تواضع و کودک دوستی باراک اوباما - عکس

0 نظرات
ادامه مطلب ...

تاریخچه شکل‌گیری نازیسم

0 نظرات

واژه «نازی»، از حروف اول نام «حزب کارگری ملی سوسیالیستی» [Nationalsozialistiche=Nazi] گرفته شده‌است که البته نه کارگری بود نه ملی و نه سوسیالیستی.

از یک دیدگاه بین‏الملی، نازیسم پایه‌های ایدئولوژی مشترک فراوانی با فاشیسم پرورده‏ی بنیتو موسولینی داشت . هر دو ایدئولوژی متضمن کاربرد سیاسی نظامی‏گری، ناسیونالیسم، ضد کمونیسم، کلی‌نگری (به انگلیسی: holism) و نیروهای شبه‏ نظامی است و هر دو به ایجاد یک دولت دیکتاتوری گرایش داشتند. هر چند نازی‏ها به مراتب نژادپرست‏تر از فاشیست‏های ایتالیا، پرتقال و اسپانیا بودند. علاوه بر این، بر خلاف فاشیست‏های ایتالیایی‏ که به شهروندانشان درجه آزادی‏های خصوصی بیشتری داده بودند، نازی‌ها متمایل به ایجاد یک کشور دیکتاتوری مطلق بودند. این تفاوت اجازه داده بود تا «حکومت سلطنتی ایتالیا» به بقای خود ادامه دهد و برخی قدرت‏های تشریفاتی داشته باشد.

مطابق با کتاب «نبرد من»، هیتلر نظریه سیاسی خود را از مشاهدات سیاست امپراتوری اتریش - مجارستان مطرح نمود. او در امپراتوری اتریش- مجارستان به دنیا آمده بود و تبعه آنجا بود، و معتقد بود که تنوع نژادی و زبانی سبب ضعف و بی ثباتی امپراتوری می‌گردد. البته، او مشاهده نمود که دموکراسی نیز باعث بی‌ثباتی قوا می‌گردد، چون جایگاه قدرت در دستان اقلیت نژادی می‌باشد. معنای علمی نازیسم عبارتست از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که توسط ارتجاعی ترین و متجاوز ترین محافل امپریالیستی مستقر می‌شود.فاشیسم از طرف سرمایه انحصاری پشتیبانی می‌شود و هدف آن حفظ نظام سرمایه داریست، در هنگامی که حکومت به شیوه‌های متعارف امکان پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلیه حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه‌ای از تئوری‌ها و تبلیغات مبتنی بر تعصب ملی و نژادی می‌پوشاند.

از نظر تاریخی فاشیسم نخست در ایتالیا در سال ۱۹۱۹ بوجود آمد و سه سال بعد توانست حکومت را در این کشور غصب کند. حزب فاشیستی آلمان در سال ۱۹۲۰ ایجاد شد و نام عوام فریبانه ناسیونال سوسیالیست برخود نهاد. این حزب در سال ۱۹۳۳ به کمک انحصارهای بزرگ آلمانی و خارجی حکومت را بدست گرفت و دیکتاتوری خونین هیتلری را مستقر کرد .

تاریخچه شکل‌گیری نازیسم

منشاء فکری و معرفتی نازیسم به مکتب آریایی ‌گرایی قرن ۱۹ برمی‌گردد که توسط کنت گوبینوی فرانسوی و هوستن چمبرلین انگلیسی بنیان‌گذاری شد. ورنر سومبارت اندیشمند آلمانی در این باره می‌گفت: نظریه رسالت جهانی ملت آریایی یا آلمانی چیزی نیست جز شکل جدیدی از باور یهودی به قوم برگزیده .

یکی از عوامل موثر در ترویج ایدئولوژی آریایی‌گرایی، تأسیس «انجمن جهانی تئوسوفی»(۱۸۷۵ میلادی) در نیویورک توسط کلنل اُلکاتبود. قابل ذکر است آرم این انجمن در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، صلیب شکسته به همراه نماد ستاره داوود بود که بعدها این آرم با حذف ستاره داوود به آرم حزب نازی تبدیل شد. عامل موثر دیگری که باعث تأسیس حزب نازی و قدرت گرفتن آدولف هیتلر شد، پدیدهٔ آنتی سمیتیسم (ضدسامی گرایی) بود. کادتها(دانش‌جویان مدارس نظامی آلمان) به عنوان ستون فقرات این پدیده که در میان بخش‌های عقب‌مانده جامعه آلمان گسترش یافت به حساب می‌آمدند.

یکی از نخستین کانون‌های اشاعه ضدسامی گرایی در آلمان حزب سوسیال مسیحی کارگری آلمان بود. این حزب از تبلیغات ضدیهودی به عنوان تاکتیک برای نفوذ در میان توده‌های کارگری آلمان استفاده می‌کرد. در نتیجه در دهه‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی، انجمن‌های ضدیهودی در آلمان به سرعت گسترش پیدا کردند و با پشتوانه‌های مالی کلان در انتخابات سال ۱۸۹۳ رایشتاک(مجلس آلمان) موفق به اخذ ۲۵۰هزار رای و ۱۶ نماینده شدند. یکی دیگر از تبلیغ کنندگان موج ضدسامی گرایی، ویلهلم دوم امپراتور آلمان بود که از دوستان صمیمی سِر ارنست کاسل(از یهودیان ثروتمند انگلیسی و از دوستان نزدیک ادوارد هفتم پادشاه انگلیس) بود.
از دیگر مروجان پدیده‌های آریایی گرایانه و ضدسامی گرایانه هوستن چمبرلینبود. وی در سال ۱۸۹۸ کتابی با عنوان بنیاد سده نوزدهم منتشر کرد که در آن تاریخ معاصر اروپا را به عنوان عرصه تعارض دو نژاد «آریایی» و «سامی» ترسیم می‌کرد. قیصر ویلهلم شخصاً این کتاب را برای فرزندانش می‌خواند و او بود که دستور داد که این کتاب در دانشگاه افسری آلمان تدریس شود. قابل ذکر است که هوستن چمبرلین انگلیسی طی سال‌های ۱۸۸۹-۱۹۰۹ به طور منظم به کاخ ویلهلم، قیصر آلمان، رفت و آمد داشت و با ادعای پیوند با استادان غیبی به رویاهای او در زمینه سروری بر جهان و ایجاد نژاد نوین دامن می‌زد. چمبرلین پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان نیز همچنان مروج عقاید آریایی گرایانه بود و زمانی که هیتلر در صحنه سیاست آلمان ظهور کرد، وی را به عنوان ناجی نژاد آریایی اعلام نمود. وی که در سال ۱۹۲۳ شخصاً با هیتلر ملاقات کرده بود بعدها در نامه‌ای به او نوشت: «همین که ملت آلمان یک هیتلر را متولد می‌کند نشانه نیروی حیاتی اوست.»

از دیگر موارد تأثیر گذار بر ظهور نازیسم فرقه‌ای به نام انجمن تول بود که در سال ۱۹۱۲ در مونیخ تأسیس شد. بنیان‌گذار این سازمان فردی به نام رودلف گلوئر بود که به نام کنت هنریش فن سباتندروف معروف بود. وی که در اوایل قرن ۱۹ در استانبول(عثمانی) اقامت داشت و تاجری ثروتمند به شمار می‌رفت پس از بازگشت به آلمان، اندیشه تول، سرزمین مرموز و افسانه‌ای آریایی‌های باستان، را با وام گرفتن از کتاب «آموزه سرّی» (نوشته مادام بلاواتسکی، از بنیان‌گذاران تئوسوفیسم) پی‌ریزی کرد و هدف خویش را سروری نژاد برتر اعلام داشت و به جذب اعضای خاندان‌های اشرافی و ثروتمندان و کارخانه‌داران آلمانی به این انجمن پرداخت. با اوجگیری جنبش انقلابی در آلمان و بویژه قیام کارگران باواریا، یک شبکه تروریستی به ریاست دیتریش اکارت ایجاد کرد که یکی از اقدامات آن قتل کورت ایزنر رئیس‌جمهور باواریا بود. طی سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۲۳ این سازمان به ۳۰۰ علمیات تروریستی دست زد. از اعضای انجمن تول می‌توان افرادی چون فرانتس گورتنر(وزیر دادگستری باواریا)، یوهنر(رئیس پلیس مونیخ)، ویلهلم فریک(معاون یوهنر)، رودلف هس و پروفسور هوسهوفر(نظریه پرداز انجمن) را نام برد. بعدها در دولت هیتلر، گورتنر وزیر دادگستری و فریک وزیر کشور شد و تعالیم هوسهوفر دستمایه اصلی هیتلر در نگارش کتاب زندگی من قرار گرفت. مورخین انجمن تول را قدرتمندترین سازمان مخفی آلمان در دوران صعود فاشیسم می‌دانند.

در زمان صعود هیتلر در آلمان(۱۹۳۸)، دولت نویل چمبرلین در انگلیس بر سر کار بود و سرسخت‌ترین هوادار هیتلر در این دولت لرد هالیفاکس بود. در این دوره زمانی دولت بریتانیا اقدامات بسیاری را جهت تحکیم پایه‌های اقتدار هیتلر انجام داد. نقش اینتلیجنس سرویس(سازمان اطلاعاتی بریتانیا) را از طریق فعالیت‌های ایگناس تربیش لینکن می‌توان پیگیری کرد. در آستانه جنگ جهانی اول، تربیش لینکلن به عنوان نماینده اینتلیجنس سرویس با سازمان اطلاعاتی آلمان وارد ارتباط شد. وی از اوایل سال ۱۹۱۹ به طور کامل در آلمان مستقر شد و نقش فعالی در عملیات‌های خرابکارانه گروه‌های افراطی فاشیستی داشت. در این دوران وی یکی از عوامل اصلی در سازمان‌دهی و تحرکات گروه‌های اوباش موسوم به «لشکر آزاد» بود که حزب نازی از درون آن‌ها زائیده شد. از اقدامات این گروه می‌توان قتل «والتر راتنو» (وزیر خارجه آلمان) در ۲۴ ژوئن ۱۹۲۲ و همچنین قتل «رزا لوکزامبورگ» و «کارل لیبکنخت» را نام برد. در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز شد و وی به عنوان مامور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه به برخی رهبران افراطی نظامی چون ژنرال لودندروف، گروه کوچک خود را تأسیس کرد. گروهی که سپس به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری آلمان (اختصاراً نازی) تبدیل شد. در نوامبر ۱۹۲۳ ژنرال لودندروف و هیتلر کودتای نافرجامی را ترتیب دادند که به کودتای مونیخ معروف است. قابل ذکر است یکی از گردانندگان طرح‌های متعدد کودتایی هیتلر و ژنرال لودندروف، تربیش لینکلن بوده است.

پشتیبانی از جریان‌های فاشیستی

بسیاری از احزاب سیاسی راست گرا و سیاست مداران راست گرا در اروپا از پدید آمدن فاشیسم و نازیسم استقبال نمودند. این احزاب مخالف شوروی، معتقد بودند که هیتلر منجی تمدن غرب و سرمایه داری در مقابل بلشویسم می‌باشد. در سال‌های ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۳۰ نازیسم از طرف احزابی چون حزب محافظه کار انگلستان، در اواخر سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ نهضت فالانژیسم اسپانیا، اشخاص سیاسی و نظامی که خواستار ایجاد دولتی "مقتدر" بودند، و لژیون فرانسویان مخالف بلشویسم (اِل وی اِف) و دیگر مخالفان شوروی حمایت می‌گردید. حزب محافظه کار انگلستان و راست گرایان فرانسه در میانه و اواخر سالهای ۱۹۳۰ از رژیم نازی دلسرد شدند و حتی شروع به انتقاد از توتالیتاریسم (رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی) کردند. برخی از مفسران معاصر عقیده داشتند که اعمال این احزاب در حقیقت حمایت از نازیسم می‌باشد.

سرانجام فاشیسم

در اواسط جنگ جهانی دوم , وقتی برای راستگرایان اروپایی مشخص شد که نازیسم و فاشیسم به مراتب خطرناک تر از کمونیسم هستند حمایت این دسته از سیاستمداران از سران این دو حزب توتالیتر کمرنگ تر شد و بطوریکه در اواخر جنگ جهانی دوم بسیاری از سیاسیونی که تا دیروز هواخواه این جریان سیاسی بودند بر علیه اش قد علم کرده و برای مقابله با این تفکر خطرناک دست دوستی را با کمونیستها دراز کردند هر چند این دوستی ها موقت بود و بعد از پایان جنگ جهانی و سرنگونی حکومت نازی در آلمان و فاشیسم در ایتالیا بار دیگر تخاصم بین راستگرایان و چپگرایان در قالب جنگ سرد در بین دو بلوک شرق و غرب ادامه پیدا کرد . البته نباید این مسئله را فراموش کرد که ایدئولوژی نازیسم همچنان هوادارانی در آلمان دارد که خودشان را با عنوان نئو نازی معرفی میکنند ولیکن از نظر عددی در یک اقلیت بسیار کوچک جمعیتی قرار دارند که بنا بر قوانین کشور آلمان فعالیتشان ممنوع میباشد وفقط میتوانند هر از چندی میتینگها و تظاهراتی را برگزار کنند ولی از نظر سیاسی همچنان یک جریان سیاسی مرده محسوب میشوند .
ادامه مطلب ...

مذاکره با آمریکا –کاری از نیستانی

0 نظرات

ادامه مطلب ...

فتوای تجاوز – کاری از آریا

0 نظرات

ادامه مطلب ...

قوانین باور نکردنی حاکم بر کره شمالی

0 نظرات
سکونت مادام العمر در یک محل مگر با اجازه حکومتی!
با وجود اینکه طبیعت کره‌شمالی بسیار زیبا و دل‌انگیز است و تنوع آب و هوایی شگفت‌انگیزی دارد اما مردم این کشور در هر نقطه از این سرزمین که روزگار می‌گذرانند باید تا آخر عمر همان‌جا بمانند و حق خروج از منطقه محل سکونت خود را ندارند و اگر زمانی هوای سفر به سرشان بزند یا بخواهند برای کاری از روستا یا شهر خود خارج شوند، حتما باید اجازه حکومتی داشته باشند، در غیر این صورت قانون را شکسته‌اند و مجازات خواهند شد.

بیدار شدن رأس ساعت شش با صدای شیپور!
قوانین حاکم بر کره‌شمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخش‌های زندگی‌شان به نوعی تاثیر گذاشته است. تقریبا ۵۰ سال است که مردم کره‌شمالی صبح‌‌ها با نواختن صدای شیپوری که راس ساعت شش به صدا درمی‌آید و از طریق بلندگو در تمام مناطق پخش می‌شود از خواب بیدار می‌شوند.

برنامه های اجباری قبل از آغاز فعالیت های روزانه!
آنها موظف هستند پیش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کیم ایل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظیم فرود آورند. همه مردم کره‌شمالی موظف هستند با لباس‌های رسمی خاص از منزل خارج شوند یا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنیت این کشور از اینکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و آنها باید پس از رسیدن به محل کار ده دقیقه‌ای را هم باید وقت بگذارند و به سخنرانی‌های مافوق خود گوش دهند و پس از آن پنج دقیقه علیه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی این کارها تازه نوبت آغاز فعالیت روزانه می‌شود و آنها می‌توانند کار خود را شروع کنند.

خدمت سربازی؛ ده سال!
در پیونگ یانگ، پایتخت کره‌شمالی، هر دو ساعت یک‌بار از بلندگوهایی که صدای بسیار قوی‌ای دارند در گوشه‌گوشه شهر مارش نظامی پخش می‌شود تا قدرت ژنرال‌های این کشور به رخ همه کشیده شود. آنها بنا بر عادتی دیرینه کیم جونگ ایل، رهبر کشور خود را ژنرال صدا می‌زنند؛ البته دادن چنین لقبی به او چندان هم بیراه نیست چراکه خدمت سربازی اجباری در این کشور گاهی به ده سال هم می‌رسد.

عدم حق استفاده از خودرو برای رفتن به محل کار!
مردم این کشور برای رفتن به محل کار خود حق استفاده از خودرو را ندارند و معمولا با دوچرخه رفت‌و‌آمد می‌کنند. استفاده از خودرو تنها مختص به بالا رتبه‌های نظامی این کشور است.

هیچ خانواده‌ای حق خواب دیدن ندارد!
پس از پایان کار و فعالیت روزانه، شب‌‌ها ساعت نه در سراسر کره‌شمالی خاموشی زده می‌شود و به این ترتیب مردم خود را برای یک روز کاری دیگر آماده می‌کنند. نکته عجیب دیگر این است که در کره‌شمالی هیچ خانواده‌ای حق خواب دیدن ندارد و اگر پدر و مادری صبح از خواب بیدار بشوند و خوابی را که شب قبل دیده‌اند تعریف کنند، فرزند آنها موظف است تا علاوه بر خوابی که والدینش دیده‌اند خواب خود را هم به نماینده وزارت اطلاعات و امنیت کشور که در کلاس‌شان حضور دارد، گزارش دهد.

عدم استقلال رسانه ها!
در کره‌شمالی هیچ رسانه خصوصی دیده نمی‌شود و ۱۲ روزنامه و ۲۰ نشریه موجود در این کشور کاملا تحت نظر دولت هستند و بی‌آنکه خبرنگاری وظیفه تهیه گزارش‌‌ها را برعهده داشته باشد، مطالب آنها را خبرهایی تشکیل می‌دهد که هر روز از وزارت اطلاعات و امنیت دریافت و دقیقا همان اطلاعات بدون کوچک‌ترین تغییری منتشر می‌شود؛ در تمام رسانه‌های کره‌شمالی، انتشار هرگونه خبر ناخوشایند در مورد کره‌شمالی در همه زمینه‌‌ها از سیاسی و اجتماعی گرفته تا اقتصادی و فرهنگی به شدت ممنوع است.

باوجود قحطی و گرسنگی، عدم پذیرش کمک‌های غذایی دیگر کشورها!
با توجه به اینکه دولت مسؤول آذوقه‌رسانی و تهیه مواد لازم به صورت کوپنی در کره‌شمالی است، درآمد ماهانه مردم بسیار ناچیز است؛ در بیشتر موارد هم نه کمک‌های دولت و نه درآمد مردم کفاف مایحتاج و نیازهای اولیه آنها را نمی‌دهد و فقر و قحطی بر بسیاری از خانواده‌های این کشور حاکم شده و سالانه چندین هزار نفر از آنها به دلیل گرسنگی جان می‌دهند.
دولت کره‌شمالی با وجود نیازهای شدیدی که به کمک‌های غذایی دیگر کشورها دارد اما به خاطر اینکه معتقد است این غذاها روی طرز فکر مردم اثرات سوء دارد و برای اینکه از آلودگی فرهنگی که نتیجه مصرف این غذاهاست در امان بماند، از پذیرفتن آن سر باز می‌زند. شدت قحطی و گرسنگی در این کشور به حدی‌ است که سازمان تغذیه جهانی وابسته به سازمان ملل در این‌باره به شدت هشدار داده است.

ممنوعیت ورود هرگونه خبرنگار و عکاس به کره شمالی!
مسؤولان این کشور نه‌تنها از پذیرفتن هرگونه کمک امتناع می‌کنند بلکه ورود هرگونه خبرنگار و عکاس را هم به کره‌شمالی ممنوع کرده‌اند؛ البته نه‌تنها ورود اصحاب رسانه به این کشور ممنوع است

مرگ و تیرباران سرنوشت شهروندان تماس گیرنده با تلفن به خارج!
خروج شهروندان کره‌ای هم از کشورشان به شدت کنترل می‌شود و اگر شخصی بخواهد به دنیای بیرون از کره قدم بگذارد به عنوان عامل دشمن دستگیر می‌شود؛ این قانون آنقدر سختگیرانه در این کشور به اجرا درمی‌آید که اگر فردی حتی از طریق تلفن با خارج از کشور تماس برقرار کند، ممکن است سرنوشتی جز مرگ و تیرباران در انتظارش نباشد؛ به عنوان مثال در ماه مارس امسال یک شهروند کره‌شمالی که در یکی از شرکت‌های نظامی کره‌شمالی مشغول به کار بود با تلفن همراه خود با یکی از دوستانش که در سال ۲۰۰۱ به سئول پایتخت کره‌جنوبی گریخته بود، تماس گرفت و در مورد قیمت برنج و شرایط زندگی در کره‌شمالی با او صحبت کرد؛ این کار او از طرف دولت تخطی از قوانین تلقی شد و در نتیجه حکمی جز اعدام برای او صادر نشد. این درحالی است که مدتی بعد خبرگزاری یون‌‌هاپ، مرگ فرد خاطی به نام جونگ را تایید کرد و گفت این شهروند اولین فرد در کره‌شمالی است که به دلیل تماس با خارج از کشور اعدام شده، اما جزئیات بیشتری از این ماجرا منتشر نکرد.
در کره‌شمالی فقط یک شرکت مخابراتی تلفن همراه که منطقه پایتخت، پیونگ یانگ، را پوشش می‌دهد مشغول به فعالیت است. مشترکان این شرکت مخابراتی حق استفاده از خدمات این شرکت برای تماس با خارج را ندارند. در نتیجه بسیاری از شهروندان کره‌شمالی برای تماس با بستگان و اقوام خود که در خارج از این کشور زندگی می‌کنند از تلفن‌های همراهی که به طور غیرقانونی از چین به کره‌شمالی وارد شده‌اند، استفاده می‌کنند.

شرط ازدواج؛ رضایت وزارت اطلاعات آری، رضایت خانواده خیر!
اگر پسر و دختری در کره‌شمالی قصد ازدواج با یکدیگر را داشته باشند، رضایت خانواده آنها هیچ نقشی در این ازدواج ندارد بلکه این وزارت اطلاعات و امنیت این کشور است که صلاحیت ازدواج این دو نفر را صادر می‌کند. به این ترتیب که هم پسر و هم دختر باید یک گزارش کامل از نحوه آشنایی، میزان علاقه، علت آشنایی و … را به وزارت امنیت ارائه بدهند. پس از این مرحله و بررسی‌های لازم و شناسایی تمامی اقوام دختر و پسر برای آنها قرار مصاحبه صادر می‌شود و پس از حضور دختر و پسر و پاسخ دادن به سوال‌های خاص اگر مورد مشکوکی دیده نشود، اجازه ازدواج آنها صادر می‌شود.

با تمام این تفاسیر مردم کره‌شمالی از زندگی خود ناراضی نیستند و معتقدند خوشبخت‌ترین انسان‌های روی زمین هستند !
ادامه مطلب ...

عواملی که مردم ایران را به اسارت درآورده است !

0 نظرات
ادامه مطلب ...

مفهوم دموکراسی چیست ؟

0 نظرات



دِموکراسی یا مردم‌سالاری، (به انگلیسی( Democracy یک روش حکومتی است برای مدیریت کم خطا بر مردم حق مدار که در آن مردم، نه فرد یا گروهی خاص، حکومت می‌کنند. گونه‌های مختلف دموکراسی وجود دارد.میان انواع گوناگون مردم‌سالاری، تفاوت‌های بنیادین وجود دارد. بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می گذارند. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانون گذاری دقیق برای جلوگیری از توزیع نا متوازن قدرت سیاسی صورت نگیرد (برای مثال تفکیک قوا)، یک شاخه نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته و به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایز کننده دموکراسی نام برده می شود. در صورت عدم وجود حاکمیت مسؤلیت پذیر، ممکن است که حقوق اقلیت‌های جامعه مورد سؤ استفاده قرار گیرد (که در آن صورت به آن دیکتاتوری اکثریت می گویند.) از اصلی‌ترین روندهای موجود در دموکراسی‌های ممتاز می توان به وجود رقابت‌های انتخاباتی عادلانه اشاره کرد. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی، و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه می دهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقه شخصی خود رای بدهند.

مفهوم مردم‌سالاری

از دیدگاه نظریه پردازان سیاسی مفاهیم متنوعی برای مردم سالاری وجود دارد.
از دیگاه تقلیل گرایی یا مینی مالیزم، مردم سالاری سیستم حکومتی است که در آن شهروندان به گروهی از رهبران سیاسی حق حکومت را از طریق انتخابات دوره‌ای اعطا می کنند. این نظریه حکومت چند تنی و پلیارشی (polyarchy) نیز نامیده می‌شود.

مفهوم جمعی (Aggregative) مردم سالاری اذعان دارد که حکومت باید به تدوین قوانین و سیاست هایی بپردازد که بسیار نزدیک به نظرات میانه مردم باشد، نیمه ای در سمت راست و نیمه‌ای در سمت چپ.
مردم سالاری شورایی (Deliberative) بر مبنای این اصل استوار است که مردم سالاری حکومت با بحث می‌باشد. مردم سالاران شورایی ادعا می‌کنند که قوانین و سیاست‌ها می باید بر مبنای استلالهایی باشد که تمام شهروندآن بتوانند آن را بپذیرند. پهنه سیاست باید جایی باشد که رهبران و شهروندان در آن به مباحثه پرداخته، به یکدیگر گوش فرا داده و نظرات خود را تغییر می‌دهند.

مفاهیم فوق به مردم سالاری از طریق نمایندگان آنها اشاره دارد. مردم سالاری مستقیم (Direct) می‌گوید که شهروندان باید مستقیما و نه از طریق نمایندگان خود در ایجاد قوانین و سیاستها مشارکت داشته باشند. فعالیت سیاسی به خودی خود ارزشمند بوده، موجب اجتماعی شدن و فرهیختگی شهروندان شده و مشارکت مردمی می‌تواند نخبگان توانمند را ارزیابی کند. و از همه مهم تر اینکه شهروندان در حقیقت بر خود حکومت نمی‌کنند مگر آنکه خودشان مستقیما قوانین و سیاست‌ها را تصمیم گیری کرده باشند.

مفهوم دیگر مردم سالاری تساوی سیاسی بین تمام شهروندان می‌باشد. این مفهوم به جوامعی اشاره دارد که در آنها عرف، روش و الگوهایی وجود دارد که به‌عنوان راهنماهایی به سوی تساوی قدرت سیاسی تلقی می‌شوند. اولین و مهم‌ترین این عرفهای اجتماعی عبارت از رخداد منظم، آزاد و آشکار انتخابات می‌باشد که به منظور انتخاب نمایندگانی می‌باشد که پس از انتخاب شدن مدیریت کل و یا عمده سیاستهای عمومی جامعه را عهده دار می‌شوند.

در این دیدگاه ممکن است اشکال شود که اکثریت رای دهندگان برای سیاست تصمیم می‌گیرند نه اکثریت مردم و بنابراین راه بحث در باره اجباری شدن مشارکت سیاسی مثل رای دادن اجباری را باز می نماید. و نیز اشخاص با پشتوانه مالی بیشتر امکان تأثیر گذاری بیشتری در جامعه در مبارزات انتخاباتی داشته و بنابراین ممکن است قوانینی جهت شفاف سازی منابع مالی در اختیار نامزدهای انتخاباتی مورد نیاز باشد

گونه‌های مردم‌سالاری

مردم‌سالاری جفرسونی :
مردم‌سالاری نمایندگی:
مردم‌سالاری نمایندگی به این معناست که تصمیمات مربوط به جامعه، نه بدست اعضای آن، بلکه توسط افراد ویژه‌ای که مردم برگزیده‌اند؛ گرفته می‌شود. شکل‌های گوناگون مردم‌سالاری نمایندگی در بسیاری از سازمان‌ها هم وجود دارد.

مردم‌سالاری نمایندگی چندحزبی:
نظام‌های مردم‌سالاری نمایندگی چندحزبی در هر یک یا همه این سطوح، هنگامی که رأی‌دهندگان بتوانند از میان چندحزب در فرآیند سیاسی یکی را گزینش کنند، یافت می‌شود. ملت‌هایی که شیوه مردم‌سالاری چندحزبی را برگزیده‌اند، و در آن توده جمعیت بزرگ‌سال از حق رأی در سطوح گوناگون برخوردار است، معمولاً مردم‌سالاری لیبرال نامیده می‌شوند. ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپای غربی، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و هند در دسته مردم‌سالاری‌های لیبرال قرار می‌گیرند.

مردم‌سالاری نمایندگی تک حزبی:
بعضی از کشورها مانند چین، با این که در آن‌ها تنها یک حزب وجود دارد؛ خود را مردم‌سالاری می‌دانند. در این کشورها، در حالی که رأی‌دهندگان امکان انتخاب از میان احزاب گوناگون را ندارند، انتخابات وجود دارد که از راه آن‌ها نمایندگان در سطوح گوناگون محلی و ملی تعیین می‌شوند. این کشورها در دسته مردم‌سالاری نمایندگی یک حزبی قرار دارند. اصلی که معمولاً در مردم‌سالاری نمایندگی یک حزبی وجود دارد این است که حزب واحد اراده فراگیر اجتماع را بیان می‌کند. به نظر مارکسیست‌ها، احزاب در مردم‌سالاری‌های لیبرال نماینده منافع طبقات گوناگون هستند. در جوامع کمونیستی، تنها یک حزب ضروری شمرده می‌شود؛ بنابراین رأی‌دهندگان، نه از میان احزاب، بلکه از میان نامزدهای انتخاباتی که سیاست‌های گوناگونی دارند؛ نمایندگان خودشان را انتخاب می‌کنند.

مردم‌سالاری مشارکتی:
در مردم‌سالاری مشارکتی یا مردم‌سالاری مستقیم، تصمیمات به طور جمعی به‌دست افراد گرفته می‌شد. این نخستین گونهٔ مردم‌سالاری بود که در یونان باستان یافت می‌شد. اقلیت کوچکی از جامعه که شهروند نامیده می‌شدند، برای بررسی سیاست‌ها و گرفتن تصمیمات مهم به طور منظم گردهم می‌آمدند. مردم‌سالاری مشارکتی در جوامع امروزی، که توده مردم از حقوق سیاسی بهره‌مندند و برای همه امکان مشارکت فعالانه نیست؛ بسیار محدود است. برخی جنبه‌های مردم‌سالاری مشارکتی هنوز هم کاربرد دارند و سازمان‌های زیادی در این گونه جوامع از این شیوه استفاده می‌کنند. برگزاری رفراندوم‌ها در سطح ملی برای مسائل مورد اختلاف؛ نمونه‌ای از مردم‌سالاری مشارکتی است.

شبه مردم‌سالاری:

شبه مردم‌سالاری حکومتی است که هرچند در آن مردم حکومت ندارند؛ اما برخی نهادهای مردم‌سالارانه وجود دارند؛ اگرچه سیاست این گونه حکومت‌ها به ظاهر مردم‌سالارانه‌است ولی در عمل نهادهای مردم‌سالار، خواست مردم را اجرا نمی‌کنند.

وضعیت امروزی
امروزه جز کشورهای عربستان سعودی، واتیکان، میانمار و برونئی، تمام حکومت‌ها خود را مردم‌سالار می‌دانند. پژوهش‌های گوناگونی برای تحلیل نظام‌های حکومتی و درجه‌بندی میزان مردم‌سالاری در کشورهای مختلف انجام می‌پذیرد. از این دست می‌توان به مجموعه داده‌های پلیتی‌اشاره کرد.
تحلیل پلیتی از میزان وجود دمکراسی در کشورهای مختلف، که در سال ۲۰۰۳ انجام شده‌است. کشورهای با رنگ روشن درجه بهتری در زمینه میزان وجود دموکرسی دارند. طبق این تحلیل عربستان سعودی و قطر دارای غیر دمکرات‌ترین حکومت‌ها هستند.

شاخص دموکراسی منتشر شده در سال ۲۰۰۸ توسط مجله اکونومیست، کشورهایی با رنگ آبی روشن امتیاز بالای ۹٫۵ تا ۱۰ را دارند و کشورهایی با رنگ تیره با امتیاز زیر ۲ از نظر شاخص جهانی دموکراسی در آنها کمتر است. بر اساس این گزارش، سوئد و کره شمالی با دارا بودن امتیاز ۹٫۸۸ و ۰٫۸۶ به ترتیب دموکراتیک‌ترین و غیر دموکرات‌ترین کشورهای دنیا هستند.

منتقدین
افلاطون و ارسطو از منتقدان حکومت دموکراتیک بوده‌اند و آن را بدترین نوع حکومت دانسته‌اند. از نظر منتقدین حکومت دموکراتیک؛ اکثر مردم شایستگی لازم برای تصمیم‌گیری در مسائل سیاسی را ندارند. از نظر ایشان، دموکراسی مانعی برای برنامه‌ریزی متمرکز و تصمیم‌گیری قاطع است و مسیر پیشرفت را دشوار می‌سازد. هواداران حکومت دموکراتیک باور دارند که این گونه حکومت بهترین راه برای مبارزه با تراکم قدرت است و باعث کنترل سیاسی بهتر برای پیشرفت و توسعه می‌شود.




ادامه مطلب ...

مستنداتی از رابطه پنهای کاشانی با شعبان بی مخ در کودتای 28 مرداد

0 نظرات


وبلاگ بدحجاب - شعبان بي مخ (فرد نشسته ريشو با لباس مشگي) درمحضرآيت لله كاشاني (باعمامه سياه) و آخوند فلسفي.

عکس یادگاری آیت الله کاشانی با شعبان بی مخ دو ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد

عکس یادگاری آیت الله کاشانی با شعبان بی مخ دو ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد


اين عكس با ھمان شرحي كه در زير آن مي خوانيد در شماره ١٩ مجله ترقي به تاريخ مھرماه ١٣٣٢ و در صفحه ٢١ اين مجله منتشرشده است. يعني حدود دوماه بعد از كودتا.گاھي يك عكس بيش از ھزار واژه، روشنگر است. اين عكس نشان ميدھد كه پايگاه طبقاتي و گردان ضربت روحانيت به اصطلاح مبارز!! از چه نيروھايي تشكيل شده و ميشود. آقاي محمد اميني در مقاله “فدائيان اسلام و سوداي حكومت اسلامي” درباره ماھيت وابستگان به فدائيان اسلام و روابط كاشاني با اين جماعت چنين مينويسد:”…….به ھر روی، به گفته حاج مھدی عراقی، «سيد مجتبی ميرلوحی وقتی از زندان بيرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروھی، یک جمعيتی را به وجود بياورد برای مبارزه ، این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مُخِل آسایش محلات بوده اند ، مثل اوباش ھا که توی محلات ھستند ، گردن کلفت ھا ، لات ھا ، به حساب آن ھا که عربده کش ھای محلات بوده اند … این ھا بودند دوستانی که به دور مرحوم … نواب جمع شده بودند ، اکثر آن ھا مرحله اول [تا آخر!] از اینجور افراد بودند.»عراقی انگيزه گزینش اوباش محلات را در این می بيند که آن ھا« متدین بودند. »

خود عراقی ھم یکی از این گونه آدم ھای لات متدین بود که خواندن خاطراتش، سيمایی از سازماندھی و رفتار این گروه ترسيم می کند، که ترسناک است. نه درسی خوانده بود و نه با آموزش ھای دینی آشنایی داشت. درشانزده سالگی به عضویت شورای مرکزی فدایيان اسلام درآمد و باور داشت که « چاقوکشی دیگر دوره اش تمام شده، حالا دیگر دوره ھفت تير کشی است!»یکی دیگر ازاین گونه اوباش و بزن بھادرھای «متدین»، شعبان جعفری بود که با شمس قنات آبادی و کاشانی مناسباتی نزدیک داشت. خود او در خاطراتش دراشاره به ترور نافرجام فاطمی و حمله او به فاطمی پس از بيست و ھشت مرداد می گوید که: «اونوقت که عبد خدایی [ضارب فاطمی] جزو فدائيان اسلام بود، منم جزو فدائيان اسلام بودم. » البته شعبان جعفری، خيلی پيشتر ازآن، از ميانه سال ١٣٢٨که پس از دوسال بزن بھادری در لاھيجان به تھران آمد و به چاقوکشی واخاذی در سه راه بوذرجمھری پرداخت ، به پيرامون کاشانی و فدایيان اسلام پيوست « و با حسين مکی، عصرھا می رفتيم خونه کاشانی که بعد ما یواش یواش دیگه مرید و طرفدار سفت و سخت کاشانی شدیم. »


گروه مشاورین آیت الله کاشانی: ۱- حاج حسین علم ۲- طاهر حاج رضایی (برادر طیب خان) ۳- شعبان بی مخ ۴- حسین مهدی قصاب ۵- طیب ۶- اکبر حاج رضایی ۷- سید اکبر خراط

گروه مشاورین آیت الله کاشانی: ۱- حاج حسین علم ۲- طاهر حاج رضایی (برادر طیب خان) ۳- شعبان بی مخ ۴- حسین مهدی قصاب ۵- طیب ۶- اکبر حاج رضایی ۷- سید اکبر خراط


حمله كودتاچيان به خانه مرحوم دكتر مصدق

حمله كودتاچيان به خانه مرحوم دكتر مصدق



اعلیحضرت محمد رضا پهلوی! در حال مشاوره با مسول ستاد انتخاباتی! خود ، شعبان بی مخ

اعلیحضرت محمد رضا پهلوی! در حال مشاوره با مسول ستاد انتخاباتی! خود ، شعبان بی مخ



شعبان جعفري در كنار آريامهر ؛ هنگام دريافت نشان وطن پرستي

شعبان جعفري در كنار آريامهر ؛ هنگام دريافت نشان وطن پرستي



شعبان بی مخ

شعبان بی مخ



شعبان جعفری (بی مخ) و محمد رضا پهلوی

شعبان جعفری (بی مخ) و محمد رضا پهلوی



چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد

چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد


چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد

چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد


بازگشت کودتاچی (محمد رضا پهلوی)

بازگشت کودتاچی (محمد رضا پهلوی)



تقدیم به اسطوره مردانگی! شعبون بی مخ

تقدیم به اسطوره مردانگی! شعبون بی مخ


خيابانهاي تهران روز 28 مرداد

خيابانهاي تهران روز 28 مرداد



دکتر محمد مصدق

دکتر محمد مصدق


خانه ام آتش گرفته است ، آتشي جان سوز

هرطرف مي سوزد اين آتش

پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود


من

به هر سو ميدوم گريان

در لهيب آتش پر دود

وز ميان خنده هايم تلخ


و خروش گريه ام ناشاد


از درون خسته سوزان

مي كنم

فرياد ، اي فرياد ،اي فرياد

خانه ام آتش گرفته است ،آتشي بي رحم

همچنان مي سوزد اين آتش

نقشهايي را كه من بستم به خون دل

برسرو چشم در ديوار

در شب رسواي بي ساحل

واي برمن سوزد وسوزد

غنچه هايي را كه پروردم به دشواري

در دهان گود گلدانها ، روزهاي سخت بيماري

از فراز بامهاشان شاد ، دشمنانم

موزيانه خنده هاي فتحشان بر لب

بر من آتش به جان ، نازل

در پناه اين مشبك شب

من به هر سو مي دوم گريان

از اين بيداد

مي كنم فرياد ، اي فرياد ، اي فرياد

واي بر من ، همچنان ميسوزد اين آتش

آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان

وانچه دارد منظر وايوان

من به دستان پر از تاول

اين طرف را مي كنم خاموش

وز لهيب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخيزد ،‌به گردش دود

تا سحرگاهان كه می داند ، كه بود من شود نابود

خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر

صبح از من مانده برجا مشت خاكستر

واي آيا هيچ سر برمي كنند از خواب

مهربان همسايگانم از پي امداد

سوزد اين آتش بي دادگر بنياد

مي كنم فرياد اي فرياد اي فرياد


مجموعه عکس های بسیار دیدنی از دکتر مصدق :




نامه آیت الله کاشانی به دکتر محمد مصدق روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد:

«حضرت نخست وزیر جناب آقای دکتر مصدق (دام اقباله) عرض می شود اگر چه امکانی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علی رغم غرض ورزی ها و بوق و کرنای تبلیغات، شما خودتان بهتر از هر کس می دانید که هم و غم من در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی های اخیر، بر من مسلم است که می خواهید مانند سی ام تیر کذایی یک بار دیگر، ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید. و حالا نه مجلس و نه تکیه گاهی برای ملت گذاشته اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همان طور که واضح بود در صدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیر عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم در «دزاشیب» به شما گفتم و به «هندرسون» هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیس ها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسی نمی خواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدی های خصوصی تان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا آگاه کردم که فردا جای هیچ گونه عذر موجهی نباشد. اگر به راستی در این فکر اشتباه می کنم، با اظهار تمایل شما سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت می فرستم. خدا به همه رحم بفرماید، ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی»

جواب دکتر مصدق:

« مرقومه حضرت آقا به وسیله آقای حسن زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام»


ادامه مطلب ...

علی معلم ، مجیز گوی رهبری - کاریکاتور

0 نظرات

ادامه مطلب ...

عکس – خمینی درحال بازی با PSP !

0 نظرات
ادامه مطلب ...

چرا جنبش سبز نمیتواند تکثر گرا باشد ؟

0 نظرات


وبلاگ قطار آزادی - بدون کمترین مقدمه ای میروم سر اصل مطلب :

1 - ( در هر تشکیلاتی ) کثرت گرایی در افکار و اندیشه ها مقبول است ولی در اهداف و آرمانها مردود و اگر جنبشی هرچقدر هم سازمان یافته و با برنامه باشد و رهبران کاریزماتیکی هم داشته باشد ولی بدنه تشکیلات ، اهداف و آرمانهای متفاوتی را دنبال کنند راه بجایی نخواهند برد .
مثال : اکثریت اپوزیسیون جمهوری اسلامی خواستار تغییر رژیم و جدایی دین از حکومت هستند ولی رهبران جنبش سبز و اصلاح طلبان صحبت از اصلاح نظام و اسلام رحمانی ( اسلام حداقلی معطوف به اسلام حداکثری ) میکنند که این افتراق اهداف منجر به ریزش طرفداران و حامیان این جنبش شده است .

2 - رهبران جنبش سبز دائما صحبت از دوران طلائی انقلاب و آرمانهای امام ( خمینی ) میکنند ، در حالیکه اپوزیسیون جمهوری اسلامی بیشترین آسیب و رنجشها را در همان دوران دهه شصت دیده اند و آن دوران نوستالژیک سران جنبش سبز ، دوران زجرها و ستمهای روا داشته شده بر اپوزیسیون است و این مورد هم یکی دیگر از کثرت گرایی های متضاد این جنبش میباشد که باعث رویگردانی اپوزیسیون ج . ا از این جنبش شده است .

3 - بسیاری از اپوزیسیون معتقدند مبارزات مدنی نمیتواند به تنهایی ضربات کارسازی را به جمهوری اسلامی ( که بر مبنای اصول توتالیتاریسم و فاشیسم بنا شده است ) وارد کند ولی سران جنبش سبز موکدا خواستار فعالیتهای مدنی ( آنهم در چهارچوب قانون اساسی ج . ا) هستند و علیرغم اینکه اینگونه مبارزات منتج به نتیجه خاصی نشده است ولی باز بر آن تاکید دارند . ( این هم یک افتراق دیگر در اصول و روشها )

4 - اپوزیسیون معتقد است هویت ایرانی باید سرلوحه روشهای مبارزاتی قرار بگیرد ولی سران جنبش سبز معتقدند این اسلام است که میتواند موتور محرک فعالیتهای مدنی باشد ( الله اکبر گفتن . نماز جمعه سبز . روز قدس . روزه سیاسی و طرفداری از سازمانهای اسلامی فلسطینی و لبنانی و .... )

البته موارد بسیار دیگری هم از تفاوت دیدگاه ها و آرمانها و اصول در بین بدنه جنبش سبز وجود دارد ولیکن در استدلالات فوق من از روش قیاس ( اثبات قضایای کلی و تعمیمش به قضایای جزئی ) استفاده کردم و چه بسا اگر از روش استقراء ( اثبات قضایای جزئی و تعمیمش به قضایای کلی ) استفاده میشد موارد فوق به دهها حجت ریز و درشت دیگر تبدیل میگشت .
حال میبینیم شعار کثرت گرایی در جنبش سبز در حد همان شعار باقی مانده است و ماحصلش نتنها باعث اتحاد نشده بلکه تبدیل به جدایی ها هم گردیده است و اگر سران جنبش سبز بخواهند به همان روش مسبوق خود ، ادامه مسیر بدهند تا چندی دیگر در بین طرفداران جنبش سبز کسی باقی نخواهد ماند بجز خودشان و سایر اصلاح طلبان حکومتی !

ادامه مطلب ...

احمد فردید که بود ؟

0 نظرات

اینکه چگونه مصباح یزدی «شریعتمدار» با احمد فردید «هیچ چیز ندار» وحدت تفکر و مسیر پیدا می‌کند، مسأله قابل تأملی است که می‌تواند پایه‌های آن با فطرت حوزوی فردید مرتبط باشد.

نخست ببینیم احمد فردید کیست.
سید احمد مهینی یزدی متولد 1283 در شهر یزد پس از بیش از 90 سال عمر در 25 مردادماه 1373 در تهران خاموش می‌شود اما افکار خطرناک او پس از مرگش نیز همچنان اذهان بیمارگونه عاشقان قدرت و خشونت مداران را فتح می‌کند و جانیانی از نوع سعید امامی، محمود احمدی‌نژاد، سعید مرتضوی و البته مصباح یزدی را به جان اهل اندیشه و فرهنگ می‌اندازد.
سید احمد مهینی یزدی در سال 1318 برای نخستین بار از نام مستعار «فردید» در سلسله مقالاتی که پیرامون «برگسن» و اندیشه‌هایش در مجله «مهر» می‌نویسد استفاده می‌کند و چندی بعد این نام را برای خود بر می‌گزیند. (جالب اینکه فردید حتی در ذکر تاریخ تولدش راست نمی‌گوید. در مصاحبه‌ با علی‌رضا میبدی برای اینکه خود را بزرگتر از ‌آنچه هست نشان دهد، با ارائه اسناد و مدارکی و اشاره به اینکه در کودکی هم به مدرسه می‌رفته و هم در درس شیخ احمد یزدی (آخوند) حاضر می‌شده، سال تولدش را 1283 اعلام می‌کند. هم او در شرح احوالی که به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی می‌دهد تولدش را 1291 و چندی بعد در روزنامه همشهری 1289 ذکر می‌کند.) دوران زندگی فردید از نظر سیر تعلم و تعلیم به چهار بخش و از نظر احوال شخصی و چگونگی ارتباطش با قدرت به سه دوره تقسیم می‌شود.

الف: فردید در خانواده‌ای متوسط الحال و علاقمند به دانش به دنیا می‌آید و از همان کودکی هوش سرشار و ذکاوت و عشق خود را به آموختن آشکار می‌کند. او علاوه بر مدرسه، و آموختن علوم قدیمه تا سن هفده هجده سالگی، عربی و فرانسه و جبر و هیئت و هندسه را نیز نزد معلمانی که اغلب روحانی بودند می‌آموزد.

ب: از 1305 یعنی آغاز سلطنت رضاشاه تا سال 1326 که فردید در اواخر دهه چهارم عمر خود است (براساس تواریخ متعدد ولادتش سن او در این زمان می‌تواند بین 37 تا 43 سال باشد) او پس از گرفتن دیپلم از دارالفنون و دریافت لیسانس از دانشسرای عالی در سال 1314، به معلمی و نوشتن رو می‌کند. در عین حال جذبه حلقه حوزوی او را به پای دروس مرحوم شریعت سنگلجی و زنده یاد کاظم عصار می‌کشاند. اما این دومی فردید را نمی‌پسندد چون در او صداقت نمی‌بیند. گاهی نیز فردید ریش می‌گذارد و سبحه به دست می‌گیرد و به سراغ آقای تنکابنی که سخت متشرع است و یا شیخ بهاءالدین نوری می‌رود. جالب اینکه از یکسو بعضی روزها سری به لاله‌زار و استانبول و نادری می‌زند و در کافه نشینی‌ها و کنیاک نوشی صادق هدایت و یارانش شرکت می‌کند و تظاهر به دهری مذهبی ویژگی او می‌شود اما غروب که می‌شود اگر به مجلس روضه نرود حتما سری به خانقاهی می‌زند و ذکرگویان گاهی همصدای نعمت‌اللهی‌هاست و زمانی همدل با شاه‌اویسی‌ها. در همین زمان است که برشدن ستاره سرجوخه اتریشی از چشم تیزبین فردید که مشغول خواندن زبان آلمانی هم شده به عنوان تحقق رویائی دور و دیر تعبیر می‌شود. فردید با دیدن هدایت و خواندن مطالبی در ستایش از فرهنگ ایرانی و‌آریائی با هوش سرشارش نزد خود به خواندن زبانهای پهلوی، اوستائی و سانسکریت می‌پردازد. اما مدتی بعد سانسکریت را رها می‌کند. و تمرکزش بعد از این بیشتر روی آلمانی و پهلوی است. نیچه را ستایش می‌کند و تجلی ابرمرد او را در وجود هیتلر کشف می‌کند. فضای کشور نیز ضد انگلوساکسونهاست، و از آنجا که فردید هیچ دلبستگی به مارکس و استالین و اندیشه کمونیستی ندارد، جذب تفکر فاشیسم می‌شود. «ژرمن فیلها» در تهران صلیب شکسته را برگردان نام علی می‌دانند و شگفتا که فردید فلسفه دان دهری مذهب نیز این کشف غریب را تأیید می‌کند.

ج: وزارت فرهنگ از اوائل سال 1325 اعزام دانشجو به خارج را از سر می‌گیرد و فردید ضمن دومین گروه در سال 1326 راهی فرانسه می‌شود. و در دانشگاه سوربن به تحصیل می‌پردازد. و سپس رد او را در آلمان و دانشگاه هایدلبرگ پیدا می‌کنیم.

د: و سرانجام از 1334 در بازگشت به ایران فردید به تدریس در دانشکده الهیات و سپس ادبیات می‌پردازد، می‌نویسد، حلقه مریدان برپا می‌کند، با دستگاه روابط حسنه دارد و پیشنهاد دادن لقب «آریامهر» را به صورت کتبی به دربار می‌دهد.

در رابطه با مراکز قدرت نیز او سه دوره را طی می‌کند.

ـ دوران مجذوبیت در ناسیونالیسم رضاشاهی و در ابعادی وسیعتر، اندیشه نژاد برتر آریائی هیتلر و فاشیسم (و هنوز فردید جذب هایدگر نشده است).
ـ دوران محمدرضا شاه؛ فردید در این دوران، 8 سالش را در خارج است. در فرانسه و آلمان، با گشوده شدن درهای دنیای هایدگر، فردید در جستجوی قائد فرهمند یا ابرمرد، سرانجام نگاه خود را به وطن می‌دوزد. یکچند دلبسته رزم‌آرا است، بعد، چشم به تیمور بختیار می‌دوزد و سرانجام در هیأت شاه می‌یابد آن را که یافت نمی‌شد. و سرانجام سومین دوره عشقبازی او با قدرت به بعد از انقلاب تا پایان زندگیش مربوط می‌شود. در این دوره است که احمد مهینی یزدی ملقب به فردید، همه سیئات وجودش را آشکار می‌کند. شما فکرش را بکنید مردی که تا پیش از انقلاب دین و مذهب و الهیات را خاص عوام می‌دانست و اگرچه در اظهارات و نوشته‌هایش از مبانی مذهب برای رد دمکراسی و اندیشه آزاد بهره می‌جست اما پنهان نمی‌کرد که به طور کلی ایمانی به آخرت ندارد. این آدم بعد از انقلاب به زمین و زمان متوسل می‌شود (از جمله به دکتر نراقی که چون بنی‌صدر و حبیبی و یکی دو تن دیگر از همراهان آقای خمینی از شاگردان و آ‌شنایانش بودند، می‌توانست رابط فیلسوف کبیر با مرکز جدید قدرت باشد) یکی از شاگردان را به سراغ علامه طباطبائی می‌فرستد، خودش با مرحوم حاج آقا صادق لواسانی تماس می‌گیرد، به سراغ دکتر بهشتی می‌رود و از مرحوم مفتح که زمانی در دانشکده الهیات شاگردش بوده یاری می‌جوید که بله من احمد فردید یک دل نه صد دل عاشق امام خمینی شده‌ام و می‌خواهم در رکابش شمشیر بزنم. در چنین فضائی است که رضا داوری مشکل گشا می‌شود و پای فردید را به خانه ارباب قدرت باز می‌کند و سرانجام فردید «رایش» خود را در برپائی جمهوری ولایت فقیه، تحقق یافته می‌بیند. دیدار با خمینی فردید را به ستایشگری تبدیل می‌کند که در ستایش ابرمرد و رهبر فرهمند خود مدح نامه می‌نویسد، تصویر خمینی را حتی بالاتر از تصویر هایدگر می‌نهد. او حتی مدعی می‌شود که «هایدگر در جهت انقلاب اسلامی است و نادانسته طرفدار انقلاب اسلامی است. علم الاسماء من از نظر تاریخی، مستلزم این است که به ولایت فقیه بروم!!» فردیدی که عالم غیب را چهار دهه دست می‌اندازد با بوسه زدن بر دست خمینی فریاد می‌زند: «من به فاعلیت بالغیب معتقدم، افق من انقلاب جهانی و مهدی موعود است.» شگفتا که فیلسوف ما پس از استحاله در محضر ولی فقیه، ملاصدرا را رد می‌کند، علامه طباطبائی را به علت عشقش به عرفان رد می‌کند، و برای اثبات قرآن اصلا منکر متافیزیک می‌شود!! فردیدی که تا دیروز نماز را مظهر عقب ماندگی می‌دانست حالا «بی‌نماز»های دانشگاه و شاعرانی را که مثل شاملو ستایشگر خدای زیبائی‌ها هستند که در عصر ولایت فقیه و خلخالی‌ها در پستوی خانه نهانش باید کرد، محکوم می‌کند و خواستار حذف آنها از جامعه می‌شود. هر بار سعید امامی را می‌بیند پیشانی او را می‌بوسد و از او می‌خواهد سلام گرمش را به جناب «فلاحیان» برساند. در نگاه فردید نیز هم چون هم پالکی‌‌اش در قم مصباح یزدی، میثاق جهانی حقوق بشر دستاورد بوزینگان بیچاره مطرود است، شعر نو از نظر او «بریدن از حقیقت اسلام ناب است». فردید خود را در جائی فراتر از حکمت و فلسفه قرار می‌دهد و زمانی که می‌گوید من زود آمده‌ام وقت ظهور من پس فردا است، به مفهوم نیابت خاصه امام زمان نزدیک می‌شود.

ادامه مطلب ...

عکس از محبوبه کرمی دستبند در دست ولی خندان

0 نظرات
ادامه مطلب ...

انواع تکنیک های تند خوانی و تقویت حافظه و افزایش یادگیری

0 نظرات

چکيده: گوش کردن يکي از مهمترين مهارتهايي است که با پرورش آن مي توانيد کارآيي خود را در مدرسه افزايش دهيد. اين مهارت بعد از مهارت خواندن، يکي از مشکل‌ترين مهارتهاست. در اين مقاله سعي داريم تا با راههاي پرورش اين مهارت آشنا شويم.

کلاس مکاني براي يادگيري و گوش کردن است. ويليام آرمسترانگ

خوب گوش کردن در کلاس:
* در کلاس مطالب درسي را دنبال کنيد و به رويا فرو نرويد. ( خيالبافي نکنيد. )
* اگر حرف بزنيد، مطمئنا نمي توانيد گوش کنيد.
* در هنگام گوش کردن قلم به دست باشيد و نکات مهم را يادداشت کنيد.

قبل از کلاس:
* راجع به مطالب درسي جديد فکر کنيد.
* نکات مهم جلسه گذشته را به ياد آوريد. ( دوره کنيد. )
* تکاليف خود را انجام دهيد.

در کلاس:
* آنچه را که قبلا ياد گرفته‌ايد با مطالب جديد ارتباط دهيد.
* آيا شما راجع به موضوع درس اطلاعات اضافي داريد؟
* در طي درس چه چيزي به ذهن شما مي آيد؟
* برروي موضوع درس تمرکز کنيد.
* نکات مهم درس را يادداشت کنيد.
* در صورت امکان روي نيمکتهاي جلوي کلاس بنشينيد. اگر جلوتر باشيد بهتر مي توانيد گوش کنيد.

بعد از کلاس:
* مطالب درسي و يادداشتهايتان را دوره کنيد.
* بعضي‌ها دوست دارند که يادداشتهايشان را پاکنويس کنند، اما سعي کنيد براي اينکار وقت زيادي اختصاص ندهيد.
* هنگام دوره زير نکات مهم خط بکشيد.

نکات ديگري راجع به گوش کردن:
* خوب گوش کردن به معني توجه کردن است.
* تمام آنچه را که گفته مي شود بشنويد، نه آنچه را که دوست داريد.
* آنچه را که مي شنويد با آنچه که از قبل مي دانستيد ربط دهيد.
* نکات مهم درس را تشخيص دهيد.
* سعي کنيد نکات مهمي را که ممکن است سوال امتحان باشد، تشخيص دهيد.
* صحبتهاي معلم را دنبال کنيد. ( حدس بزنيد صحبتهاي بعدي او چه خواهد بود. )
* به دقت به آنچه معلم راجع به تکاليف درسي مي گويد، گوش کنيد و در صورت نياز آن را يادداشت کنيد.
* به دقت گوش کنيد و به دنبال عبارات کليدي معلم باشيد و به آن اهميت دهيد. عباراتي همچون " اين مطلب مهم است...، مهم است بدانيد که... و يا لازم است که اين مطلب را براي امتحان بدانيد... "

بخاطر بسپاريد که گوش کردن با شنيدن متفاوت است. شما مي توانيد هرچيزي را بشنويد، اما به آن گوش نکنيد يا از يک گوش بشنويد و از گوش ديگر بيرون کنيد. براي گوش کردن بايد فکرکنيد و فعال باشيد نه منفعل.

جعبه يادگيري لايتنر

يکي از روش‌هاي مؤثر يادگيري مطالب ،استفاده از جعبه لايتنر است.
در اينجا نحوه کار با اين جعبه را توضيح مي دهيم و اميدواريم شما با استفاده از اين ابزار ساده و سودمند ، بر يادگيري خود بيافزاييد و در زمان محدودتر با کيفيت بهتر مطالب بيشتري را به خاطر بسپاريد.
اين وسيله توسط محقق اتريشي " سباستين لايتنر" طراحي شده و مطالب را از حافظه کوتاه مدت شما به حافظه بلند مدت منتقل مي نمايد. يادگيري به کمک اين روش شما را از تکرار مطالب بي نياز مي سازد. همين امر يادگيري را شيرين و جذاب مي کند.

اساس علمي:

اين وسيله بر اساس تجارب روان شناسي و تربيتي زير طراحي شده است:
1. اگر انسان يک مطلب يا مفهوم را به خوبي فرا بگيرد بعد از يک روز تا يک هفته تقريباً 45% آن را فراموش مي کند و بعد از يک ماه 80% آن فراموش مي شود. به اين ترتيب فقط 20% مطلب وارد حافظه درازمدت مي شود. جعبه لايتنر برنامه را به گونه اي تنظيم مي کند تا با بيشترين تکرار در قسمت خطرناک منحني فراموشي ، مطالب به حافظه دراز مدت هدايت شود.
2. قانون يادگيري اسکينر: بر اساس اين قانون هرگاه بعد از هر عملي پاداش دريافت شود، انجام آن عمل تشديد خواهد شد. امتياز بيشتر، پاداش موفقيت در بازي است. اين امتياز شما را علاقمند مي کند تا کماکان، با شدت بيشتري به بازي ادامه دهيد.
اين خاصيت در جعبه يادگيري لايتنر استفاده شده است، يعني فرد تنها زماني به قسمت بعدي مي رود که مطلب را آموخته باشد، اين عمل درست مانند امتياز دادن، فرد را به ادامه فرايند يادگيري تشويق مي کند.

مزاياي اين وسيله:

1. از تکرارهاي غير ضروري جلوگيري مي کند: شما براي آنکه مطلبي را از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت منتقل کنيد نيازمند تکرارهاي مکرر هستيد. وقتي صفحه اي را براي چندمين بار مطالعه مي کنيد، مجبوريد مطالبي را نيز که قبلا آموخته‌ايد مجددا مرور کنيد. در صورتي که ديگر لزومي به تکرار نيست و تکرار بي جهت آنها باعث اتلاف وقت و انرژي، بي حوصلگي و در نتيجه دل زدگي شما مي شود. اما جعبه لايتنر فقط مطالب چموش و رام نشدني را شکار کرده و ما را وادار به تکرار آنها مي کند.
2. اگر شما روند يادگيري را براي مدتي رها سازيد، هيچ اختلالي در کار يادگيري ايجاد نمي شود جز آنکه مجبور مي شويد کارت‌ها را بار ديگر مرور کنيد. البته توصيه ما اين است که کار را به طور منظم ادامه دهيد.
3. با گرفتن امتياز و مشاهده پيوسته موفقيت ، يادگيري براي شما از عملي خسته کننده به يک بازي لذت بخش و دلنشين تبديل مي شود.

چگونه از جعبه لايتنر استفاده کنيم:

جعبه لايتنر يک قوطي در باز است که از پنج قسمت تشکيل مي شود.
1
2
4
8
15
عرض قسمت‌هاي مختلف به ترتيب 15,8,4,2,1 واحد است. اين جعبه را مي توانيد خودتان با مقوا، جعبه يا قوطي‌هاي پودر لباسشويي ، کفش و... درست کنيد، يا اينکه از بازار تهيه نماييد.
اين روش را مي توانيد براي يادگيري لغات زبان انگليسي و فارسي و يا هر فرمول يا مطالب درسي فراري که مي خواهيد به خاطر بسپاريد به کار گيريد.
هر موضوع يادگرفتني را روي يک برگ کاغذ (فيش) بنويسيد. دقت کنيد که روي هر فيش تنها يک موضوع يادگرفتني نوشته شود. يعني لغت را در يک روي کاغذ و جواب آن را در روي ديگر برگه مي نويسيد.

مراحل کار:

1. روز اول: تعدادي از برگه‌ها را تکميل مي کنيد و پس از اينکه هر دوروي برگه را يکي دو بار مرور کرديد، برگه‌ها را در خانه اول جعبه قرار دهيد. مي توانيد هر روز، ده پانزده يا تعداد بيشتري برگه آماده نماييد . شايد در بعضي روزها هم برگه اي تهيه نکنيد.

2. روز دوم: ابتدا برگه‌هايي را که ديروز تهيه کرده بوديد از خانه اول برداريد . سؤالات را از روي برگه بخوانيد و سعي کنيد جواب‌ها را به خاطر بياوريد. آنهايي را که بلد نبوديد، مجدداً در خانه اول قرار دهيد و آنهايي را که بلد بوديد، به خانه دوم منتقل کنيد. پشت اين برگه‌هاي خانه دوم يک کاغذ رنگي با ارتفاع بيشتر قرار دهيد. در پايان، برگه‌هايي را که در روز دوم براي اولين بار تهيه کرده‌ايد در خانه اول قرار دهيد.

3. روز سوم: به برگه‌هاي خانه دوم دست نمي زنيد زيرا خانه دوم هنوز تکميل نشده است و ظرفيت دو گروه برگه را دارد. پس باز هم از برگه‌هاي خانه اول شروع مي کنيد و برگه‌هايي را که جواب سؤالاتشان را بلد هستيد به خانه دوم منتقل مي نماييد و در پشت کاغذ رنگي قرار مي دهيد تا اين برگه‌ها با برگه‌هاي روز گذشته مخلوط نشود. برگه‌هايي که پاسخشان را بلد نيستيد به همراه برگه‌هاي جديدي که امروز تهيه کرده‌ايد در خانه اول قرار دهيد.

4. روز چهارم:
الف. ابتدا از خانه دوم شروع کنيد، زيرا خانه دوم ظرفيت دو گروه برگه را دارد و ظرفيت آن روز قبل تکميل شده است. ولي فقط برگه‌هاي رديف جلوتر را بر مي داريد . ( يعني برگه‌هايي که جلو کاغذ رنگي قرار دارند) سؤالات روي اين برگه‌ها را مطالعه مي کنيد و اگر جواب درست داديد برگه‌ها را در داخل خانه سوم و در ابتداي آن قرار مي دهيد و پشت اين برگه‌ها يک کاغذ رنگي با ارتفاع بيشتر قرار مي دهيد تا فاصله گذاري مشخص شود. ضمناً برگه‌هاي باقي مانده در خانه دوم را جلوتر مي بريد و کاغذ رنگي را در پشت اين برگه‌ها مي گذاريد.
ب. سپس به خانه اول برگرديد و برگه‌هاي آن را برداريد و آنهايي را که بلد هستيد در خانه دوم و پشت کاغذ رنگي قرار دهيد.
ج. برگه‌هايي که پاسخ آنها را بلد نيستيد و همچنين برگه‌هاي جديدي را که تهيه کرده‌ايد در خانه اول مي گذاريد.

5 . خانه سوم براي چهار گروه برگه در نظر گرفته شده و بايد چهار روز صبر کنيد تا اين قسمت تکميل شود . البته هر روز پس از ورود برگه‌ها از خانه دوم به خانه سوم پشت اين برگه‌ها يک کاغذ رنگي مي گذاريد تا قسمت سوم هم به تدريج و پس از چهار روز تکميل شود.

6. خانه چهارم جاي هشت گروه برگه را دارد و هشت روز پس از ورود اولين برگه‌ها پر خواهد شد. خانه پنجم جاي پانزده گروه برگه را دارد و شانزده روز پس از ورود اولين برگه‌ها، اين قسمت تکميل مي شود. يعني اگر شما در کارتان وقفه اي نياندازيد سي روز طول خواهد کشيد تا هر پنج قسمت جعبه لايتنر تکميل شود. توجه داريد که بين هر دو گروه برگه يک کاغذ رنگي با ارتفاع بيشتر قرار مي دهيد تا برگه‌هاي مربوط به روزهاي مختلف با يکديگر مخلوط نشوند . از روز سي و يکم به تدريج برگه‌ها از داخل جعبه خارج مي شوند و شما مي توانيد اين برگه‌ها را بايگاني نماييد. زيرا پس از پنج بار تکرار موفقيت آميز هر برگه در زمان‌هاي متفاوت، مي توانيد مطمئن باشيد که آن موضوع را براي هميشه فرا گرفته‌ايد و هيچگاه آن را فراموش نخواهيد کرد.
به اين ترتيب شما با روشي که شبيه بازي انفرادي است، در اوقات فراغت مي توانيد با کم‌ترين ميزان اتلاف وقت آنچه را که يادگيري اش برايتان مشکل تر است بيشتر تکرار کنيد و زودتر و براي هميشه به خاطر بسپاريد و آنچه را که زودتر ياد مي گيريد فقط با پنج بار تکرار براي هميشه فرا بگيريد.

نکته مهم: در هر مرحله که به سؤال يک برگه نتوانستيد جواب دهيد بايد آن را به اولين خانه برگردانيد.

تکنيک يادگيري يک بار براي هميشه

چکيده: اين روش که يکي از قويترين روش‌هاي يادگيري است در سال 1996 توسط فردي به نام رابينسون ابداع شد. در اين روش سعي بر اين است تا با ايجاد زمينه اي در ذهن قبل از مطالعه، روند يادگيري فعال تر و آسان تر گردد. (SQ3R) مخفف اين کلمات است: پيش خواني (Survey)، سؤال سازي (Question)، خواندن (Read)، بازگويي و تعريف (Recite) و مرور (Review).

در ادامه به مراحل مختلف اين روش اشاره مي کنيم:

پيش خواني:
درسي را که مي خواهيد بخوانيد، ابتدا پيش خواني کنيد. سعي کنيد براي پيش خواني از روش زير استفاده نماييد:
- نگاهي سريع و گذرا به متن بياندازيد.
- نکات مهم و کليدي را بيابيد.
- سؤالات و تمرين‌هاي آخر درس را مرور کنيد.
- پاراگراف اول و آخر و خلاصه درس را به شيوه اي گذرا بخوانيد.

سؤال سازي:
در ذهن خود سؤالاتي راجع به موضوع درس بسازيد. براي اين کار مي توانيد:
- عناوين و تيترها را بصورت سؤال درآوريد.
- از خود بپرسيد: "راجع به اين موضوع چه مي دانم؟"، "معلم راجع به اين موضوع چه چيزهايي مي گفت؟" و سؤالاتي از اين قبيل.

خواندن:
متن درس را بطور کامل بخوانيد. در هنگام خواندن:
- به دنبال جواب سؤالاتي باشيد که در ذهن خود ساخته بوديد.
- به سؤالات آخر درس جواب بدهيد.
- زير نکات مهم خط بکشيد.
- اگر مطلبي را درست نفهميده‌ايد، دوباره آن را بخوانيد.

بازگويي و تعريف مطالب:
بعد از آنکه خواندن يک بخش به پايان رسيد، به بازگويي مطالب آن بپردازيد.
- مطالب درسي را از حفظ براي خود تکرار کنيد و يا خلاصه نويسي کنيد.
- در تکرار مطالب از روشي که متناسب با تکنيک يادگيري‌تان است، استفاده کنيد و به خاطر داشته باشيد که هر چه بيشتر از حواس پنجگانه خود استفاده کنيد، مطالب بهتر در حافظه‌تان جاي مي گيرد.

قدرت يادگيري سه برابر مي شود با: ديدن، بيان کردن، شنيدن.
و اين قدرت چهار برابر مي شود با: ديدن، بيان کردن، شنيدن و نوشتن!

مرور مطالب:
بعد از آنکه مطالب را بطور کامل خوانديد و براي خود بازگو کرديد، نوبت به مرور مطالب مي رسد.
- روز اول: بلافاصله بعد از مرحله تعريف و بازگويي، 5 دقيقه سريع مطالب را مرور کنيد.
- 24 ساعت بعد: کتاب را ورق بزنيد و به نکات مهم نگاهي بياندازيد، به مدت 5 دقيقه اين کار را انجام دهيد.
- يک هفته بعد: به مدت 5 دقيقه مطالب درسي را مرور کنيد. براي مطالبي که به نظرتان سخت تر است بيشتر وقت بگذاريد.
- و به همين ترتيب هر چند وقت يک بار مطالب را مرور کنيد تا هنگام امتحان به مشکلي برخورد نکنيد.
به خاطر داشته باشيد:

کساني که مطلبي را 6 بار پياپي مي خوانند در مقايسه با کساني که در 6 نوبت و هر بار 5 دقيقه. اين کار را مي کنند، درصد يادگيري کمتري دارند. چرا که در فواصل زماني قدرت پردازش ذهن بالاتر مي رود.

مهارتهاي خواندن خود را پرورش دهيم

چکيده: حافظه انسان طوري است که پس از چند دقيقه قسمتي از مطالب را فراموش مي کند، و بعد از يک شبانه روز فقط رئوس مطالب را به خاطر مي آورد. اما اگر در روش‌هاي مطالعه خود تجديد نظر کنيد، مي توانيد بر اين ضعف ذاتي حافظه غلبه کنيد. در اين مقاله شما را با تعدادي از اين روش‌ها آشنا خواهيم کرد.

يک خواننده خوب کسي است که تا جايي که ممکن است:
- نکات اصلي مطلب را بگيرد.
- در مورد آنچه نويسنده مي گويد، فکر کند.
- فعال باشد نه منفعل.
- بر روي چيزي که مي خواند تمرکز کند.
- هر چيزي را به آن موضوع مربوط است به خاطر بياورد.
- آنچه را مي خواند با زندگي شخصي خود مرتبط کند.

با استفاده از روشهاي زير و تمرين بيشتر به زودي به نتيجه خوبي مي رسيد :

1-در مورد موضوعي که قرار است بخوانيد فکر کنيد:
- در مورد اين موضوع چه مي دانم؟
- چه چيزي مي خواهم ياد بگيرم؟
- بعد از خواندن، چه چيزي ياد گرفته‌ام؟

2- ابتدا بخشي را که مي خواهيد بخوانيد سريع نگاه کنيد:
- چه مطلبي به نظرتان آشناست؟
- چه چيزهايي به نظرتان تازگي دارد؟
- درک کلي شما از موضوع چيست؟

3- اين بار مطالب را به دقت بخوانيد و از نکات مهم يادداشت برداريد:
- نکات مهم و اصطلاحات خاص را روي برگه‌هاي يادداشت و يا کارتهاي کوچکي بنويسيد. اين کار در دوره مطالب به شما کمک مي کند.
- مطالبي را که کاملا متوجه نشده‌ايد، دوباره بخوانيد.
- فکر کنيد که از کجا مي توانيد راجع به اين موضوع اطلاعات بيشتري به دست بياوريد.
- اين موضوع با کداميک از موضوعات درسي ديگر شما ارتباط دارد؟

4- آنچه را که خوانده‌ايد، دوره کنيد:
- بعد از هر قسمت مطالبي را که خوانده‌ايد، براي خود تکرار کنيد.
- در پايان هر بخش نکات مهم را مرور کنيد.
- مطالبي را که خوانده‌ايد براي خود يا يکي از دوستانتان يا يکي از اعضاي خانواده به زبان خود بيان کنيد. اين کار ذهن شما را منظم مي کند.
توني بوران در کتاب " چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنيم؟ " مي گويد:
منحني حافظه انسان طوري است که به فاصله چند دقيقه قسمتي از مطالب را فراموش مي کند، و بعد از 24 ساعت تقريبا فقط رئوس مطالب را به خاطر مي آورد، رئوس مطالب هم بعد از مدتي فراموش مي شود مگر اينکه :
فرد پس از 60 دقيقه يک بار مرور، پس از 24 ساعت يک بار مرور، و پس از يک هفته يک بار مرور انجام دهد و از مطلبي که ياد گرفته است در عمل استفاده کند.

تکنيکهايي براي افزايش فعاليت ذهني

چکيده: يکي از مهمترين تکنيکهايي که باعث افزايش قدرت يادگيري مي شود، افزايش فعاليت ذهني است. ميزان واکنش ما نسبت به مطالب تحت تاثير حالات روحي، علايق، انگيزه‌ها و فنون مورد استفاده در مطالعه تغيير مي کند. هر چقدر اين واکنش نسبت به مطالبي که مطالعه مي کنيم بيشتر باشد، آنها بيشتر و بهتر در ذهن ما جاي خواهند گرفت. براي ايجاد واکنش فعالانه ذهن مي توانيد از روشهاي معرفي شده در اين مقاله استفاده کنيد.

1- گرم کردن: ذهن ما نيز مانند جسم ما براي اينکه ورزيده تر باشد و کارش را بهتر انجام دهد، نياز به گرم کردن دارد. در پانزده دقيقه اول مطالعه نيروي ما صرف گرم کردن مغز در جهت تمرکز روي موضوع مورد نظر مي شود. بنابراين کارآيي فرد در 15 دقيقه ي اول کمتر است. حتما تا به حال متوجه شده‌ايد که در دقايق اول امتحان فهم سوالات و پاسخ دادن به آنها تا اندازه اي مشکل است. اما بعد از چند دقيقه با سهولت بيشتري موفق به پاسخ دادن به سوالات مي شويد. پس اگر شروع درسي برايتان مشکل بود، دلسرد نشويد و به مطالعه ادامه دهيد. وقتي ذهنتان آماده شد با سرعت بيشتري مطالب را فرا خواهيد گرفت.
بطور کلي بهترين راه براي گرم کردن ذهن، مرور مطالب گذشته است. اين کار علاوه بر آماده کردن مغز، باعث مي شود که بهتر بتوانيد بين معلومات جديد و دانسته‌هاي قبلي ارتباط برقرار کنيد.

2- تکرار کردن: همانطور که ذکر شد، مرور و تکرار مطالب گذشته به فهم مطالب جديد کمک قابل توجهي مي نمايد؛ چون باعث مي شود ذهن فعال تر شود.

3- اثر "بالارد": اين اثر مربوط به قسمت ناخودآگاه ذهن مي باشد. در حقيقت بعد از مطالعه قسمتي از مغز هنوز به فعاليت خود در زمينه يادگيري و يادآوري مطالب خوانده شده، ادامه مي دهد. درست مانند وقتي که پا را از روي پدال گاز بر مي‌داريد، اما ماشين هم چنان به حرکت خود ادامه مي دهد.

براي تقويت و ادامه اين حرکت ذهني بايد:

اولا، نسبت به مطالب در خود علاقه ايجاد کنيد، زيرا ثابت شده مطالب مورد علاقه زمان کمتري مي برد. حتي تظاهر به داشتن علاقه به يک مطلب قدرت يادگيري را افزايش مي دهد.
ثانيا، در خود انگيزه ايجاد کنيد. اهميت يادگيري مطالب را براي خود مشخص کنيد تا با هدف و انگيزه بيشتري مطالعه کنيد.
ثالثا، پس از مطالعه مطالب مشکل، به ذهن خود کمي استراحت دهيد. چون هر چقدر مطالب مشکل تر باشد و قواي ذهني بيشتري را بکار گيرد، حرکت ناخودآگاه ذهن بيشتر خواهد بود.
جالب است بدانيد بسياري از کشفيات مهم مانند کشف انسولين که توسط "بانتينگ" صورت گرفت، در اثر فعاليت قسمت ناخودآگاه ذهن و در خواب حاصل شده است.

چگونه درک مطلب خود را افزايش دهيم؟

چکيده: يکي از مهمترين مهارتهاي يادگيري، درک مطلب مي باشد. هر چه ادراک و دريافت بهتر باشد، يادگيري و يادآوري مطالب نيز آسان تر مي شود. براي درک بهتر بايد هدف و انگيزه داشت. به خاطر داشته باشيد که مطالعه بدون هدف و پيش زمينه همچون گردابي است که فرد را در خود گرفتار مي کند.

هدف مطالعه

هدف مطالعه ارتباط دادن مطالب جديد با مطالبي است که از قبل مي دانيد، اگر راجع به موضوع پيش زمينه اي نداشته باشيد و بخواهيد آن را در ذهن خود جاي دهيد، مثل اين است که بخواهيد آب را در دستان خود نگه داريد. مي بينيد که اين کار غير ممکن است و به زودي مطالب از ذهن شما خارج مي شود.
به عنوان مثال سعي کنيد اين اعداد را بخوانيد و بخاطر بسپاريد:
خواندن و حفظ کردنش سخت است نه؟ 4 2 3 6 1 5 7
اين يکي آسان تر است، بخاطر اينکه کوتاهتر شده است. 4 2 3 6 – 1 5 7
و اين يکي از همه آسان تر است، چون به ترتيب اعداد نوشته شده و به خاطر پيش زمينه اي که داريد به راحتي آن را حفظ مي کنيد. 7 6 5 4 – 3 2 1
اگر ورزش را دوست داشته باشيد، چون پيش زمينه اي براي خواندن، فهميدن و به خاطر سپردن مطالب ورزشي در ذهن خود داريد، خواندن مطالب ورزشي براي شما بسيار آسان تر مي شود.

تقويت مهارت مطالعه و درک مطلب
براي درک مطلب نياز به انگيزه، تمرکز، پيش زمينه و روش مطالعه صحيح داريد.
در اينجا توصيه‌هايي براي تقويت اين مهارت ذکر مي کنيم:

1- اطلاعات عمومي خود را افزايش دهيد.
با خواندن کتاب، روزنامه و مجله اطلاعات عمومي خود را گسترش دهيد و به رويدادهاي اطراف خود علاقه نشان دهيد.

2- با ساختار پاراگراف آشنا شويد.
معمولا هر پاراگراف با مقدمه اي شروع شده و با نتيجه اي پايان مي يابد. اغلب اولين جمله به توصيف کلي مطالب مي پردازد و زمينه را براي توضيح بيشتر فراهم مي کند. پس به جملات اول هر پاراگراف بيشتر توجه کنيد تا بتوانيد موضوع بحث را بهتر تشخيص دهيد. همچنين به دنبال نشانه‌ها، کلمات و عباراتي باشيد که نشان دهنده تغيير موضوع مورد بحث مي باشند.

3- حدس بزنيد و پيش بيني کنيد.
يک خواننده باهوش و زرنگ هميشه سعي مي کند تا نظرات نويسنده، سؤالها و موضوعهاي بعدي را حدس بزند. اين کار باعث کنجکاوي و افزايش دقت خواننده مي شود.

4- به شيوه تنظيم مطالب توجه کنيد.
آيا مطالب بر اساس ترتيب زماني نوشته شده اند و يا بر اساس درجه اهميت؟ ترتيب مطالب بر اساس کاربرد آنهاست و يا بر اساس دشواري آنها؟ اين کار به تنظيم مطالب در ذهن کمک مي کند.

5- در خود انگيزه و علاقه ايجاد کنيد.
پيش از آنکه مطلبي درس داده شود، نگاهي گذرا به آن بياندازيد. سؤالاتي در مورد آن از خود بپرسيد و با هم کلاسي‌ها در مورد آن صحبت کنيد. هر چه انگيزه و علاقه شما بيشتر باشد، درک شما نيز بهتر خواهد شد.

6- به نکاتي که به فهم مطلب کمک مي کند توجه کنيد.
به عکس‌ها، نمودارها، جدول‌ها و سرفصل‌ها توجه کنيد. اولين و آخرين پاراگراف هر بخش را بخوانيد.

7- مطالب را خلاصه نويسي و دوره کنيد.
يک بار خواندن کتاب هيچ گاه کافي نيست. براي فهم عميق تر بايد زير مطالب مهم را خط بکشيد، خلاصه کنيد و دوره نماييد.

8- از تکنيکي منظم و منسجم استفاده کنيد.
هنگام مطالعه از يک روش منظم استفاده کنيد تا به آن روش مسلط شويد. يکي از بهترين روشها، شامل مراحل پيش خواني، پرسش، خواندن، بازگويي و تعريف و دوره مطالب مي باشد.

9- با تمرکز و توجه کامل مطالعه کنيد.
يک خواننده خوب هميشه با تمرکز و توجه کامل مطالعه مي کند و هيچ مطلبي را نخوانده باقي نمي گذارد. پس تا موضوعي را کاملا نفهميده‌ايد، به سراغ موضوع بعدي نرويد.

تمريناتي جهت تقويت تمرکز

تمرين شماره 1:
کتابي را انتخاب کنيد، يک صفحه از آن را در نظر گرفته و تعداد کلمات موجود در هر پاراگراف را بشماريد. يک بار ديگر اين کار را تکرار کنيد تا مطمئن شويد که شمارش را درست انجام داده‌ايد. در ابتداي کار با يک پاراگراف شروع کنيد و هنگاميکه اين تمرين براي شما آسان تر شد، تمام کلمات يک صفحه را بشماريد. شمارش را به طور ذهني و با حرکات چشم‌هايتان انجام دهيد.

تمرين شماره 2:
در ذهن خود از يک تا صد را بر عکس بشماريد.

تمرين شماره 3:
در ذهن خود از شماره صد، سه تا سه تا بشمريد و کم کنيد.

تمرين شماره 4:
يک کلمه و يا يک طرح ساده را انتخاب کنيد و آن را به مدت 1دقيقه در ذهن خود تکرار کنيد. هنگاميکه توانستيد بهتر و آسان تر تمرکز کنيد. سعي کنيد اين کار را براي مدت 60 دقيقه انجام دهيد و بدون آنکه تمرکز حواس خود را از دست بدهيد.

تمرين شماره 5:
يک ميوه مثلا يک سيب را برداريد و از همه طرف به آن نگاه کنيد. تمام حواس خود را بر روي آن متمرکز کنيد و به چيز ديگري غير از آن سيب فکر نکنيد. وقتي به سيب نگاه مي کنيد به چگونگي رشد آن و يا ارزش غذايي آن و يا حتي مغازه اي که آن را خريده‌ايد فکر نکنيد، بلکه فقط و فقط به خود سيب فکر کنيد. به آن نگاه کنيد، آن را ببوييد و لمس کنيد.

تمرين شماره 6:
همانند تمرين قبل عمل کنيد با اين تفاوت که اين بار چشمانتان بسته باشد. در ابتدا تمرين شماره 5 را به مدت 1 دقيقه تکرار کنيد و سپس به انجام اين تمرين بپردازيد. چشمان خود را ببنديد و سعي کنيد طعم، رنگ و بوي ميوه را احساس و تصور کنيد و هر چه مي توانيد اين تصوير را در ذهن خود شفاف تر کنيد. اگر نتوانستيد اين کار را انجام دهيد، چشمان خود را باز کنيد، ميوه را نگاه کنيد و سپس تمرين را تکرار کنيد.

تمرين شماره 7:
يک شي ساده ( قاشق، چنگال و يا ليوان ) را برداريد و بر روي آن تمرکز کنيد. از همه طرف به آن نگاه کنيد بدون آنکه کلمه اي در ذهن داشته باشيد. سعي کنيد فقط به آن شي نگاه کنيد بدون آنکه بر اسامي و يا کلمات مربوط به آن فکر کنيد.

تمرين شماره 8:
پس از آنکه در انجام تمرين قبل مهارت پيدا کرديد، مي توانيد اين تمرين را انجام دهيد. شکل هندسي کوچکي ( مثلث، مربع و يا دايره ) را بر روي کاغذ رسم کنيد و آن را به رنگ دلخواه درآوريد. سپس بر روي آن تمرکز کنيد. فقط به آن شکل فکر کنيد و افکار نامربوط ديگر را از خود برانيد.

سعي کنيد در طي تمرين به کلمات فکر نکنيد.

تمرين شماره 9:
مانند تمرين قبل عمل کنيد با اين تفاوت که اين بار چشمانتان بسته باشد. اگر نتوانستيد شکل را بطور کامل مجسم کنيد، چشمانتان را باز کرده، چند دقيقه به شکل نگاه کنيد سپس چشمان خود را ببنديد و تمرين را ادامه دهيد.

تمرين شماره 10 :
سعي کنيد حداقل براي مدت 1 دقيقه به هيچ چيز فکر نکنيد. دقت کنيد وقتي که تمرين‌هاي قبلي را با موفقيت به پايان رسانديد، آنگاه نوبت به اين تمرين خواهد رسيد. در آن هنگام شما براي انجام اين تمرين آمادگي خواهيد داشت و قادر خواهيد بود براي مدتي معين به هيچ چيز فکر نکنيد. به زودي اين کار براي شما آسان و آسان تر خواهد شد.
ادامه مطلب ...

کارتون - وقتی در جمهوری اسلامی سکولاریسم از سکس بدتر است !

0 نظرات
ادامه مطلب ...

کارتون - زاری سنگسار شوندگان بحال اعدامیوم !

0 نظرات

ادامه مطلب ...

زندگینامه محمد زکریای رازی

0 نظرات

محمّد زَکَریای رازی (۲۵۱ ه.ق. – ۳۱۳ ه.ق.) پزشک، فیلسوف و شیمی‌دان ایرانی که آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و به‌عنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) مشهور است.
به گفته جرج سارتن، پدر تاریخ علم، رازی «بزرگ‌ترین پزشک ایرانی در قرون وسطی بود.» این دانشمند ایرانی از آن‌جا که کتاب‌های خود را به زبان عربی می‌نوشت، نزد غربیان به جالینوس عرب نیز مشهور بوده‌است.

زندگی
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیه‌اش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتاب‌هایشان او را محمد بن زکریای رازی خوانده‌اند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نام‌های رازس Rhazes=razes و الرازی Al-Razi در کتاب‌های خود یاد کرده‌اند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانی‌اش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود می‌نواخته و گاهی شعر می‌سروده‌ است. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن‌که در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. در کتاب‌های مورخان اسلامی آمده‌است که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته‌است، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده‌است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آن‌جا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی، به ری بازگشت و عهده‌دار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایت‌های مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه می‌داند. رازی در تاریخی بین ۵ شعبان ۳۱۳ ه.ق. الی ۳۱۳ ه.ق. در ری وفات یافته‌است. مکان اصلی آرامگاه رازی نامعلوم است.

در مورد تاریخ تولد و مرگ رازی
مهم‌ترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب «فهرست کتب رازی» نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب تولد رازی در غرهٔ شعبان ۲۵۱ (قمری) ه.ق و درگذشت او در پنجم شعبان ۳۱۳ ه.ق. ثبت شده‌است. ضمنا «در این رساله ابوریحان علاوه بر آن که صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری شصت و دو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز به‌طور دقیق آورده‌است.» اما در منابع مختلف تاریخ‌های متفاوتی در مورد تولد و مرگ رازی آمده‌است.

تولد
حدود ۲۳۹ (قمری) ه.ق.
۲۵۱ (قمری) ه.ق.
۲۵۰ (قمری) ه.ق.
۲۴۹ (قمری) ه.ق.، فرهنگ تاریخ و جغرافیا تالیف بویه و در لاروس بزرگ تاریخ تولد رازی ۸۵۰ میلادی آورده شده‌است .

مرگ
در مورد تاریخ درگذشت رازی نیز اختلاف زیادی وجود دارد در فرهنگ معین پس از ذکر ۳۱۳ ه.ق نوشته شده‌است:«و به قولی ۳۲۳ ه.ق.» و در لغت‌نامهٔ دهخدا نیز پس از ذکر همان ۳۱۳ ه.ق در مورد درگذشت رازی آمده‌است:«زرکلی از ابن‌الندیم و مولف نکت الهمیان و وفیات مرگ او را در ۳۱۱ ه.ق. نوشته‌است.»
«در این باب نیز بین مورخان اختلاف نظر است، مثلاً قفطی و ابن‌صاعد اندلسی و ابوالفرج ملطی در مختصر الدول و جرجی زیدان در کتاب تاریخ آداب اللغه العربیه وفات رازی را سال ۳۲۰ هجری ذکر کرده‌اند. ابن ابی اصیبه از قول ابوالخیر حسن بن سوار بن بابا (که تقریباً هم‌زمان با رازی بوده‌است) وفات رازی را سال ۲۹۰ و اندی و یا ۳۰۰ و کسری و به اعتبار دیگر ۳۲۰ آورده‌است.»

استادان و شاگردان
درباره استادان و پیش‌کسوت‌های رازی میان کارشناسان و تاریخ‌نویسان اتفاق نظر وجود ندارد. گروهی او را شاگرد علی‌بن ربن طبری و ابوزید بلخی می‌دانند اما عده‌ای دیگر بنا بر شواهد و دلایلی این موضوع را رد می‌کنند. ناصرخسرو در زادالمسافرین صفحهٔ ۹۸ از شخصی به‌نام ایرانشهری به‌عنوان «استاد و مقدم» محمد زکریا نام می‌برد اما هیچ نشانی از این شخص به‌دست نیامده‌است. از این نام‌ها به عنوان شاگردان رازی یاد شده‌است: یحیی بن عدی، ابوالقاسم مقانعی، ابن قارن رازی، ابوغانم طبیب، یوسف بن یعقوب، محمد بن یونس و ابوالحسن طبری.

اخلاق و صفات رازی
رازی مردی خوش‌خو و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آن‌ها برنمی‌داشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود. رازی برخلاف بسیاری از پزشکان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امراء و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشته‌است. ابن‌الندیم در کتاب «الفهرست» خود می‌گوید: «تفقد و مهربانی به همه کس، به ویژه فقراء و بیماران داشته، از حالشان جویا، و به عیادتشان می‌رفت و مقرری‌های کلانی برای آن‌ها گذاشته بود.» رازی در کتابی به نام صفات بیمارستان این عقیده را ابراز می‌دارد که هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصه‌های ویژه‌ای باشد. رازی درباره جاهل عالم‌نما افشاگری‌های متعددی صورت داده‌است و با افراد کم‌سواد که خود را طبیب می‌نامیدند و اطرافیان بیمار که در طبابت دخالت می‌کردند به شدت مخالفت می‌کرد و به همین سبب مخالفانی داشت.

پزشکی
رازی طبیبی حاذق و پزشکی عالی‌قدر بود و در زمان خود شهرت به‌سزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی در درمان طب امروزی نیز به‌کار می‌رود، مخصوصا در درمان بیماران با مایعات و غذا. پزشکان و محققین از کتاب‌ها و رسالات رازی در سده‌های متمادی بهره برده‌اند. ابن‌سینا رازی را در طب بسیار عالی‌مقام می‌داند و می‌توان گفت برای تالیف قانون از حاوی رازی استفاده فراوان کرده‌است.

آبله و سرخک
رازی اولین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشته‌است. وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانسته‌است و ضمن معرفی آبله و سرخک به‌عنوان بیماری‌های حاد، نشانه‌هایی از بی‌خطر یا کشنده بودن آن‌ها را بیان می‌دارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماری‌ها روش‌هایی را توصیه می‌کند از جمله به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبله‌ای از آن بهره می‌برده و در مراقبت از چشم‌ها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کرده‌است. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندام‌های بدن تدابیری آورده شده‌است.

تشریح
در دوران رازی تشریح جسد انسان رواج نداشت و این کار را ناپسند و خلاف آموزه‌های دینی می‌دانستند و عموماً به تشریح میمون می‌پرداختند. رازی در کتاب‌های خود از جمله کتاب الکناش المنصوری از تشریح استخوان‌های و عضلات ، مغز، چشم، گوش، ریه، قلب، معده و کیسه صفرا و… سخن گفته‌است و طرز قرار گرفتن ستون فقرات و سوراخ‌ها و زائده‌های آن و نخاع شوکی را به خوبی شرح داده‌است. رازی نخستین پزشکی است که برخی از شعبه‌های اعصاب را در سر و گردن شناخته و پیرامون آن‌ها توضیحاتی داده‌است.

درمان بیماری‌های داخلی
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر می‌داند، وی معتقد بوده‌است تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر این‌صورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی می‌گوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماری‌ها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیده‌است.»
وی بسیاری از داروها را روی حیوانات امتحان کرده و اثرات آن‌ها را ثبت و تشریح کرده‌است و سپس برای بیماران تجویز می‌کرده‌است.

جراحی
گرچه رازی به عنوان پزشک مشهور است اما بعضی از مورخان او را به نام «جراح» می‌شناسند. از مطالعهٔ آثار وی چنین برمی‌آید که در جراحی صاحب‌نظر بوده‌است. وی درباره «سنگ کلیه‌ها و مثانه» کتابی نگاشته و درآن تاکید کرده‌است در صورتی که درمان سنگ مثانه با راه‌های طبی مقدور نباشد، باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام می‌داده، نام می‌برد. رازی اولین طبیبی است که در عالم طب از سل مفصلی انگشتان صحبت کرده‌است. در شکسته‌بندی و دررفتگی‌ها قدم‌هایی برداشته و آثاری از خود به جا گذاشته‌است.

تغذیه
رازی از اولین افرادی است که بر نقش تغذیه در سلامتی و درمان تاکید بسیار دارد. رازی کتابی درباره تغذیه دارد به نام «منافع‌الاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت غذایی است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آب‌ها و شراب‌ها و مشروبات غیرالکلی و گوشت‌های تازه و خشک و ماهی‌ها و… سخن گفته‌است و فصلی در باب علل و جهات اشتها و هضم غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیت‌ها دارد.

شیمی و داروسازی
رازی تحصیل شیمی را پیش از پزشکی شروع کرده‌است و در آن آثاری چشم‌گیر از خود برجا گذاشته‌است. عمدهٔ تأثیر رازی در شیمی طبقه‌بندی او از مواد است. او نخستین کسی بود که اجسام را به سه گروه جمادی، نباتی و حیوانی تقسیم کرد. وی پایه‌گذار شیمی نوین است؛ با وجود آن‌که کیمیاگری را باور دارد. «هر چند که بعضی از کیمیاگران معاصر در ایران نوعی از تبدل ناقص فلزات را به طلا «تبدل رازی» می‌نامند. ولی چون رازی از دیدگاه مراحل بعدی علم در نظر گرفته شود، باید او را یکی از بنیان‌گذاران علم شیمی بدانیم.» در کتاب «سرّ الاسرار» او می‌خوانیم که مواد را به دو دسته فلز و شبه فلز (به گفته او جسد و روح) تقسیم می‌کند و اگر در این زمینه اشتباهاتی می‌کند، چندان گریزی از آن ندارد. برای نمونه جیوه را شبه‌فلز می‌خواند در صورتی که فلز بودن جیوه اکنون آشکار است.

کشف‌های بسیار به رازی نسبت داده می‌شود از جمله:
رازی کاشف الکل است.
از تأثیر محیط قلیایی بر کانه پیلیت، اسید سولفوریک فراهم کرد و با داشتن اسید سولفوریک بدست آوردن دیگر اسیدها آسان بود
از تأثیر آب‌آهک بر نوشادور (کلرید آمونیوم)، اسید کلریدریک بدست آورد.
با اثر دادن سرکه با مس، استات مس یا زنگار تهیه کرد که با آن‌ها را زخم را شستشو می‌دادند
از سوزاندن زرنیخ، اکسید آرسنیک یا مرگ موش فراهم کرد
برای نخستین بار از نارنج اسید سیتریک تهیه کرد.
او نخستین پزشکی است که داروهای سمی آلکالوئیدی ساخت و از آن‌ها برای درمان بیمارانش بهره گرفت.

فلسفه
رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی‌- افلاطونی بود، پیروی نمی‌کرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم‌عصر و پس از خود قرار گرفت. هم‌چنین عقایدی که درباره ادیان ابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهب واقع شود و از این‌رو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفته‌است. رازی را می‌توان برجسته‌ترین چهره خردگرایی و تجربه‌گرایی در فرهنگ ایرانی و اسلامی نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‌خورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمی‌شد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار می‌داد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‌دارد و این را حق خود می‌داند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشته‌های مخالفان آمده‌است. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفه‌است و روان‌ها از تیرگی این عالم پاک نمی‌شود و نفس‌ها از این رنج رها نمی‌شوند مگر از طریق فلسفه... در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی به‌وسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت می‌کند. رازی فلسفه را چنین تعریف می‌کند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادل‌ترین و رحیم‌ترین ایشان است.

رازی با وجود آن‌که به خدا و ماوراءالطبیعه اعتقاد داشت، نبوت و وحی را نفی می‌کرد و ضرورت آن را نمی‌پذیرفت و در دو کتاب «فی‌النبوات‌» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداخته‌است. «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری به‌دست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیان‌آورد است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمین‌ها شک داشت.» این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحد خواندند و آثار او را رد کردند. ویژگی رازی در این بود که بنای فلسفه اش را نه بر مبنای دو فرهنگ مسلط یونانی و اسلامی، که بر مبنای فلسفه ایرانی و بابلی و هندی پایه گذاری کرده بود. مهم ترین سؤال فلسفی او این بود: «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد؟»
در ماوراءالطبیعه رازی پنج اصل وجود دارند که قدیم هستند و همین موجب شد که مسلمانان او را «دهری» بدانند: خالق، نفس کلی، هیولی اولی (ماده اولیه)، مکان مطلق، و زمان مطلق یا دهر.

آثار رازی
در مورد آثار رازی در لغت‌نامهٔ دهخدا آمده‌است: «ابن‌الندیم در کتاب «الفهرست» خود تعداد آثار رازی را یک‌صد و شصت و هفت و ابوریحان بیرونی در کتاب «فهرست کتب رازی» یک‌صد و هشتاد و چهار دانسته‌اند. «کتاب‌های رازی برحسب فهرست بیرونی بدین ترتیب تقسیم موضوعی می‌شود: ۵۶ کتاب در طب، ۳۳ کتاب در طبیعیات، ۷ کتاب در منطق، ۱۰ کتاب در ریاضیات و نجوم، ۷ کتاب در تفسیر و تلخیص و اختصار کتب فلسفی یا طبی دیگران، ۱۷ کتاب در علوم فلسفی و تخمینی، ۶ کتاب در در مافوق الطبیعه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا، ۲ کتاب در کفریات، ۱۰ کتاب در فنون مختلف که جمعا بالغ بر یک‌صد و هشتاد و چهار مجلد می‌شود و ابن اصیبعه در عیون الانباء فی طبقات الاطباء دویست و سی و هشت کتاب از برای رازی برمی‌شمارد . محمود نجم‌آبادی استاد دانشگاه تهران کتابی به عنوان: مولفات و مصنفات ابوبکر محمدبن زکریای رازی نوشته است. که در سال ۱۳۳۹ به‌وسیله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است در این کتاب فهرست‌های ارائه شده توسط ابن الندیم و ابوریحان بیرونی و قفطی و ابن اصیبعه با یک‌دیگر تطبیق داده شده‌است و در مجموع دویست و هفتاد و یک کتاب و رساله و مقاله فهرست شده‌است. الحاوی • الکناش المنصوری • المرشد • من لایحضره الطبیب • کتاب الجدری و الحصبه • دفع مضار الاغذیه • الابدال و سایر

یادبود
به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریورماه (۲۷ اوت)، روز بزرگداشت زکریای رازی شیمی‌دان بزرگ ایرانی و روز داروسازی نام‌گذاری شده است.

منبع : ویکی پدیا
ادامه مطلب ...

مدال لیاقت برای خوش خدمتان - کاری از مانا نیستانی

0 نظرات
ادامه مطلب ...

کاریکاتور - عاقبت مذاکرات هسته ای آمریکا با جمهوری اسلامی !

0 نظرات
ادامه مطلب ...

کارتون - مکان و مسیر جذب حداکثری و آشتی ملی

0 نظرات
ادامه مطلب ...

طرح مانا نیستانی برای شیوا نظر آهاری

0 نظرات
ادامه مطلب ...

تعریف مکتب رُمانتیسم یا رمانتیسیسم چیست ؟

0 نظرات


رُمانتیسم یا رمانتیسیسم (به انگلیسی Romanticism) عصری از تاریخ فرهنگ در غرب اروپا است، که بیشتر در آثار هنرهای تجسمی، ادبیات و موسیقی نمایان شد.

رمانتیسم جنبه‌های احساسی و ملموس را دوباره به هنر غرب وارد کرد. هنرمندان رمانتیک آزاد از چهارچوب‌های تصویرگری‌های سنتی، به تحقق بخشیدن ایده‌های شخصی خود پرداختند.

رمانتیسیسم را همانطور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر خردمحوری به‌شمار آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رویا، به سوی گذشته تاریخی و به سوی سرزمین‌های ناشناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته خردگرا (به قول نووالیس: جهان اعداد و اشکال) و به دسته احساسات و یا به‌طور دقیق‌تر، والاترین‌ها و زیبایی‌ها تقسیم می‌شود.
رمانتیسم در اصل، جنبشی هنری بود که در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم در ادبیات و سپس هنرهای تجسمی، ابتدا در انگلستان و سپس آلمان، فرانسه و سراسر اروپا رشد کرد. رمانتیسم تا حدودی بر ضد جامعه اشرافی و دوران روشنگری (به طور بهتر عقلانی) بود. گفته می‌شود که ایدئولوژی انقلاب فرانسه و نتیجه‌های آن این طرز فکر را تحت تأثیر خود قرار داد.

رمانتیسم را جنبشی ضد روشنگری می‌دانند. برلین، به‌خصوص، علاقه‌مند به استفاده از چنین لفظی برای اشاره به این جنبش بود. درحالی‌که روشنگری نهضتی فکری به‌حساب می‌آمد که با علم و منطق و پیشرفت‌های نظام‌های عقلانی بشری در فهم علوم تجربی و انسانی گره خورده بود، متفکرین و هنرمندان رمانتیک، تأکید فرهنگی بر خرد را محدودکننده و سرکوبگر روح آدمی می‌دانستند و بر مؤلفه‌هایی چون هنر، شور، هیجان، تخیل، مضامین معنوی، مناسک و نمادها تأکید می‌کردند. در میان اصحاب رمانتیک، امر خاص ارزشمندتر از امر عام بود و خاص‌بودن فرهنگ‌های بومی، تنوع و تکثر زبان‌های بشری، هویت‌های محلی و منحصربه‌فرد بودن آدمیان ستایش می‌شد (شرت: ۱۳۸۷، ص ۹-۸۸).

درباره

بحث اندیشه رمانتیک را بایستی در مقولاتی چون «قرارداد اجتماعی» و «نظریه اندام‌وار دولت» جستجو کرد که اولی در آثار افرادی چون روسو، هابز و لاک و دومی در نظریات اندیشمندانی چون هگل مشهود است.
این مکتب زائئده تمدن صنعتی و پیشرفت طبقه متوسط در سده نوزدهم می‌باشد. رمانتیکها به رؤیا و اندیشه خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیر طبیعی اهمیت می‌دادند و آنچه می‌نوشتند جلوه‌هایی از جهان نا شناخته اندیشه و پندار بود.

خیال پردازان قرن ۱۹ توده را آنگونه که بودند تصور نمی‌کردند بلکه آنگونه که می‌خواستند باشد تجسم می‌ساختند ؛ بنابراین رمانتیسم در برابر واقع‌گرایی بود.

آنها برعکس کلاسیسیست‌ها به خود نمی‌پرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش می‌دادند.

البته رمانتیک‌ها کاوش عقلی را یکسره بیهوده نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند که عقل فقط نماینده جزئی از استعدادهای انسان است. بنابراین اغلب آنها برای درک تمامیت عالم به نگرش‌های زیباشناسانه و شهودی روی می‌آوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است.
ژان ژاک روسو از مهمترین متفکرین رمانتیک می‌گوید: «در نهایت، عقل راهی را در پیش می‌گیرد که قلب حکم می‌کند».

هنرمند رمانتیک توده را دشمن می‌داند و چون از زندگی در اجتماع خویش گریزان است به دامان خیال‌ها و اندیشه‌های خویش پناه می‌برد و به دوران‌های باستانی و سده‌های میانه و روزگار کودکی و سرزمین آرزوها و تنهایی باز می‌گردد.

رمانتیسم فریاد خشم و اعتراض بر ضد بندگی انسان، کشاکش‌های سرمایه‌داری و برگرداندن به شهرهای کارگری و بر ضد صنعتگران سرمایه‌دار است.

بنیان رمانتیسم با ایده‌آلیسم (Idealism) نزدیکی دارد و هنرمند رمانتیک زندگی و اجتماع را زاییده اندیشه می‌داند و دگرگونی‌های توده را (بر خلاف واقع‌گرایان) وابسته به دگرگونی‌های اندیشه بشری می‌داند.

سردمداران رمانتیسیسم

موسیقی
ارنست هوفمان، بتهوون، شوپن، شوبرت، فلیکس مندلسون، روبرت شومان، فرانتس لیست، برامس، هکتور برلیوز، یوهان اشتراوس، آنتوان بروکنر، ریچارد واگنر، آنتوان بروکنر، و پیتر ایلیچ چایکوفسکی از برجسته‌ترین موسیقی‌دانان و آهنگ‌سازان رمانتیک محسوب می‌شوند.

ادبیات
فرانسه: ویکتور هوگو (بنیانگذار)، ژان ژاک روسو، شاتو بریان، استاندال.
انگلستان: ورد زورث، لرد بریان.
آلمان: گوته.
روسیه: پوشکین، گوگول.
از دیگر پیشوایان جنبش رمانتیک در ادبیات می‌توان به شیلر و لرمانتوف اشاره کرد.

نقاشی
در زمینهٔ هنرهای تجسمی، رمانتیسیسم با کنار نهادن خطوط خشک و مضمون‌های باستانی کلاسیسیسم، حرکتی نو در طرح و رنگ به‌وجود آورد. اوژن دولاکروا، کاسپار داوید فریدریش، تئودور ژریکو و گرو نمایندگان برجستهٔ این جنبش در نقاشی و داوید دانژه و باری در مجسمه‌سازی بودند.

اصول رمانتیسیسم

۱- اهمیت دادن به فردیت و احساس هنرمند .
۲- در این مکتب احساس به خاطر احساس و عاطفه به خاطر عاطفه اهمیت دارد .
۳- عدم تبعیت از قوانین ثابت و پیروی از امیال ذهنی .
۴- بر تر شمردن عواطف انسانی و مسائل معنوی (رمانتی سیسم در نقاشی با عبارت برتری و غلبه احساس بر عقل توصیف می شود.(
۵- استفاده از هنر به عنوان وسیله ای برای تحریک احساسات .
۶- نمایش فضاهای خیال انگیز و اسرار آمیز و حالت غیر عادی آشفته و گاه جنون آمیز انسان ها.
۷- نمایش هیجان طوفان و طبیعتی سر کش شیوه ای پر از حرکت و رنگ را می طلبد.
۸- آزادی؛ بدین معنی که هنرمند هر بخشی از زندگی را که خواست می تواند آزادانه به تصویر بکشد.
۹-رمانتیک‌ها با نوعی حالت عارفانه به زندگی می نگرند (کشف و شهود(.
۱۰- کوشش برای فرار از واقعیت که افراط رمانتیک‌ها در این اصل باعث پیدایش جنبش واقع‌گرایی شد.




ادامه مطلب ...