آباد پاسخ نامه را به مهر بنوشت که بخش وابسته آن را می آوریم:...مرقوم فرموده اید که می گویند اینجانب صلاح نمی دانستم با دولت اتحاد جماهیر شوروی معامله فروش نفت بشود، عرض می کنم که خلاف محض است. آرزویم این بود که آن دولت از ایران خرید نفت کند و ما را در مبارزه که مملکت از فروش نفت عایداتی نداشت و مخارج دستگاه نفت هم تحمیل بودجه مملکت شده بود یاری نماید. چنانچه دولت اتحاد شوروی نفت از ما می خرید، شرکت های بیگانه و بی وجدان ده می برند و یک میدهند، هرگز نمی توانستند دست بریده ای را که ملت ایران با آن همه فداکاری و از خود گذشتگی بجای خود نصب کرده بود باز از جا بر کنندو ملت ایران را مقطوع الید نمایند و بهترین دلیل مخالفت افراد حزب توده با ملی شدن صنعت نفت بود که در آن زمان همه دیدند و شنیدند.

8 - چند روز قبل از سفر مصدق به لاهه، یعنی اول خرداد 1331 دولت شوروی یک یادداشت اعتراض آمیز در رابطه با قرارداد و استخدام مستشاران نظامی برای دولت ایران فرستاد. این اعتراض تنها برای تضعیف حکومت ملی دکتر مصدق بیش بود.

9 - ماکالونسکی قاضی شوروی بطور اتفاقی مریض می شود و به هنگام رأی گیری در دادگاه غایب بود، این غیبت بدون شک بی ارتباط با سیاست شوروی در ضدیت با حکومت ملی مصدق نبوده است. ولی دادگاه لاهه روز 22 ژویه 1952 مصادف با روز 30 تیر 1331 رأی تاریخی خود را صادر کرد. از چهارده قاضی، نه تن به سود ایران و به عدم صلاحیت دیوان دادگستری بین المللی در رسیدگی به دادخواست انگلیس رأی دادند و عجیب اینکه قاضی انگلسی (لرد آرنولد مک نیر) نیز به نفع ایران رأی داد. مصدق در باره او گفت: هنوز هم مردان با تقوی، که با هیچ قیمتی نمی توان آنها را خرید، وجود دارند. آن قاضی نامدار انگلیسی هم از این گونه مردان است.

10 - سخنان خروشچف در ملاقات با سفیر کبیر ایران، عبدالحسین مسعود انصارى، در اوایل‏شهریور 1338، بازگوى تردید و بى‏تصمیمى است که متعاقب مرگ استالین دامن‏گیر جانشینان‏او شده بود. خروشچف ضمن گله از پیوستن ایران به پیمان بغداد گفت: ما از تیرگى روابط با همه کشورها، بخصوص با همسایگان، گریزانیم. یکى از ایرادات‏ بزرگى که ما به سیاست خارجى استالین وارد مى‏کنیم این است که او نسبت به ترکیه‏رویه خیلى نامعقولى پیش گرفت و گفت دولت شوروى نسبت به بعضى قطعات خاک‏ ترکیه ادعا دارد و حتى حاضر شده بود عهدنامه دوستى با ترکیه را فسخ کند. با این کیفیت ‏ما به ترک‏ها حق مى‏دهیم اگر نسبت به ما بدگمان باشند و ما سعى مى‏کنیم بدگمانى آن‏هارا مرتفع کنیم. ولى ما نسبت به شما بدى نکردیم. اگر روزگارانى ایران و روسیه با هم‏جنگیده‏اند یا فرضاً پطر کبیر گفته باشد که باید خاک روسیه را تا آب‏هاى اقیانوس هند امتداد بدهیم من چه مسؤولیتى دارم که امروز باید جوابده آن اعمال باشم. استالین‏ نسبت به ایران سیاست خوبى نداشت ولى بعد از استالین از ما جز خوبى چه دیده‏اید؟ مگر ما از اعلیحضرت همایونى به بهترین وجهى پذیرایى نکردیم. مقدم شاهنشاه را به‏ خاک‏مان گرامى نداشتیم؟ صمیمانه راجع به مسائل مورد علاقه طرفین با هم صحبت‏ نکردیم؟.. نگاه کنید به نوشته سایه سهمگین سرکوب از محمد علی موحد در مجله بخارا شمارة 29 به نقل از تاریخ معاصر ایران، 12 - زیرک زاده در مقام یافتن علت رفتار روسیه شوروی این جمله را از خاطرات خروشف نقل کرده است: روزی در حضور استالین صحبت از ایران به میان ﺁمد. استالین گفت: ایران را کنار بگذارید (چون) منطقه نفوذ ﺁنگلوساکسون ها است . قول استالین اشاره است به قرارداد یالتا یا تقسیم جهان میان دو طرف شرکت کننده در جنگ بین المللی دوم بر ضد ﺁلمان و ایتالیا و ژاپن.

امروز که پرده ﺁهنین برداشته شده و دولت جماهیر شوروی و مخصوصا جمهوریهای ﺁسیای میانه چهره حقیقی خود را نشان داده اند، بخوبی می بینیم که مصدق با رد کمک حزب توده، چه خدمت بزرگی به ملت ایران کرده است. بر فرض که برخلاف تمام اصول ژئوپلیتیک و سیاستهای جنگ سرد، کمک حزب توده مؤثر واقع شده و دولت دکتر مصدق از خطر کودتا نجات می یافت، از ﺁنجا که سیاست ممالک کمونیستی با حکومت ملی مغایرت اصولی داشت ، بزودی مصدق را برکنار می کردند و یک دیکتاتوری کمونیستی بر ایران حکمفرما می شد و چون ما همسایه دیوار به دیوار شوروی بودیم، به اسم ایرانستان، یکی از جماهیر شوروی می شدیم !

ادامه مطلب ...

دوازده عکس کمتر دیده شده از دکتر محمد مصدق

0 نظرات

عکس دکتر محمد مصدق در روزهای پایانی عمر - روستای احمد آباد


تصویری نقاشی شده از دکتر محمد مصدق


عکس دکتر محمد مصدق در دوران نخست وزیری


عکس دکتر محمد مصدق در اواخر عمرش در روستای احمد آباد


عکس دکتر محمد مصدق در دوران جوانی و در زمانیکه والی استان فارس بود


عکس دکتر محمد مصدق در حال سخنرانی برای مردم و طرفدارانش در جلوی سردر مجلس شورای ملی

عکس دکتر محمد مصدق در دوران تبعید و دست خط ایشان


عکس دکتر محمد مصدق در حال محاکمه در دادگاه نظامی ( بیدادگاه ) بعد از کودتای 28 مرداد 1332


عکس استاد دهخدا در حال عیادت از دکتر محمد مصدق

عکس دکتر محمد مصدق و دکتر فاطمی ( وزیر امور خارجه ) در مقر سازمان ملل


عکس دکتر محمد مصدق در بستر بیماری - بعد از کودتای 28 مرداد 1332


عکس ادای احترام آیت الله طالقانی به مزار دکتر محمد مصدق در اسفند 57

ادامه مطلب ...

کارتون - تفاوت مکاتب سیاسی با یکدیگر !

0 نظرات



ادامه مطلب ...

کمونیسم چیست ؟

0 نظرات


کمونیسم از ریشهء لاتینی (یونانی ) کمونیس به معنای اشتراکی گرفته شده است .اصطلاح کمون و کومون به معنای اشتراکی در قرن نوزدهم نخستین بار در فرانسه به کاررفت واین اصطلاح که در بر گیرنده یک نوع طرز تفکر و ایدئولوژی خاص است در بیانیهء بیست و دومین کنکرهء حزب کمونیست شوروی در 1961کمونیست چنین تعریف شده است :

شعار اساسی و مهم کمونیسم عبارت است از: الغای مالکیت خصوصی ; از هر کس به قدر توانایی اش و به هرکس به قدر نیازش . سوسیالیسم , شکل ابتدایی کونیسم است و حکم جاده صاف کن یا بولدوزر را برای کمونیسم دارد. شعار اصلی آن ـ نه نیازش ـ می باشد.مارکس و انگلس برای نظام کمونیستی دو مصداق (دو تصوّر تخیّلی ) از دو جامعهء ابتدایی و پیشرفته را بیان کرده اند: 1 کمون ابتدایی : مراد از آن , از دیدگاه آنان , نظام اقتصادی جامعه های ابتدایی است که منابع اقتصادی مانند زمین , ابزار صید و شکار, کشت و شخم , قایق و... به تمامی جامعه تعلق داشته باشد, نه به افراد و خانواده ها ; یعنی مالکیت خصوصی .2 کمونیسم جدید یا نهایی , یعنی جامعهء بی طبقه ای که بر اساس مالکیت اشتراکیِ وسایل تولید, استوار باشد.عنوان کمونیست یا کمونیسم امروزه بیشتر برای ایدئولوژی مبتنی بر که هر واقعیت دیگری غیر از محسوسات و مادیات را منتفی و مردود می داند, به کار می رود. به بیان دیگر: کمونیست امروزه با.گفتنی است که از لحاظ تاریخی کمونیسم , پیشنه ای پیش تر از پیدایش مارکسیسم دارد و افرادی چون : رابرت آون , مارکس , انگلس و لنین ,, مصرف کنندگان این واژه بودند.مارکس و انگلس در سال 1848 را به عنوان مرامنامهء جامعهء کمونیست ها منتشرساختند. مانیفیست کمونیست , در واقع نوعی تنزل و عقب نشینی محسوب می شود; زیرا از عنوان به معنای مکتب یا ایدئولوژی عامی که همانند مخاطب آن همهء انسان ها باشد و منافع جامعهء بشریت را مدّ نظرداشته باشد, دست کشیده است , چون مانیفیست یعنی با با اندیشهء کمونیستی در عرض احزاب دیگر کارگری تدوین نموده اند.

کمونیسم یک ایدئولوژی است که تلاش می‌کند بر اساس مالکیت مشترک روش‌ها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولت گرایی فاقد طبقه‌های اجتماعی را ترسیم کند. کمونیسم را شاخه‌ای از مکتب سوسیالیسم می‌دانند.

اشکال اولیه سازمان‌های اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به «کمون اولیه» مشهور است. با این وجود، کمونیسم یک نوع سازمان اجتماعی را ترسیم می‌کند. در میان کمونیست‌ها مکتب‌های جدیدی شکل گرفته‌است که می‌توان به مائوئیسم، ترتئوئیسم، کمونیسم مشورتی، لوگزامبورگیسم، کمونیسم آنارشیست، کمونیسم مسیحی و در نهایت انواع جریان‌های کمونیسم چپ اشاره کرد که دارای تنوع فروانی است. با این وجود، بقایای مختلف اتحاد جماهیر شوروی (که منتقدان آن را «استالینیسم» می‌نامند) و تفسیر مائویی مارکسیسم- لنینیسم شاخه ( مکتب) جدیدی از کمونیسم را تشکیل داده‌اند که در قرن بیستم که ابزار قدرت اصلی کمونیسم در روابط بین الملل محسوب می‌شد شاخه ترتئوئیسم دارای چنین قدرت متمایزی نیست.

کارل مارکس معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید سرمایه داری به حالت تولید کمونیسم، می‌بایست دوران گذری را طی کرد و این امر به یکباره امکان پذیر نیست، مارکس این دوران گذر را دیکتاتوری پرولتاریای انقلاب کمونیست می‌نامد. جامعه کمونیستی مورد نظر مارکس که از کاپیتالیسم برمی‌خیزد هرگز در عمل تحقق نیافته و به صورت نظری باقی مانده است؛ و در واقع مارکس درباره خصوصیات جامعه کمونیستی صحبت زیادی نکرده‌است. با این وجود، اصطلاح «کمونیسم»، مخصوصاً وقتی با کاپیتالیسم همراه شود بیشتر به رژیم‌های سیاسی و اقتصادی تحت سلطه احزاب کمونیست اشاره می‌کند که مدعی هستند نماینده دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) می‌باشند.

در اواخر قرن ۱۹، نظریات مارکس احزاب سوسیالیست را در سراسر اروپا به طور گسترده‌ای فعال کرد اما در نهایت سیاست‌های این احزاب در مسیر کاپیتالیسم «اصلاحی» شکل گرفت و نه در جهت براندازی آن. تنها استثنا در این مورد حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه بود. یکی از شاخه‌های این حزب که به بولشویک معروف است لنین بود، پس از سرنگون کردن دولت موقت روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به قدرت رسید.

در سال ۱۹۱۸، نام این حزب به حزب حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر کرد که این عمل بر اختلاف میان کمونیسم و دیگر شاخه‌های سوسیالیسم دامن زد.

پس از پیروزی انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه بسیاری از احزاب سوسیالیست در اکثر کشورهای جهان به احزاب کمونیست تبدیل شدند که درجه اطاعت‌پذیری آن‌ها از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروری متفاوت بود. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیست‌ها در اروپای شرقی به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین (CPC) توسط مائو زدونگ در جمهوری خلق چین تاسیس شد که خواهیم دید این حزب در ادامه، مسیر ایدئولوژیکی رشد کمونیستی خود را به گونه‌ای متفاوت طی کرد. در میان کشورهای جهان سوم که دولتهای طرفدار مکتب کمونیسم تشکیل دادند می‌توان به دولت‌های کشورهای کوبا، کره شمالی، ویتنام شمالی ، لائوس، آنگولا، و موزامبیک اشاره کرد. در اوایل دهه ۱۹۸۰، حدود جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی زندگی می‌کردند.

از اوایل دهه ۱۹۷۰، اصطلاح « یوروکمونیسم» وارد عرصه سیاست شده که به آن دسته از سیاست‌های احزاب کمونیست در اروپای غربی اشاره می‌کرد که به دنبال سنت شکنی و نقد حمایت بی قید و شرط از اتحاد جماهیر شوروی بود. این احزاب در ایتالیا و فرانسه فعالیت سیاسی زیادی داشتند و وزنه‌های انتخاباتی مهمی محسوب می‌شدند.

یک گرایش ضد کمونیسم و ضد جنگ سرد در ایالات متحده وجود دارد. با این وجود در بسیاری از مناطق آفریقای جنوبی و آمریکای مرکزی احزاب کمونیست و حرکت‌های کمونیستی مختلف قدرت زیادی دارند.

در اواخر دهه ۱۹۸۰، با زوال دول کمونیستی و اروپای شرقی و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ قدرت کمونیسم در اروپا کاهش چشمگیری داشت. با این وجود هنوز حدود یک چهارم جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی و بخصوص جمهوری خلق چین زندگی می‌کنند.

بعنوان یک ساختار اجتماعی

کمونیسم یک ساختار اجتماعی-اقتصادی است که تأسیس یک جامعه‏ی بدون طبقه، بدون دولت (هیئت حاکمه) بر اساس مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را ترویج می‌کند. معمولاً کمونیسم به عنوان شاخه‏ای از جنبشی بزرگ‌تر به نام سوسیالیسم مطرح می‏شود که خط مشی جنبش‏های سیاسی و روشنفکری گوناگونی‏ است که خاستگاه خود را به آثار مارکس بر می‏گردانند. مخالفان می‏گویند که کمونیسم یک ایدئولوژی است در حالی که مروجان کاملاً برعکس می‏گویند که تنها نظام سیاسیِ بدون ایدئولوژی است، چرا که نتیجه منطقی ماتریالیسم تاریخی و انقلاب پرولتاریا است.

«کمونیست‏ها از یکسو، یعنی در عمل پیشرفته ترین و عزم جزم کرده ترین بخش احزاب طبقه‏ کارگر هر کشور را تشکیل می‏دهند، و درواقع آن بخشی هستند که همه‏ی آن بخش دیگر را به حرکت در می‏آورند؛ و از سوی دیگر، یعنی از دیدگاه نظری آنان نسبت به توده‏ی عظیم پرولتاریا این امتیاز را دارند که به روشنی مسیر حرکت، شرایط و نتایج نهایی نهضت پرولتاریا را درک می‏کنند. هدف فوتی و فوری پرولتاریا همان است که همه احزاب پرولتاریایی دیگر نیز دارند: متشکل کردن پرولتاریا در قالب یک طبقه، سرنگون کردن سیادت بورژوازی و تسخیر قدرت سیاسی به وسیهٔ پرولتاریا. نتیجه گیری‏های نظری کمونیست‏ها به هیچوجه مبتنی بر عقاید و اصولی نیست که این یا آن به اصطلاح مصلح جهانی کشف یا اختراع کرده باشد.»

اگرچه مارکسیسم شالوده‏ی فرم‏های گوناگون کمونیسم مانند لنینیسم، تروتسکیسم، و لوکزامبورگیسم است و مارکس اغلب به عنوان پدر کمونیسم شناخته می‏شود، اما کمونیسم‏های غیرمارکسی هم وجود دارد. مارکس تفاوت کمونیسم خود را با واژه‏ی علمی متمایز می‌کند. کمونیسم مارکس کمونیسمی است که بر مبنای آزادی طبقهٔ کارگر بنا شده‌است. طبقه کارگر بنا بر نقشی که در مناسبات تولید اشغال کرده‌است، مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این فروش نیروی کار کارگر را تبدیل به ماشین می‌کند و او را از ماهیت انسانی‌اش تهی می‌سازد. این استثمار برای استمرار خویش دولت را می‌آفریند، نهادی به نام خانواده (در مفهوم مدرن آن) را بنیان می‌نهد که پدرسالار است. این روابط حتی در یک خانوادهٔ لزبین هم در این جامعه‏ی پدرسالار بازتولید می‏شود. این روابط پدرسالارانه به زن به چشم جنس دوم نگاه می‏کند و طبعاً چون پدر در راس خانواده قرار دارد، کودکان و زنان همگی جزیی از مایملک پدر محسوب می‌شوند. مارکس در مانیفست می‌گوید:

«آیا به ما حمله می‌کنید که می‌خواهیم به استثمار کودکان توسط پدران و مادران خاتمه دهیم؟ درست است ما به این جنایت اعتراف می‌کنیم.»

مائوئیسم

با وجود آنکه CPC در سال ۱۹۲۱ تأسیس شد، کمونیسم در چین قبل آن هم رایج بوده‌است. عقاید سوسیالیستی در اواخر قرن ۱۹ وارد چین شدند و در سال ۱۹۰۷، کمونیسم آنارشیت شکل غالب سوسیالیسم در چین بود. پس از سرنگونی سلسله گینگ در انقلاب زینهای و تأسیس جمهوری چین فعالیت‌های کمونیستی در چین تشدید شد و بسیاری از گروههای چپ به عنوان متحدید کمینتانگ ملی پذیرفته شدند که این حزب سپس توسط سان یاتس که یک انقلابی جمهوریخواه بود رهبری شد.

کومینتانگ پس از کودتای یان شیکای و کسب قدرت با مشکلاتی مواجه شد و پس از مرگ وی رهبری چین به رهبری نظامی تبدیل شد. کومینتانگ و سان یاتسن متحدان شوروی بودند و شوروی مشاورانی را به دربار آنها گسیل می‌داشت. CPC در ابتدا با بسیاری از گروههای چپ KMT متحد شد و در واقع پیمان اتحاد را با کل مجموعه KMT در «جبهه متحد اول چین» بست. کمین تر به CPC دستور داده بود تا با KMT در ارتباط باشد. با افزایش نفوذ CPC و شوروی، آنارئیسم در چین دچار زوال شد و ظهور مائوئیسم و آنارئیسم چینی تحت تأثیر CPC کمرنگ شد.

پس از مرگ سان یاتسن، جانشین وی چیان کایشک در آنچه در چین به عنوان ترور سفید معروف است تلاش کرد تا احزاب خطرناک را پاکسازی کند که این پاکسازی احزاب چپ موجود در KMT ، CPC، مشاوران روسی و رهبران نظامی را نیز در بر می‌گرفت. این عمل باعث شد جنگ داخلی چین رخ دهد. در نتیجه دو دولت KMT در یوهان و نانجینگ (به ترتیب توسط جناح چپ و جناح راست) شکل گرفت و در نهایت رابطه حزب چپ KMT و CPC دچار مشکل شد.

سرانجام دولت یوهان سرنگون شد و همین سرنوشت با لشکر کشی شمالی چیانگ در انتظار رهبران نظامی بود . سرانجام CPC در طی سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ میان رعایای جنگ دوم چین و ژاپن مقبولیت عجیبی پیدا کرد و در همین حین KMT در اثر جنگ با ارتش امپراتوری ژاپن تحلیل رفت. CPC سرانجام همه چین را تسخیر کرد و در KMT به تایوان پناه برد.

پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، رهبر جدید شوروی نیکیتا خروشچف جنایات استالین و جنون شخصیتی وی را محکوم کرد. او بر لزوم بازگشت به تفکرات لنین و ایجاد تغییرات در روش‌های کمونیستی تأکید کرد. با این وجود، اصطلاحات خروشچف بر تفاوت‌های ایدئولوژیکی میان جمهوری خلق چین و شوروی سابق دامن زد که این امر دهه ۱۹۶۰ کاملاً آشکار شد. اختلاف چین و شوروی در جنبش کمونیسم بین المللی به خصومت آشکار مبدل شد و چین خود را رهبر جهان در حال توسعه معرفی کرد که در برابر او دو ابر قدرت یعنی شوروی و آمریکا ایستادگی می‌کند.

احزاب و گروه‌هایی که از حزب کمونیسم چین (CPC) حمایت می‌کردند در انتقاد از رهبری شوروی خود را «ضد تجدید گراً معرفی کرده و CPSU و احزاب متحد با آن را »سرمایه داران« تجدید گرا خواندند. اختلاف چین و شوروی باعث ایجاد اختلاف و تفرقه میان احزاب کمونیستی سراسر جهان گردید. به خصوص، حزب کار آلبانی از جمهوری خلق چین حمایت کرد. CPC تحت رهبری مائو به نیروی کمونیسم بین المللی تبدیل شد. ایدئولوژی CPC، اندیشه مائو زدونگ (یا همان »مائوئیسم") توسط بسیاری از گروه‌ها و احزاب مورد پذیرش قرار گرفت.

یکی از مثال‌های بارز دیگاه مائویی انقلاب تساوی طلب که در لوای مفهوم دموکراسی جدید مائو مطرح شد کامبوج دموکراتیک بود که توسط خمرهای سرخ و تا حدی پل پات اداره می‌شد. چین و کره شمالی تنها دول کمونیستی بودند که دولت خمرهای سرخ با آنها در ارتباط مستقیم بود. بصرها، خمرهای سرخ در حمله ویتنامی‌ها سرنگون شدند و چین شورشیان خمرهای سرخ را مسلح کرد. پس از مرگ مائو و به قدرت رسیدن دنگ زیاپینگ، جنبش بین المللی مائوئیسم دچار آشفتگی شد. گروهی رهبری جدید چین را پذیرفت و گروه دیگری با رد این پذیرش تعهد خود را نسبت به مائو ثابت کرد و گروه سوم هم مائوئیسم را رد کرد و با حزب کار آلبانی متحد شد.

استالینیسم، تروتئسیم، و بقیه جریان‌های ضد تجدیدگرایی

تروتسکی و حامیانش حزب «مخالف چپ» را تشکیل دادند و مکتب خود را در تروتئیسم نامیدند. اما سرانجام استالین کنترل رژیم شوروی را در دست گرفت و تلاش آنها برای سرنگونی استالین در سال ۱۹۲۹ به تبعید تروتسکی از شوروی انجامید. پس از تبعید تروتسکی، کمونیسم جهانی به دو شاخه تقسیم شد: استالینیسم و تروتئیسم . سپس تروتسکی بین الملل چهارم را به عنوان رقیب کمین ترن در سال ۱۹۳۸ تأسیس کرد.

در سال ۱۹۷۸ وقتی اختلاف نظر بین کار چین و کار حزب آلبانی بالا گرفت، آلبانیایی‌ها تمایل خود را برای ایجاد یک دیدگاه بین المللی جدید اعلام کردند. در این دیدگاه به نظریات استالین اهمیت داده می‌شد و گروه‌های کمونیستی دیگر مورد انتقاد قرار می‌گرفت. آلبانیایی‌ها توانستند در آمریکای لاتین و به خصوص در حزب کمونیستی برزیل بر طرفداران مائو تأثیر زیادی بگذارند. این دیدگاه را بر اساس نام رهبر کمونیسم آلبانی انور خوجه ، خوجه ئیسم می‌نامند. پس از سرنگونی دولت کمونیستی آلبانی، احزاب طرفدار کشور در کنفرانس بین المللی ICMLPO گرد هم آمدند.

مؤسسه مهم دیگر آنها کمپ بین المللی جوانان ضد امپریالیسم و ضد فاشیسم است که در دهه ۱۹۷۰ به وجود آمد.

نقد کمونیسم

نویسندگان و فعالان سیاسی زیادی به نقد کمونیسم پرداخته‌اند که از میان ناراضیان بلوک شوروی می‌توان به الکساندر سولژ نیتسین و واکلاف هاول، از میان نظریه پردازان علوم اجتماعی می‌توان به هرمان آرنت ، ریموند آرون، رالف راندورف، سیمور مارتین لیپست و کارل وینفوگل و از میان اقتصاد دانان به فردریش هایک، لودویگ وان میزز و میلتون فریدمان و از میان مورخان و دانشمندان علوم اجتماعی به رابرت کانکوست، استفان کورتیوس، ریچارد پالیس و رامل اشاره کرد. همچنین از چپ گراهای ضد کمونیست می‌توان از ایگنازیو سیلون، جرج اورول، سال آلینسکس، ریچارد رایت، آرتور کوستلر و برنارد هنری لوی و از رمان نویسان از آین راند و از فلاسفه از لزک کوالوفسکی و کارل پویر نام برد. برخی از نویسندگان مانند کورتیوس از این حد فراتر رفته و به جای نسبت دادن ده‌ها میلیون کشته و نقض صریح حقوق میلیون‌ها انسان در قرن بیستم به رژیم‌های کمونیستی، از این وقایع که برخی کشورهای کمونیستی رخ داده‌است (مخصوصاً در زمان حکومت استالین، مائو و پل پات) به عنوان ادله‌ای در برابر مارکسیسم یاد می‌کنند. برخی از این منتقدان قبلاً مارکسیست بوده‌اند، مانند ویتفوگل که مفهوم «استبداد گرایی شرقی» را که توسط مارکس مطرح شده بود به جوامع کمونیستی مانند شوروی سابق ربط داد و سیلون رایت و کوستلر مقاله‌هایی در کتاب «خدایی که شکست خورد» نوشتند که این عنوان به خدای مسیحیان بلکه به مارکسیسم اشاره دارد.

همچنین نقدهای شدیدتری به مارکسیسم وارد شده‌است که می‌توان به نظریه کار ارزشی یا نقدهای پیش بینی‌های مارکسیسم اشاره کرد. با این وجود احزاب کمونیستی که در بیانیه ورشو شرکت نداشتند، مانند احزاب کمونیستی اروپای غربی، آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند. بنابراین انتقادی که به یکی از این احزاب وارد می‌شود ممکن است در مورد حزب دیگری صادق نباشد.




ادامه مطلب ...

صادرات چماقدار از ایران به انگلیس – کارتونی از مهران

0 نظرات

 تظاهرات انگلیس ، احمدی نژاد ، پلیس ، کهریزک ، شکنجه ، سرکوب ، دیوید کامرون ، بسیج ، چماقدار



ادامه مطلب ...

صادرات چماقدار از ایران به انگلیس – کارتونی از مهران

0 نظرات

 تظاهرات انگلیس ، احمدی نژاد ، پلیس ، کهریزک ، شکنجه ، سرکوب ، دیوید کامرون ، بسیج ، چماقدار



ادامه مطلب ...

عکس - ای لیدی آزاده ... آماده ایم آماده

0 نظرات

عکس بسیجی ، انصار حزب الله ، لیدی گاگا ، چفیه ، انگشتر عقیق ، امام خامنه ای


ادامه مطلب ...

آخوند حکومتی: ما فقط گاز اشک آوریم و مردم را گریه می اندازیم !

0 نظرات



ادامه مطلب ...

کاریکاتور - اصلاح طلبان به قدرت بازمی گردند !

0 نظرات



ادامه مطلب ...

چگونه ژاندارمری و شهربانی به نیروی انتظامی تبدیل شدند ؟

0 نظرات

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (با به طور مخفف ناجا) پلیس ایران است که در سال ۱۳۷۰ خورشیدی از ترکیب شدن شهربانی و ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران و نیز کمیته انقلاب اسلامی به وجود آمد و در حال حاضر بطور رسمی نیروی اصلی مسئول حفظ امنیت داخلی ایران است. اما در کنار این نیرو، نهادهای دیگری مانند بسیج و سپاه پاسداران نیز عملاً در کار امنیت اجتماعی دخیل هستند.

سیر تشکیل و قانون نیروی انتظامی
قبل از انقلاب دو نهاد برای تامین امنیت داخلی کشور وجود داشت. شهربانی که مسئول امور انتظامی داخل شهرها بود و ژاندارمری که امنیت خارج شهرها را تامین می‌کرد. پس از انقلاب و ایجاد کمیته‌های انقلاب اسلامی، مشکلات و تداخلاتی در بین این سه نهاد بوجود آمد . موازی کاری بین ۳ نهاد انتظامی کشور که موجب اتلاف منابع و مداخله در امور یکدیگر می‌شد و برخی دلایل دیگر سبب تلاش مقامات وقت برای ادغام سازمانهای انتظامی کشور در یکدیگر شد. «قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» در سال ۷۰ در مجلس تصویب شد و طی آن ۱ سال به دولت برای تشکیل نیروی انتظامی فرصت داده شد. این قانون نیروی انتظامی را سازمانی مسلح در تابعیت فرماندهی کل قوا و وابسته به وزارت کشور معرفی کرده‌است. دربازنگری قانون اساسی که قبل از تشکیل نیروی انتظامی انجام شد اختیارات رهبر در برخی از موارد از جمله قوای مسلح افزایش یافت و قید «مطلقه» به ولایت فقیه اضافه شد. از جمله انتصاب فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی در اصل ۱۱۰ قانون اساسی به اختیارات رهبر اضافه گردید. در عین حال ماده آخر قانون تشکیل نیروی انتظامی اختیارات رهبر در فرماندهی قوای مسلح را محدود به این قانون ندانسته‌است. به این ترتیب وزارت کشور تنها مسئول تدارک و تامین نیروی انتظامی است و انتصاب فرمانده نیرو و فرماندهان بخش‌های مختلف آن بر عهده رهبر ایران است.

تنش پیرامون اختیارات رهبر
در بازنگری قانون اساسی اختیار کامل نیروی‌های نظامی و انتظامی به رهبر داده شد. به جز تعیین فرمانده نیروی‌های انتظامی ، انتصاب فرماندهان سایر رده‌ها نیز با وی می‌باشد.عدم اختیار دولت و وزارت کشور در تعیین فرماندهان و سیاست‌های نیروی انتظامی در دورانی که دولت از کنترل هواداران علی خامنه‌ای خارج شده بود (دولت اول و دوم خاتمی ۷۶-۸۴ ) تنش‌های فراوانی را ایجاد کرد. تابستان ۷۶ دستگیری کرباسچی -شهردار تهران - و معاونان وی که توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی انجام شد اولین آن بود. پس از محاکمه جنجالی کرباسچی و معاونان وی سردار نقدی رییس حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی با شکایت شهرداران مبنی بر شکنجه آنان در بازداتشگاه وصال پلیس برای گرفتن اعترافات ساختگی محاکمه و به زندان محکوم گردید. عدم قبول مسئولیت امنیت کشور توسط عبدالله نوری وزیر کشور اول خاتمی بدلیل نداشتن اختیار پلیس کشور در جریان برگزاری اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران نیز یک بار دیگر عوارض این وضعیت بر مدیریت کشور را نشان داد. نهایتا اجلاس تحت کنترل حفاظتی سپاه برگزار گردید . حمله پلیس و نیروهای لباس شخصی به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ که به کشته شدن ۱ دانشجو و زخمی شدن دهها تن و تظاهراتهای گسترده در تهران انجامید و بیانیه پلیس در حمایت از ورود ماموران به خوابگاه(وزیر فرهنگ در اعتراض به ورود نیروی انتظامی به کوی استعفا داد روزنامه همشهری ۲۰ تیر ماه ۱۳۷۸)، اجرای حدود ( شلاق زدن و...) در ملا عام با همکاری قوه قضائیه، همکاری اداره اماکن نیروی انتظامی با قاضی مرتضوی و در اختیار قرار دادن بازداشتگاه میدان نیلوفر تهران در اختیار وی برای دستگیری روشنفکران و روزنامه نگاران و ... از جمله انتقادات میان دولت خاتمی و نیروی انتظامی تحت امر علی خامنه‌ای بود . طرح ارتقای امنیت اجتماعی که از اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ آغاز شده از بارزترین و جنجال برانگیزترین اقدامات نیروی انتظامی بوده است.

فرماندهان
سرتیپ محمد سهرابی(دوران انجام ادغام): ۱۳۷۱- ۱۳۷۰
سرتیپ پاسدار رضا سیف اللهی:۱۳۷۵- ۱۳۷۱
سرتیپ پاسدار هدایت لطیفیان:۱۳۷۹-۱۳۷۵
سرتیپ پاسدار محمدباقر قالیباف:۱۳۸۴-۱۳۷۹
سرتیپ پاسدار اسماعیل احمدی مقدم: ۱۳۸۴ تا کنون

فرماندهان سپاهی
قبل از ادغام نیروی انتظامی کلیه فرماندهان شهربانی از افسران تعلیم دیده در دانشگاه پلیس (دانشگاه علوم انتظامی فعلی) بودند از این میان می‌توان به سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی اشاره کرد اما پس از جنگ ایران و عراق باتوجه به نفوذ سپاه پاسداران در اکثر ارگان‌های حکومتی و حمایت علی خامنه ای از سپاه، اکثر فرماندهان از پاسداران می‌باشند، در حالیکه فرماندهان سپاهی هیچ یک از دوره‌های تخصصی لازم مانند دانشکده پلیس و غیره را نگذرانده اند.

بسیج و نیروی انتظامی
طبق قانون «حمایت قضایی از بسیج» که در سال ۷۱ تصویب گردید، بسیج به‌عنوان ضابط قضایی (همچون پلیس) قرار گرفته و در صورت عدم وجود پلیس یا عدم اقدام به موقع آن می‌تواند در صورت مشاهده جرایم مشهود وارد عمل شود. با توجه به مبهم بودن عنوان «جرم مشهود» این قانون تنش‌هایی را در جامعه ایجاد کرده است. طبق این قانون پلیس موظف به همکاری با بسیج و تحویل گرفتن افرادی که توسط بسیجیان دستگیر شده‌اند می‌باشد. در عین حال بسیج اقدام به ساخت بازداشتگاه اختصاصی در بسیاری از نواحی کشور کرده‌است .

بخش‌ها و رده‌ها
ناجا دارای سه بخش کلی است, فرماندهی, حفاظت و اطلاعات و بخش عقیدتی سیاسی. بیشتر بخش‌های نیروی انتظامی وظیفه امنیتی و نظامی دارند و دارای نیروهای مسلح میباشند .

پلیس اطلاعات و امنیت عمومی : که وظیفه اش شناسایی و برخورد با جرائم سازمان یافته ( باندی ) مثل : باندهای فساد و فحشا و شرکتهای هرمی ، اراذل و اوباش و ... میباشد .

پلیس امنیت اخلاقی : که وظیفه اش دستگیری و ارشاد زنان و دختران کم حجاب ، برخورد با پارتی ها و مهمانی های مختلط و کنسرت های زیر زمینی و ... میباشد .

پلیس مبارزه با مواد مخدر: که وظیفه آن مبارزه با مواد مخدر و محرک و توهم زا در کشور و مقابله با خرید و فروش آن و کشف باندهای بزرگ تا خرده فروشان این گونه از مواد میباشد .

پلیس پیشگیری : وظیفه آن ، اداره امور جاری در کلانتری ها و پاسگاه ها و محافظت از بانک ها و وزارتخانه و اداره ها و سازمانها و .... گشت های انتظامی درون و برون شهری میباشد .

پلیس راهنمایی و رانندگی : که وظیفه آموزش رانندگی با وسایل نقلیه موتوری و صدور گواهینامه مربوطه و مقابله با تخلفات رانندگی و کنترل ترافیک وسایط نقلیه در مسیرهای زمینی درون و برون شهری را برعهده دارد .

معاونت نظام وظیفه وظیفه تقسیم نیروهای وظیفه بین نیروهای مسلح ایران را بر عهده دارد.

پلیس آگاهی : که وظیفه آن ، بررسی تخصصی در زمینه های کشف جرم ، شناسایی و دستگیری مجرمان و انجام تحقیقات تکمیلی از متهمان میباشد .

اینتر پل : وطیفه همکاری با پلیس بین الملل را دارد .

مرزبانی : حفاظت از مرزهای آبی و خاکی ایران

یگان امداد : وظیفه آن یاری رساندن به سایر نیروهای پلیس است که با کمبود نیروهای عملیاتی مواجه شده اند .

یگان ویژه : وظیفه کنترل اجتماعات، مبارزه و برخورد با اغتشاشات و تجمعات غیر قانونی، مشارکت در عملیات‌های ویژه (گروگانگیری، بمب گذاری، طرح‌های پاکسازی و...)، و اعزام نیرو و امداد رسانی به دیگر واحدهای پلیس کشور را بر عمده دارد .

پلیس دیپلماتیک : وظیفه محافظت از سفارتخانه ها و اماکن متعلق به ایشان را برعهده دارد .

لباس
لباس نیروی انتظامی بطور عمده سبز رنگ است اما اخیرا بنابر کارکرد هر واحد لباسهایی با رنگ و مدل‌های مختلف در این نیرو به کار گرفته می‌شود.

سلسله مراتب
فرماندهان ارشد نیروی انتظامی توسط رهبر جمهوری اسلامی ایران تعیین می‌شوند اما عملکرد نیروی انتظامی زیر نظر وزیر کشور است. نیروی انتظامی از چندین معاونت مختلف تشکیل شده‌است. هریک از استان‌های کشور یک ناحیه انتظامی به حساب می‌آیند و شهرستانهای تابعه هر استان مناطق انتظامی آن ناحیه به شمار می‌آیند.

تخلفات
در سال ۲۰۰۸ اسماعیل احمدی مقدم فرمانده وقت نیروی انتظامی ایران اعلام کرد که سالانه ۱۵۰۰ نفر به دلیل تخلفاتی همچون فرار از خدمت، تمرد از دستور، سهل انگاری، خسارت به بیت المال، ترک پست، دریافت رشوه و مسائل انضباطی از نیروی انتظامی اخراج و یا رها می‌شوند.که این رقم کمتر از ۵٪ کل پرسنل نیروی انتظامی را تشکیل می‌دهد.
در۸ آبان ۱۳۸۸ یکی از مسئولین نیروی انتظامی اعلام کرد که نیروی انتظامی در بحث مربوط به دیه ۱۲ میلیارد تومان بدهی دارد و در این راستا باید قانون بکارگیری سلاح و اصل تیراندازی در بین کارکنان ناجا آموزش داده شود. در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ اسماعیل احمدی مقدم آمار بدهی را ۸ میلیارد تومان و مربوط به سال‌های گذشته دانست وی افزود در افکار عمومی این طور پیش آمده‌است که نیروی انتظامی سالی ۱۰ تا ۱۲ میلیارد تومان بدهی دیه دارد و این تصور می‌شود که تیراندازی‌های ماموران پلیس بسیار زیاد است

زیر گرفتن مردم با خودروی پلیس در جریان اعتراضات روز عاشورا
در جریان اعتراضات وسیع جنبش سبز در روز عاشورا در دی ماه ۱۳۸۸، فیلمی ضبط شده با دوربین تلفن همراه، توسط معترضان در وب سایت یوتیوب بارگذاری شده و در اینترنت منتشر شد که صحنه زیر گرفتن مردم (از جمله یک زن) حاضر در میدان ولیعصر توسط دو خودروی متعلق به نیروی انتظامی را در روز عاشورا نشان می داد. به دنبال انتشار این فیلم اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی در مصاحبه مطبوعاتی مدعی شد در روز عاشورا آشوبگران با استفاده از یک خودروی سرقتی ۲ نفر را زیر گرفته و کشتند. وی در واکنش به اظهارات خبرنگاری مبنی بر انتشار تصویر ویدیویی منتشر شده در اینترنت، این گفته را «حرفی بیربط» خواند و تاکید کرد «هیچ تصویری در خصوص زیر گرفتن مردم توسط خودرو پلیس وجود ندارد». گفتنی است که فیلم مذکور به طور وسیع در سایتهای مختلف خبری در جهان از جمله در سی‌ان‌ان نشان داده شد. درپی آن، فرماندهی نیروی انتظامی تهران در اطلاعیه ای این فیلم را احتمالا ساخته رسانه های بیگانه و ضد انقلاب خواند و دوباره این اتفاق را رد کرد. بعدها در ماه آذر ۱۳۸۹، لیلا توسلی، دختر محمد توسلی عضو ارشد نهضت آزادی که شاهد زیر گرفتن معترضان انتخاباتی توسط خودروی نیروی انتظامی در جریان اعتراضات روز عاشورا، بود، به خاطر بیان مشاهداتش در یک مصاحبه، از سوی دادگاهی به ۲ سال زندان محکوم و بر همین اساس به زندان منتقل شد.




ادامه مطلب ...

اعضای کوکلاکس کلان چه کسانی هستند ؟

0 نظرات



هموندان کوکلوس‌کلان سلام نازی می‌دهند و هالوکاست را رد می‌کنند.

کوکلوس‌کلان (در انگلیسی ( Ku Klux Klan یا به شکل کوتاه‌شده‌اش (KKK) نام سازمان‌های همبسته‌ای در کشور ایالات متحده آمریکا در گذشته و امروز می‌باشد که پشتیبان برتری نژاد سفید ، یهودستیزی ، نژادگرایی ، ضدیت با آئین کاتولیک ، بومی‌گرایی و نفرت نژادی می‌باشند . اینان برای رسیدن به آماج خود به اعمال غیر اخلاقی‌ای متوسل می‌شوند. برای نمونه پریشان ساختن شکل خود و ترساندن سیاهان آمریکا استفاده از ابزار ترور، خشونت و ایجاد وحشت از جمله حربه‌های آنان جهت پیشبرد عقایدشان است.

نام کوکلوس‌کلان از آمیزش واژه یونانی kuklos به معنای چرخ و واژه انگلیسی clan به معنای طایفه پدید آمده است.

این گروه نخستین بار در ۱۸۶۵ (میلادی) به دست کهنه‌ سربازان ارتش کنفدراسیون آمریکا بنیاد نهاده شد. آماج اینان جلوگیری از بازسازی و سنگ‌انداختن در کارجمهوری‌خواهانی بود که در جنگ پیروز شده و برده‌داری را لغو نموده بودند. آنها به تندی راه خشونت را پیش گرفتند. در واکنش به کردارشان،در آغاز آنان فعالیتهای کوکلوس‌کلان را دروغ دانسته و آن را بهانه‌ای برای پیشروی ارتش فدرال به ایالت‌های متحد جنوبی می‌خواندند. سرانجام یولیسیز اس.گرانت رئیس جمهور آمریکا در آغاز دهه ۱۸۷۰ و با بهره‌گیری از زور و اعلامیه حق شهروندی ۱۸۷۱ آمریکا آنها را نابود ساخت.

ویلیام جوزف سیمونز؛ بنیانگذار کو کلوکس کلان در سال ۱۹۱۵

در ۱۹۱۵ جریان دیگری پا گرفت و از همان نام پیشین کوکلوسکلان بهره برد. اینان از نیروی تازه و کاری‌ای بهره می‌گرفتند،ابزار ارتباط همگانی. نخست فیلمی ساخته شد به نام زایش یک ملت و آنگاه روزنامه‌ای سامی‌ستیز با شور به دادگاهی که در آن یک یهودی به تجاوز جنسی به کودکی محکوم شده بود پر و بال داد و موجی تازه و پرشور در آمریکا به راه انداخت. گروه کوکلوسکلان اینبار با نیرو و اندوخته بسیار دارای سازمندهی ملی و ایالتی نیز شد و میلیونها تن بدان پیوستند. دهه ۱۹۲۰ اوج کامیابی کوکلوس‌کلان بود. جریان دومی که از آن سخن گفته می‌شود به ویژه نژادگرا،کاتولیک‌ستیز،بومیگرا و یهودی‌ستیز و پیرو کمونیسم‌ستیزی بود. برخی از شاخه‌های بومی این گروه دست به پاره‌ای به دار کشیدن‌های بی‌دادرسی و دیگر کنشهای خشن زدند. در هنگان فردافت اقتصادی آمریکا و تا پیش از جنگ جهانی دوم این گروه با پذیرش توده روبرو گشت. در این زمان نازی‌ها نیز از بدانها یاری می‌رساندند.

نام کوکلوس کلان از سوی بسیاری از گروههایی که با اعلامیه حقوق بشر مخالفند یا باورمندان به جدایی نژادی به کار برده می‌شود. در دهه‌های ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ این گروهها دست به یک سری کارهای خشن مانند بمبگذاریهایی که به کشتار کودکان و کارگران انجامید دست می‌زدند.

امروزه در آمریکا و دیگر کشورها گروه‌هایی با همین نام هستند که شمار همه آنها از چند هزار فراتر نمی‌رود. این گروه‌ها گستراننده اندیشه نفرت نژادی هستند و از سوی دولتمردان و سران مذهبی انکار می‌شوند.




ادامه مطلب ...