عکس - سیـــــر تکــامــــل تیپ مردم ایران !

0 نظرات







ادامه مطلب ...

کارتون - مهاجرت ( کاری از مانا نیستانی )

0 نظرات

کاریکاتور ، کارتون ، مهاجرت ، کوچ ، وطن ، خانه ، میهن ، سرزمین ، زادگاه ،
ادامه مطلب ...

انسان گرایی یا اومانیسم چه نوع فلسفه ای ست ؟

0 نظرات


انسان‌گرایی (اومانیسم) (به انگلیسی Humanism) مکتبی‌ست فکری که بر پایهٔ آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر می‌گردد.

واژه Humanism (با H بزرگ) نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجسته یونانی و رومی پدید آمده‌است. این واژه از واژه لاتینی Humus به معنی خاک یا زمین اخذ شده و از آغاز در مقابل دو امر قرار داشته‌است:

الف) موجودات خاکی و مادی دیگر غیر از انسان، مانند حیوانات . deus Ldivus

ب) مرتبه دیگر از هستی ؛
یعنی مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزه‌هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشات می‌گرفت و humanitas یعنی حوزه‌هایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط می‌شده‌است، فرق گذاشتند. و از آنجا که حوزه دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته‌های رومی و به طور فزاینده یونان باستان می‌گرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.

انسان‌گرایی انسان را مالک همه هستی می‌داند و خاستگاه و فرجام همه‌چیز معرفی می‌کند. در برخی از موارد انسان‌گرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است . اما از نقطه نظر علمی، در آنتروپولوژی ارتباطی میان اومانیسم و ناخداباوری وجود ندارد و ارتباط عمیقی میان خداباوری و اومانیسم در تاریخ یاد شده‌است، زیرا بنیانگذاران اومانیسم در «اروپا ی مدرن» که دکارت و کانت می‌باشند خود سرسخت‌ترین خداباوران هستند. سارتر در کتاب « اگزیستانسیالیسم و اصالت‏ بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطه تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیه فلسفه‌ها و «تنها مبنای ممکن برای اومانیسم» می‏داند.

به باور انسان‌گرایی ماده اول و آخر جهان از ماده ساخته شده و هیچ جهان فراطبیعی وجود ندارد. در انسان‌گرایی باور بر این است که روح وجود ندارد . عده‌ای انسان‌گرایی را برآمده از گسترش نظام سرمایه‌داری می‌دانند .






ادامه مطلب ...

کارتون - خامنه ای و محاکمه بمب گذاران

0 نظرات



ادامه مطلب ...

عکس - دبیرستان سیدحسن نصرالله هم آمد !

0 نظرات


ادامه مطلب ...

احمدی نژاد : ما حقوق بشر را نقض میکنیم ؟

0 نظرات



ادامه مطلب ...

اسم و مشخصات تعدادی از شکنجه گران جمهوری اسلامی

0 نظرات

 وزارت اطلاعات ، شکنجه گر ، مزدور جمهوری اسلامی ، قاضی صلواتی ، قاضی مقیسه ، قاضی مرتضوی ، اطلاعات ناجا ، پلیس اطلاعات و امنیت عمومی ، زندان اوین ، زندان گوهر دشت ، زندان قزلحصار ، اداره آگاهی ، شکنجه گاه ، سربازان گمنام امام زمان ، سید علی خامنه ای ، سرباز وظیفه ، اطلاعات سپاه،
گردآوري و تنظيم: صفا فرهادي

1ـ آجير رجبعلي:
رجبعلي آجير، مسئول به اصطلاح فرهنگي زندان گوهردشت است. وي از جمله بازجويان و شكنجه گراني است كه سابقه جنايتهايش عليه زندانيان سياسي به قتل عام سال67 ميكشد. براي معرفي اين جنايتكار سفاك به بخشي از «بيانيه زندانيان سياسي زندان گوهردشت كرج 13 شهريور 1386» كفايت ميكنيم. اين زندانيان نوشته اند:«آقاي رجبعلي آجير فردي است که دارالقران زندان رجائي شهر را، که بين زندانيان معروف است به دارالشيطان ميباشد، اداره مينمايد. نامبرده فردي است که حتي با استفاده از عينک طبي توسط زندانيان که به منزله چشم زنداني محسوب ميشود مخالف است و عنوان ميدارد اينجا زندان است نه هتل.
گفتني است که ايشان هر از گاهي با تمام ادعاي دوستي و رفاقتي که نسبت به زندانيان سياسي ابراز ميدارد در خفا منافقانه و دور از ما در جهت ايجاد نفاق (البته به خيال خودش) ما را در برابر ديگر زندانيان منافق معرفي مينمايد تا بتواند با اين خوش رقصيها در برابر بالا دستيهايش نان و گوشتي چرب تر را براي خانواده و فرزندانش، که نان آغشته به خون ملت ستمديده ايران براي ايشان روزي قرار داده شده مهيا نمايد.
لذا ما زندانيان سياسي محبوس در اندرزگاه2 دارآلقران فرعي5 زندان رجائي شهر در کمال صحت و سلامت جسمي و روحي رواني به ملت بزرگ ايران وکالت ميدهيم تا در سحرگاهان آزادي آقاي رجبعلي آجير نيز به همراه ديگر خائنين به ملت ايران به دادگاه عدالت ملي فراخوانده شود تا در جهت پاسخگويي به اعمالش در دوران سياه حکومت آخوندي پاسخ دهد، و اضافه مينمائيم که مسئول هرگونه تعدي و تعرض و حمله به زندانيان سياسي در اين زندان آقاي رجبعلي آجير و محمد مغنيان رئيس بند( اندرزگاه) ميبا شد»

2ـ آخريان حسن:
پاسدار حسن آخريان رئيس بند2 زندان گوهردشت، از معروفترين شكنجه گراني است كه در سالهاي اخير نامش بر سر زبانها افتاده است. آخريان در درديف سر دژخيماني مانند علي حاج کاظم و علي محمدي رئيس و معاون زندان،کرماني و فرجي رئيس و معاون اطلاعات زندان ساليان متمادي است كه به شكنجه و آزار زندانيان مشغول است.
براي شناخت اين دژخيم بخشي از نامة زنداني سياسي آقاي بهروز جاويد تهراني به بانكي مون را نقل ميكنيم. وي در نامة مورخ 29فروردين89 خود نوشته است: «بند ما توسط فردي بنام حسن آخريان مديريت ميگردد. وي به مواد مخدر و محرک از نوع انفمتان (معروف به شيشه) اعتياد دارد و غالبا رفتار جنون آميزي با زندانيان دارد. هر گونه اعتراضي به رفتار غير معقول وي با انفراديهاي سالن2 روبرو است».
درست در دو روز بعد انتشار اين نامه، يعني 31فروردين89، «فعالين حقوق بشر و دموكراسي در ايران» نمونه تكان دهندهاي از جنايتهاي آخريان را افشا كرد. در اين اطلاعيه آمده است: «روز گذشته 2زنداني که نسبت به برخوردهاي وحشيانه و غير انساني حسن آخريان رئيس بند يك اعتراض کرده بودند به شکنجه گاهي که اخيرا در اين بند راه انداخته است برده شدند و ساعتها مورد شکنجه هاي وحشيانه قرار گرفتند. سپس آنها را به سلولهاي انفرادي بند يك معروف به سگدوني منتقل کردند.
روز دوشنبه 30 فروردين ماه دو تن از زندانيان بند يك به نامهاي حميد خيرخواه و رضا جليلوند به شکنجه گاهي که حسن آخريان رئيس بند يك درست کرده بود منتقل کردند. ابتدا به اين دو زنداني بي دفاع و اسير دست بند و پابند زدند سپس حسن آخريان همراه با پاسدار کشيک اميني و پاسداربندها محمد محمدي و گودرزي که هر کدام باتوني در دست داشتند و آخريان با باتون برقي روشن آنها را آماج ضربات خود قرار دادند. ضربات باتون به سر، صورت و ساير جاهاي حساس بدن آنها وارد ميشد. در اثر ضربات وحشيانه با باتون 2 عدد از باتونها شکسته شد.حسن آخريان بعد مدتي طولاني شکنجه را متوقف ميکند و به آنها ميگويد که بايد به خود و خانواده تان توهين کنيد تا ما ديگر به شما نزنيم ولي آنها در طي اين مدت نه تنها حاضر به تن دادن به خواسته هاي او نميشدند بلکه سعي ميکردند که از فرياد زدن پرهيز کنند. اين چهار شکنجه گر سپس با اسپريهاي گاز اشگآور و فلفل که باعث سوزش شديد چشم و ايجاد حالت خفگي در آنها ميشود به سوي چشمان و مجاري تنفسي آنها ميزدند. شکنجه ها به حدي شديد بود که از سر و صورت آنها خون جاري شده بود و بدن آنها کبود شده بود و محل شکنجه را آغشته به خون کرده بود. اين دو زنداني بي دفاع و اسير با تنهاي خون آلود و کبود بدون هيچگونه درمان به سلولهاي انفرادي بند يك معروف به سگدوني منتقل کردند».
برخوردهاي غيرانساني آخريان با زندانيان بي دفاع، اعم از سياسي و غير سياسي، بسيار شديد و متعدد است. و اين رفتار باعث اعتراضهاي مكرر زندانيان شده است. اما به تقاضاي آخريان زندانيان معترض به شدت بيشتري سركوب ميشوند. مثلا در يك مورد با بستن شوفاژ و اخلال در سيستم گرمايشي زندان، زندانيان واحد4 زندان گوهردشت را در سرماي زير صفر درجه به مدت سه روز از آب گرم محروم كرده و مانع توزيع غذاي جيره زندانيان ميشوند. در گزارشهاي ديگر آمده است كه به دستور آخريان به زندانيان دستبند از پشت، و چشم بند زده و به آنها تجاوز ميكنند.
در خرداد89 زندانيان بي دفاع بند يك به صورت روزانه مورد تهاجم گارد زندان قرار گرفتند. پاسداران وحشي آنان را با انواع آلات و ابزار شكنجه مورد ضرب و شتم قرار دادند به طوري كه اغلب آنان با بدنهاي مجروح از هوش رفته و ناگزير به بهداري منتقل شدند. به دستور آخريان براي جلوگيري از افشاي اين جنايت هولناك كليه ارتباطات زندانيان با خانواده هايشان نيز قطع شد. عاقبت در اعتراض به رفتار وحشيانه آخريان در 20خرداد89 زندانيان بند يك گوهردشت كه حدود 700 تن ميشدند دست به اعتصاب غذا زدند.
در تير ماه89 حسن آخريان از رياست بند يك زندان گوهردشت بركنار شد. مقامات رژيم از شغل بعدي آخريان چيزي منتشر نكرده اند.

3ـ آقايي...:
آقايي از پاسداران سركوبگر معروف بند يك (معروف به سگدوني) زندان گوهردشت است. وي به كرات زندانيان اين بند را مورد شكنجه هاي وحشيانه قرار داده و موجب شكسته شدن دست و ساير اعضاي بدن آنان شده است. بنابر گزارشهاي متعدد، در 14ارديبهشت89 پاسداران زندان گوهر دشت به سالن دو بند يك اين زندان حمله كرده و زندانيان را مورد ضرب و شتم قرار ميدهند. اين كار با مقاومت زندانيان مواجه شده و يكي از پاسداران بند به نام زينعلي را، كه از شكنجه گران سلولهاي انفرادي است، مورد تهاجم قرار داده و گوشمالي ميدهند. بعد از اين واقعه در ساعت 11و نيم شب، انبوهي گارد سركوبگر به فرماندهي پاسدار آقايي به زندانيان يورش برده و آنها را مجروح و مصدوم ميكنند. زندانيان براي دفاع از خود اقدام به آتش زدن پتوهاي خود ميكنند و آقايي به آنان قول ميدهد كه درصورت آرامش با آنها كاري نداشته باشد. اما بعد سه تن از زندانيان به نامهاي حسن شريفي، بهرام تصويري و محمد محمدي را با دستبند و پابند و چشمبند از تونلي که دو طرف آن افراد گارد زندان قرار داشته عبور ميدهد.در خلال اين عبور پاسداران با باتون آنها را مضروب ميكنند. براساس گزارشهاي منتشره تا پاسي از شب صداي ناله و ضجه زندانياني كه دست و پا شكسته در گوشه هاي بند افتاده بودند به گوش ميرسيد.

4ـ آقايي ميرزا:
افسر پاسدار زندان گوهردشت. بنا برگزارشهاي منتشره اين دژخيم به زندانيان تجاوز و به آنان باتون استعمال ميكند.

5ـ آوايي عليرضا:
عليرضا آوايي آخوندي است كه رياست كل دادگستري تهران را به عهده داشت. وي از جمله دست اندركاران پرونده سازي براي پيمان عارف، فعال دانشجويي و زنداني سياسي، بود و به مدت دو سال پرونده وي را مكتوم نگاهداشته بود.

6ـ احدزاده احد:
احد احدزاده رئيس زندان فرديس كرج در سال84 بود. با تغيير برخي مديريتها به سمت رئيس زندان كرج برگزيده شد.

7ـ احمدزاده ماشاالله:
دژخيم احمدزاده داديار شعبه ششم اجراي احكام رژيم است. وي از جمله دست اندركاران شهادت حجت زماني بود كه نامش توسط سازمان مجاهدين خلق افشا شد.

8ـ ارجمند... :
دژخيم ارجمند معاون دادستان تهران و سرپرست اجراي احكام است. وي از جمله قاتلان و دست اندركاران شهادت مجاهد شهيد حجت زماني بود. نام اين دژخيم در گذشته همراه با تعدادي ديگر از دست اندركاران اين جنايت هولناك توسط سازمان مجاهدين خلق افشا شده بود.

9ـ ارضپيما كامران:
كامران ارضپيما از عناصر اطلاعاتي رژيم است كه در تهران بساط زمينخواري گستردهاي براي خود به وجود آورده است. او اموال تعدادي از زندانيان سياسي را به فروش ميرساند و خود از اين طريق كسب درآمد ميكند. در قضيه غارت خانه و اموال آقاي ارژنگ داوودي كه در ارديبهشت ماه 86 صورت گرفت منزل شخصي اين زنداني سياسي به دستور حسن زارع دهنوي(قاضي حداد) ابتدا پلمپ شد و سپس به فروش رسيد.
بنابه گزارش "فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران(3ارديبهشت89) «منزل شخصي منزل و مجتمع آموزشي پرتو حکمت که از اموال شخصي زنداني سياسي ارژنگ داودي ميباشد در سال1386 بدستور حسن زارع دهنوي معروف به حسن حداد پلمپ و سپس به فروش رسانده شد. هنگام پلمپ کردن منزل به خانواده آقاي داودي، اجازه بردن وسائل شخصي به آنها داده نشد و آنها تنها با لباسهايي که بر تن داشتند از منزل خارج شدند. در طي اين مدت همسر آقاي داودي به دليل پلمپ بودن منزل شخصي آنها در آوارگي و شرايط سخت بسر ميبرد». در اين قضيه مصطفوي بازجوي پاسداري كه در بند دوالف مستقر است «خانواده آقاي داودي را از منزل بيرون ميکند و تمامي اسناد و مدارک اين خانواده را ضبط و با خود ميبرد که از جمله آنها مدارک تحصيلي، شناسنامه و مدارک متعدد ديگر را که بيش از دو سامسونت حجم داشته است با خود ميبرند». در سال1386 آقاي داودي از زندان بندرعباس به مرخصي ميآيد. هنگامي که او در مرخصي بسر ميبرد. كامران ارضپيما در كنار محمود زارع بيدكي و زني به نام نسرين كياني اموال آقاي داوودي را غارت ميكنند.

10ـ اسدي...:
پاسدار اسدي افسر نگهبان زندان مركزي اصفهان است. وي در قتل زنداني بيدفاع احمد عليزاده با پاسدار عباس سعيدي فر و كرمي دست داشت. پس از اين قتل سفاكانه اسدي نه تنها مورد بازخواست قرار نميگيرد بلكه به عنوان رئيس بند3 زندان ارتقا درجه مييابد.(مراجعه شود به ناصر سعيدي فر شماره67)

11ـ اسدي حسين:
پاسدار بند350 زندان اوين است. وي در سركوب زندانيان و به طور خاص دستور سركوبي كه توسط وزارت اطلاعات داده شد و به دست بزرگ نيا ، رئيس بند350 اوين، صورت گرفته است نقش داشته است.(مراجعه شود به بزرگنيا و عباس سعيدي شماره هاي 25 و66)

12ـ اسماعيلي غلامحسين:
پاسدار اسماعيلي رئيس سازمان زندانهاي رژيم است. وي از آمران شناخته شده سركوب زندانيان است كه به سنگدلي شهرت دارد. وي پروندهاي مشحون از فرمان به سركوب زندانيان بي دفاع به ويژه زندانيان عادي را براي خود فراهم كرده است. آخرين موردي كه پاسدار اسماعيلي دستور به سركوب زندانيان داد حمله و كشتار وحشيانه زندانيان بي دفاع قزلحصار كرج در اسفند ماه 89 بود. يادآوري ميكنيم كه زندانيان كه در اعتراض به صدور ظالمانه احكام اعدام خود دست به اعتراض زدند. به دستور اسماعيلي آنان مورد تهاجم گارد ويژه قرار گرفتند و تعداديشان كشته و زخمي شدند. اسماعيلي جلاد در مصاحبه با خبرگزاري فارس(25اسفند89) به جاي رسيدگي به درخواست زندانيان و دفاع از آنان زندانيان را متهم به تخريب اموال و آتش سوزي كرد و تعدادي را دستگير كرد و گفت: «عوامل اصلي اغتشاش شب گذشته در زندان قزلحصار كرج شناسايي شدند».

13ـ اصغر زاده :
اصغرزاده از قاضيان مستقر در اوين است. وي جلادي شقي و سفاك است و در جريان شهادت خانم زهرا كاظمي از جمله دست اندركاران آن جنايت فجيع بوده است. در گزارش محرم رحيمي، كارمند خدمات اوين، در باره وي آمده است: اصغرزاده از قضات مقيم زندان اوين اتومبيل او را متوقف ميکند و از او ميخواهد که زهرا کاظمي و دو مأمور زن را به داخل زندان منتقل کند. وي چنين ادامه مي دهد : «با زور او را آوردند و سوار ماشين کردند، وسط نشست دو تا خانم هم عقب، سمت چپ و راست او نشستند و يک آقايي حدود 45ساله هم جلو نشست. آقا گفت حرکت کن. آقاي قاضي (اصغرزاده) هم جلو آمدند و گفتند به اين خانم يک هفته آب و نان و ملاقات ندهيد. ما هم حرکت کرديم. رفتيم بند نسوان، توقف کرديم. اول خانم سمت چپ پياده شد و گفت خانم بيا پائين. ديد نميآيد و گفت خانم غش کرده است. خانم سمت راست پياده شد و آمد کمک ايشان. آقايي که جلو نشسته بود به سرباز دم در گفت بيا کمک کن. سرباز آمد و کمک کرد، دو تا پاي خانم را گرفت. دو خانم ديگر هم از سمت راست و چپ زير بغلهاي او را گرفته و تا جلوي در روي دست او را بردند. خودش راه نميرفت ....».(مراجعه شود به مظفر بابايي شماره20)

14ـ اقدم احمدي محمدرضا:
محمدرضا اقدم احمدي از شكنجه گران وزارت اطلاعات است. وي در جريان قتل خانم زهرا كاظمي قاتل اصلي وي معرفي شد. احمدي تحت عنوان "قتل شبه عمد" محاكمه شد اما در دادگاه «به دليل فقدان مدرك» ! تبرئه گرديد.

15ـ اكبري...:
اكبري از متوليان اجراي حكم اعدام در زندان گوهردشت است. وي فردي است بسيار شقي. به طوري كه در يك مورد گزارش شده است زماني كه يك زن را به دار آويختند، او و پاسدار ديگري به نام جمشيد مالمير، به پاهاي زن آويزان شدند تا با درد و سرعت بيشتر اعدام انجام شود( مراجعه شود به جمشيد مالمير شماره122)

16ـ اكبري سليم:
پاسدار اكبر سليم، با نام مستعار شيخ، افسر كشيك بند6 زندان گوهردشت است. وي در خرداد89 آقاي رسول بداقي، عضو هيأت مديره كانون صنفي معلمان، را به شدت مضروب و مصدوم، و ضمن وارد كردن جراحات متعدد، به وي توهين كرد. اين اقدام بازتاب گستردهاي در ميان زندانيان داشت و تعدادي از آنان به حمايت از آقاي بداقي برخاستند. پاسدار علي محمدي، معاون زندان گوهردشت، زندانيان را احضار و تهديد به تبعيد به بند يك كرد.(مراجعه شود به قاسم محمدي شماره 132)

17ـ اميني...:
پاسدار كشيك گوهردشت در فروردين89

18ـ باباپور... :
باباپور در خرداد89 رئيس بند مخوف 240 اوين بود. وي از دژخيمان سفاك رژيم ميباشد كه در شكنجه و ضرب و شتم زندانيان از هيچ جنايتي كوتاهي نميكند. به گزارش هرانا(11خرداد89) وي رضا ملك، زنداني مستقر در اوين را در انفرادي مورد تهاجم وحشيانه قرار داده. در اين اطلاعيه آمده است: «مامورين مسلح گارد زندان به همراه باباپور رئيس بند دو40 با زدن دستبند به صورت قپاني و چشم بند اقدام به ضرب و شتم شديد وي مينمايند که در اثر ضرب و شتم اين زنداني دنده وي شکسته شده و به حالت بيهوش درآمده است». رضا ملك معاون سابق تحقيق و بررسي وزارت اطلاعات، در هشتم خرداد ماه به دليل توهين به خامنهاي به سلول انفرادي بند دو40 زندان اوين منتقل شده بود.

19ـ بابايي...:
بابايي مدير دفتر اجراي احكام زندان گوهردشت است. وي در جريان به شهادت رساندن مجاهد خلق حجت زماني از جمله دست اندركاران اين جنايت بود. نام وي در سالهاي گذشته توسط سازمان مجاهدين خلق افشا شده است.

20ـ بابايي مظفر:
مظفر بابايي با نام مستعار تهراني از شكنجه گران و جلادان زندان اوين است. وي همراه محمد بخشي از جمله دست اندركاران قتل خانم زهرا كاظمي بوده است. بيش از 20تن از شاهدان دستگيري خانم زهرا كاظمي شهادت داده اند كه: «محمد بخشي رئيس حفاظت اطلاعات زندان اوين و مظفر بابايي معروف به تهراني براي گرفتن کيف و دوربين زهرا کاظمي به وي هجوم آورده اند و چنان ضربه اي بر سر و صورت او کوفته اند که «زن با سمت چپ به زمين خورد و کيف را گرفتند و زن جيغ وحشتناکي کشيد ....».(مراجعه شود به اصغرزاده شماره12)

21ـ بابايي...:
بابايي رئيس زندان دستگرد اصفهان در سال87 بود. وي در شكنجه زندانيان و ايجاد تضييقات براي زندانيان سياسي به شدت فعال بود. مثلا آقاي محمد نيكبخت يكي از زندانيان سياسي اصفهان در ارديبهشت87 مورد شكنجه، توهين و تهديد قرار گرفت. بابايي در كنار بنايي رئيس حفاظت و اطلاعات زندان و عباس گرجي، معاون بنايي و حسيني رئيس بند زندان بعد از ضرب و شتم(زنداني سياسي) آقاي نيكبخت را تهديد كردند. بابايي گفت كه قصد دارد آقاي نيكبخت را به بندي كه زندانيان مبتلا به ايدز و هپاتيت ببرد.
در اطلاعيه اي كه توسط فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران (13ارديبهشت87) منتشر شده است در اين باره آمده است: «آقاي محمد نيکبخت که در خرداد ماه سال 1383 همراه با همسر و فرزند خرد سالش، که 3سال سن بيشتر نداشت دستگير و به سلولهاي انفرادي زندان وزارت اطلاعات در اروميه منتقل گرديد. آقاي نيکبخت 3ماه در سلولهاي انفرادي زنداني بودند.او و خانوادهاش در طي اين مدت تحت وحشيانه ترين شکنجه هاي جسمي و روحي قرار داشتند. از موارد شکنجه که در سلولهاي انفرادي عليه آنها به کار برده ميشد آويزان کردن به مدتهاي طولاني ، انواع شکنجه هاي جسمي، تهديد به تجاوز جنسي، تزريق آمپولهاي روان گردان، قرار دادن فرزند خردسال او در سلولي ديگري و شنيدن گريه ها و ضجه هاي او، و موارد متعدد ديگر شکنجه. سپس آقاي نيکبخت را به يکي ديگر از زندانهاي وزارت اطلاعات در اصفهان منتقل کردند، او به مدت 6 ماه در سلولهاي انفرادي نگه داشته شد و در طي اين مدت مستمرا تحت شکنجه هاي فيزيکي و روحي قرار داشت. اين شکنجه ها براي گرفتن مصاحبه تلويزيوني و توبه نامه بود»

22ـ باقري... :
باقري از دژخيمان شاغل در دادگاههاي رژيم است. وي در جريان صدور حكم اعدام حجت زماني منشي بيدادگاه بود و در زمرة دست اندركاران آن جنايت به شمار ميرود.

23ـ باوند علي اکبر:
معروف به «مجتبي بابايي» يا «اميري» از اعضاي تيم بازجويي از وزارت اطلاعات است. در جريان قتلهاي زنجيرهاي رژيم مدعي شد كه وي را به اتفاق جواد عباسي (شكنجه گر لو رفتة ديگر) از كار بركنار كرده است(رجوع شود به جواد عباسي شمارة96)

24ـ بخشي علي:
علي بخشي از مسئولان بند6 زندان گوهردشت است. وي در جريان سركوب زندانيان شركت فعال دارد و در جريان قتل خانم زهرا كاظمي نيز نقش مستقيم داشته است. آقاي ارژنگ داوودي، زنداني سياسي مقاوم، در نامه افشاگرانه خود نوشته است: «مرا به بند 6 سالن 16 فرستادند. که ظرفيت آن براي نگهداري 34 زنداني ميباشد ولي 210 نفر در آن به طرز رقت آوري در هم ميلولند، علاوه بر اين بر اکثريت زندانيان اين بند را جانيان بالفطره و منحرفان اخلاقي، قاتل و سارق مسلح تشکيل ميدهد بلکه يکي از مسئولان آن به نام علي بخشي معروف به حاجي بخشي است که در قتل زنده ياد زهراکاظمي نقش مستقيم داشته است»

25ـ بزرگنيا مصطفي:
بزرگنيا در سال87 رياست بند 350 اوين را به عهده گرفت. و بلافاصله موجي از شكنجه زندانيان سياسي را در اين بند آغاز كرد. وي علاوه بر اعمال قوانين ضدانساني حاكم بر زندان، برخي مقررات خود ساخته را نيز بر زندانيان اعمال ميكرد. مثلا وي ملاقات حضوري زندانيان را با خانواده هايشان منوط به شركتشان در نماز جمعه كرده بود. او هم چنين شنود تلفني ملاقات زندانيان را تا بدانجا گسترد كه اعتراض زندانيان را برانگيخت. در بهمن87 زنده ياد علي صارمي به اتفاق يك زنداني سياسي ديگر به نام محمد حسن فلاحيه زاده در نامه هاي جداگانه به اين روش توهين آميز اعتراض كرده و اعلام نمودند كه در صورت ادامه اين سركوبها دست به اعتصاب غذا خواهند زد. بزرگنيا بلافاصله دستور انتقالشان به سلولهاي انفرادي را داد. اين قبيل شكنجه هاي مستمر زندانيان در خرداد89 شكل جديدي به خود گرفت. بزرگنيا، فشار به آنان از طريق پايين آوردن كيفيت غذايي را شروع كرد. كيفيت غذايي طوري بود كه براثر استفاده اجباري زندانيان از آن دچار بيماريهاي متعددي شدند. علاوه بر اين همه فشار ضدبشري، بزرگنيا دست به توطئه و پرونده سازي عليه بسياري از زندانيان سياسي زد و آنها را يا به تبعيد فرستاد يا به سلولهاي انفرادي انداخت.

26ـ بشيري...:
بشيري به نوشته خبرگزاري حكومتي فارس (3شهريور83) رئيس سازمان اطلاعات تهران است.

27ـ بنايي...:
رئيس حفاظت و اطلاعات زندان دستگرد اصفهان (مراجعه شود به بابايي شمارة21)

28ـ بهادر...:
معروف به حاج آقا بهادر از عناصر وزارت اطلاعات است كه با خانواده هاي زندانيان سياسي برخورد ميكند.

29ـ بيگي... :
بيگي يكي از بازپرسان امنيتي سابق وزارت اطلاعات است و به صورتي مدام و فعال در بازجويها و شکنجه و پرونده سازي حضور دارد. وي از وزارت اطلاعات به دادگاه به اصطلاح انقلاب منتقل شده و در بازپرسي(بازجويي) دستگيرشدگان فعال است. در 7ارديبهشت89 وي در بازجويي از دستگيرشدگان پرونده مادران عزادار نقش فعال داشت. (مراجعه شود به علوي شماره101)

30ـ پروانه...:
...پروانه معروف به حاج آقا پروانه از اعضاي بالاي وزارت اطلاعات است. وي مسئوليت شعبة وزارت اطلاعات در ميدان 15خرداد را به عهده دارد.

31ـ پيرعباسي...:
قاضي پير عباسي رئيس شعبه ۲۶ دادگاه به اصطلاح انقلاب است. او ابتدا در دادگاه خانواده كار ميكرد ولي به علت خوش خدمتي هايش به رژيم به دادگاه انقلاب منتقل شد. صدور احكام سنگين زندان و تبعيد و محروميتهاي ضدانساني وي نشان دادكه مسئولان بالاي دستگاه سركوب و شكنجه رژيم در انتخاب خود اشتباه نكرده و دژخيمي سفاك و بي رحم را به خوبي تشخيص دادهاند.
در توصيف شخصيت اين قاضي سفاك نوشته اند كه وي برخلاف همكاران خود مانند دژخيم صلواتي و مقيسه، ظاهري آرام و خونسرد دارد اما در باطن هيچ از آنان كم نداشته است. مثلا در جريان پرونده آقاي وحيد لعليپور، از بازداشت شدگان قيام، شرط آزادي همسرش وثيقه اي 700 ميليون توماني قرار داد كه آقاي لعليپور گفته است : «متاسفانه تامين آن از توان ما خارج است و عملاً به معناي ماندن همسرم در زندان است».(خبرگزاري هرانا 1ارديبهشت89)
يك سايت اصلاح طلب دربارة پيرعباسي نوشته است: « پير عباسي همان قاضي اي است که جعفر پناهي و محمد رسولاف را به شش سال حبس و ۲۰ سال محروميت از فيلمسازي و حتي خروج از کشور محکوم کرده است .او براي احمد زيد آبادي و ژيلا بني يعقوب روزنامه نگاران به جز صدور احکام زندان، به ترتيب به محروميت مادام العمر و ۳۰ ساله از حرفه روزنامه نگاري محکوم کرده است. احکامي که تا پيش از اين کمتر از طرف دادگاهها براي روزنامه نگاران و فعالان اجتماعي و فيلمسازان صادر ميشد .همچنين به حکم او مجيد دري ، ضيا نبوي و شيوا نظر آهاري دانشجويان ستاره دار هر کدام به سالهاي طولاني حبس در تبعيد محکوم شده اند . ضيا نبوي بر اساس حکم پير عباسي به ده سال زندان در تبعيد محکوم و به زندان کارون اهواز فرستاده شده است. همچنين مجيد دري نيز بر همين اساس به زندان بهبهان تبعيد شد.
صدور احکام سنگين براي روزنامه نگاران و فعالان اجتماعي و مدني از جمله حکم شش سال زندان براي بدرالسادات مفيدي، دبير انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران ، هفت سال حبس براي بهمن احمدي امويي، روزنامه نگار اقتصادي و عماد الدين باقي، فعال حقوق بشر از جمله عملکردهاي پير عباسي در مدت يک سال قضاوتش بوده است . به رغم همة خوش خدمتيها، وزارت اطلاعات براي تشديد هرچه بيشتر شقاوت مهرة خود يك نفر را به عنوان رئيس دفتر وي گماشته است كه گزارشهاي روزانه را به مسئولان بالا بدهد و آنها آموزشهاي لازم را به پير عباسي بدهند. (نقل از گزارش سارا پرديس)

32ـ تاروردي...:
از مسئولان زندان گوهردشت در شهريور89 بود. وي بعد از بركناري محمود مغنيان سركرده جنايتكار بند چهار زندان گوهردشت به رياست آنجا برگزيده شد. وي قبلا از مددكاران زندان بودهاست.

33ـ ترابي رضا:
رضا ترابي از مأموران وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت است. وي در شكنجه زندانيان نقش بسيار فعالي دارد. در اطلاعيه فعالين حقوق بشر و دمكراسي (10فروردين89)دربارة ضرب و شتم رسول بداقي ، عضو هيأت مديره كانون صنفي معلمان، در زندان گوهردشت آمده است: « آقاي بداقي صبح امروز همچنين به بازرسي زندان گوهردشت برده شد و توسط فردي به نام رضا ترابي مورد بازخواست قرار گرفت که چرا خبر ضرب و جرح او در رسانه ها انعکاس يافته است و چه کسي اين خبر را به بيرون انتقال داده است.
رضا ترابي که در تهديد و انصراف زندانيان از شکايت عليه شکنجه گران نقش فعالي دارد خود بارها در شکنجه زندانيان بي دفاع به خصوص در بند زنان نقش داشته است. اين فرد همچنين در انتقال مواد مخدر به درون زندان و تجاوز به دختران و زنان زنداني عادي نقش دارد».

34ـ حاج حبيب الله:
حاج حبيب الله نام مستعار يكي از عناصر كاركشته و قديمي وزارت اطلاعات است. او قبل از تشكيل وزارت اطلاعات نيز به كار اطلاعاتي مشغول بود و در سالهاي 60ـ61 در نخست وزيري تحت نظر خسرو تهراني به كار مشغول بود. در سالهاي دهة80 به بعد وي همواره در رده يكي از معاونتهاي وزارت اطلاعات كار ميكرده است. حاج حبيب الله از سوي وزارت اطلاعات صلاحيت نمايندگان مجلس هفتم را بررسي ميكرد. در دوران احمدي نژاد وي معاونت ويژه و امور سرويس وزارت اطلاعات(اطلاعات داخلي) را به عهده داشت. وي «وظيفه نظارت بر عملکرد مسئولين نظام نظير وزرا و نهادهاي کشور را بر عهده دارد و به تعبيري از آن به عنوان همچنان که هاشمي نام برده است «محرم خانه نظام» نام برده ميشود».(مراجعه شود به محمدرضا شكري شمارة78)

35ـ حاج كاظم علي:
علي حاج كاظم رئيس جنايتكار زندان گوهردشت است. وي با شقاوت تمام نقش شكنجه گري خود را در سركوب و آزار زندانيان ايفا كرده است.
به دستور اين جلاد بيرحم پاسداران وحشي زندان بارها و بارها به زندانيان حمله برده و آنان را مورد شكنجه قرار داده و سپس بيشترين فشارهاي ضدانساني را برآنان روا داشتهاند.
بهروز تهراني زنداني سياسي مشهور زندانهاي ايران كه خود سالهاي متمادي است تحت شكنجه هاي ضدبشري امثال علي حاج كاظم است در نامه افشاگرانه اش خطاب به آقاي بانكي مون درباره او مينويسد: «رياست زندان رجائي شهر کرج بر عهده شخصي بنام علي حاج کاظم است وي انساني فاسد و رشوه خوار است که اجازه هر جنايتي را به زير دستان خود داده است در سال1384 بيش از 10مورد شناسائي شده توسط بنده وجود دارد که وي اقدام به فروش اعضاي بدن زندانيان بدون اجازه آنها کرده بود. در اين مورد بهداري زندان نيز کاملا دست داشت. اين زندانيان اغلب از بين کساني انتخاب ميشدند که اجراي حکم اعدام آنها نزديک بود. از اين زندانيان اعضاي بدنشان بدون اجازه فروخته شده است 3زنداني را نام ميبرم . افشين کريمي ،شروين گودرزي و احمد حناني» . يادآوري ميكنيم در 9ارديبهشت89 زندانيان بند دو زندان تحت مسئوليت حاج كاظم، يعني زندان گوهردشت، مورد تهاجم پاسداران واقع شدند. در اين تهاجم به طور خاص آقاي بهروز جاويد تهراني و دو تن ديگر از زندانيان سياسي به نامهاي افشين بايماني و عليرضا كرمي خيرآبادي پس از ضرب و شتم وحشيانه به سلول انفرادي منتقل شدند. اين عمل باعث اعتراض زندانيان ديگر شد و به يك اعتصاب غذاي اعتراضي منتهي گرديد. همچنين در 9دي89 گاردهاي زندان كه تعدادشان به 60نفر بالغ ميشد به دستور حاج كاظم به بند يك زندان گوهردشت كه به بند آخر خطيها معروف است حمله ميكنند و زندانيان بي دفاع را مورد شديدترين ضرب و شتم قرار ميدهند. پاسداران به سلولها حمله كرده و امكانات بسيار محدود زندانيان را تخريب يا ضبط ميكنند و حتي غذاي زندانيان را نيز با خود ميبرند.
زندانيان به جان آمده به مقابله برمي خيزند و با گاردهاي وحشي درگير ميشوند و پاسداران را گوشمالي ميدهند.
در بهمن87 وقتي كه فشار به زندانيان بند چهار زندان گوهردشت از حد گذشت، آنان دست به اعتراض زدند. علت اعتراض اين بود كه چندي به دستور حاج كاظم زندانيان را بدون هيچ دليلي صبحها از سلولهايشان بيرون ميكشيدند و براي مدت طولاني در هواخوري نگاه ميداشتند. اغلب زندانيان كه سنشان بين 60تا80 سال بود در برف و سرماي زمستاني فشار بسيار زيادي را تحمل ميكردند و عاقبت در اعتراض به اين فشار ضدانساني دست به اعتصاب زدند. در اين نقطه بود كه حاج كاظم به پاسدار محمود مغنيان، رئيس بند4، دستور حمله را ميدهد. وي همچنين ارتباط زندانيان با خانواده ها را بالكل قطع ميكند.
در ارديبهشت88 نيز زندانيان سياسي بند2 گوهردشت دست به اعتراض عليه حاج كاظم و دار و دستة سركوبگرش زدند. در 13ارديبهشت به دستور حاج كاظم پاسداران دست به يورش وحشيانهاي عليه زندانيان سياسي زده و آنها را پس از مضروب كردن به سلولهاي بند دو منتقل كردند. سپس آقاي بهروز جاويد تهراني، به سلول انفرادي و آقايان افشين بايماني و عليرضا كرمي خيرآبادي به سالن 5 بنددو زندان منتقل شدند. زندانيان با دست زدن به اعتصاب غذا خواسته هاي خود را به شرح زير اعلام كردند: برگردان زندانيان سياسي به فرعي5 و رعايت اصل تفکيک جرايم و تحت پيگرد قرار دادن آمرين و عاملين حمله به سلول زندانيان سياسي و مورد ضرب وشتم قرار دادن آنها مشابه همين وضعيت به صورت گسترده تري در خرداد89 در بند يك زندان گوهردشت تكرار شد، در اين جا 700تن از زندانيان بند يك در اعتراض به شكنجه هاي مستمر روزانه شان توسط پاسداران زندان دست به اعتصاب غذا زدند. لازم به يادآوري است كه بند يك زندان گوهردشت از سه سالن تشكيل شده است كه محل شكنجه زندانيان سياسي و عادي است. بند يك، به بند آخر خطيها معروف است و سالن دو اين بند سلولهاي معروف به سگدوني قرار دارد. در اين محل به زندانيان مورد شكنجه هاي وحشيانه و تجاوزهاي جنسي قرار ميگيرند.
به گزارش «فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران» (20خرداد89) «شکنجه هاي وحشيانه و غير انساني به دستور وزارت اطلاعات پس از افشاي شکنجه هاي قرون وسطائي صادر شده است و مجريان آن علي حاج کاظم و علي محمدي رئيس و معاون زندان،کرماني و فرجي رئيس و معاون اطلاعات زندان و حسن آخريان رئيس بند يك همراه با افسران پاسدار مانند ميرزا آقايي و دو پاسداربند به نامهاي يوسفي و شيرخواني به اجرا در آورده ميشود. يورشها و شکنجه زندانيان با حضور و نظارت علي حاج کاظم و علي محمدي صورت ميگيرد. شکنجه هاي وحشيانه با شرکت کرماني، فرجي، حسن آخريان وافسران پاسدار ، پاسداربندها و انبوهي از افراد گارد زندان صورت مي گيرد»(مراجعه شود به آخريان شمارة2).

36ـ ...حاج فلاح:
آقاي ارژنگ داوودي، حاج فلاح را معاون قاضي دژخيم حداد و از «افراد معاونت منحلة امنيت» معرفي كرده اند (نامه ارژنگ داوودي 4ارديبهشت89)

37ـ حسيني عاصف:
رئيس شعبه يك دادگاه به اصطلاح انقلاب كه به صادركردن حكمهاي سنگين براي متهمان سياسي مشهور است. از جمله، وي صادر كننده حكم يك سال تبعيد به زنجان و 4سال تبعيد به روستاي قيلار زنجان براي رضا جوشن پس از اتمام محكوميت زندانشان بود. وي در شعبة تحت مسئوليت خود با نام مستعار حاج حسن زنداني سياسي علي معزي را محاكمه كرده است (مراجعه شود به محبي شمارة124)

38ـ حسيني:
رئيس بند سياسي زندان دستگرد اصفهان شكنجه گر در پرونده زنداني سياسي مصطفي نيكبخت

39ـ حقي:
حقي فرمانده گارد شكنجه گاه كهريزك بوده است.

40ـ حيدريفر :
حيدريفر از بازوان سركوب پاسدار زارع، مدير زندان اوين است. در اغلب سركوبهاي زندانيان حيدري فر حضور و نقش مديريت را داشته است. مثلا در 24آبان89 زندانيان سياسي بند350اوين مورد تهاجم اوباش حكومتي زندان قرار گرفتند. اين شيوه شناخته شده سركوب زندانيان سياسي علاوه بر شكنجه هاي مستقيمي است كه توسط بازجويان و شكنجه گران صورت ميگيرد. در اين شيوه زندانيان شرور عادي تطميع شده و به جان زندانيان سياسي انداخته ميشوند. در درگيري 24آبان سركرده اوباش مهاجم به نام «سيد جليل غريب» تحت نظارت و فرماندهي رئيس اوين و حيدريفر به آقاي ناصر زرافشان هجوم برده و او را به شدت مجروح ميكنند. همچنين زندانيان سياسي شاهين نيا و غلام كلبي و سعيد شاه قلعه مورد ضرب و شتم قرار ميگيرند. سعيد شاه قلعه بعد از ضرب و شتم به انفرادي 240منتقل گرديد.

41ـ خادم:
رئيس بند يك زندان گوهردشت كه در سركوب زندانيان نقش بسيار فعال دارد. در ارديبهشت88 زماني كه خادم با ساير پاسداران به زندانيان بيدفاع حمله كرد، «تعدادي از زندانيان از ناحيه دست و پا و بيني و فك دچار شكستگي و خونريزي شدند در اين حمله، دژخيم خادم، رئيس جنايتكار بند يك، آقايان فرزاد شاهي، ذبيحالله ياراحمدي و صادق کوهي را شخصا به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد و سپس آنها را به سلولهاي انفرادي منتقل كرد » (اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت 27ارديبهشت88)

42ـ خادمي ر:
از مسئولان زندان اوين كه مسئوليت حفاظت زندان را به عهده داشت. وي فردي بسيار فاسد الاخلاق بود كه زنان عادي دستگير شده را مورد سوءاستفاده قرار ميداد. رسوايي اين كار بدانجا كشيد كه وي به محل ديگري تبعيد شد(خبرگزاري رهانا ۹ خرداد ۱۳۸۹)

43ـ خانيزاده عباس :
عباس خانيزاده رئيس قبلي زندان اوين بود. وي فشارهاي بسيار زيادي بر زندانيان اعمال ميكرد. «کميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي» در 24آذر84 گزارش داد: «طبق گزارشهاي رسيده از زندان اوين صبح امروز، زندانيان سياسي بند350 در اقدامي هماهنگ از ملاقات با خانواده هاي خود خودداري کردند. دليل اين امر حکم اخير "خانيزاده" رئيس زندان اوين بوده است.
در پي اين اعتراض صبح امروز زندانيان سياسي در بند350 ضمن تحريم ملاقاتها از اندرزگاه خارج شده و اعلام کردند تا زمان رسيدگي به اعتراض آنها به اندرزگاه باز نخواهند گشت.
به گزارش خبرگزاري دولتي ايسنا وي پس از بركناري، به سمت مدير كل زندانهاي آذربايجان شرقي منصوب شد.

44ـ خديوي نويد:
نويد خديوي رئيس حفاظت و اطلاعات زندان گوهردشت بوده و در شكنجه زندانيان شركت مستقيم دارد. از جمله در تيرماه87 آقاي بهروز جاويد تهراني كه از زندانيان مقاوم و تنها بازماندة دستگير شدگان قيام 18تير78 است توسط خديوي مورد ضرب و شتم قرار ميگيرد. خديوي آقاي جاويد تهراني را بعد از مجروح كردن به سلول موسوم به «حسينيه» ميفرستد. اين محل در انتهاي بند يك زندان گوهردشت قرار دارد و در آن بيش از 20زنداني مبتلا به هپاتيت، ايدز و بيماريهاي شديد روحي به سر ميبرند. اين عمل غير انساني خديوي مورد اعتراض آقاي تهراني قرار ميگيرد. در گزارش فعالين حقوق بشر و دموكراسي در ايران در اين باره آمده است:«خديوي با خواسته او مخالفت ميکند و به 8پاسدار بند دستور ميدهد که پابند را عکس به پاهاي او ببندند و دستان او را از پشت دستبند بزنند و سپس به چشمان او دو چشمبند ميزنند و از سالن خارج ميکنند. 8 پاسداربند با باطوم به مدت طولاني او را آماج ضربات خود قرار ميدهند آنها بيشترين ضربات را به نقاط حساس بدن و به زانوي وي که قبلا مورد عمل جراحي قرار گرفته بود وارد ميکنند و او را درحالي که غرق خون بود به بهداري زندان منتقل ميکنند». آقاي تهراني پس از 30روز تحمل شرايط طاقت فرساي «حسينيه» به سلولهاي انفرادي بند دو منتقل ميشود و پس از 57روز به فرعي5 بند دو بازگردانده ميشود.

45ـ خزايي...:
خزائي از عناصر سابقه دار وزارت اطلاعات است. وي در دوران دري نجفآبادي مدير كل اطلاعات قم و مدير حوزه وزارتي بود. در دوران وزارت يونسي و سپس محسني اژهاي جانشين معاونت ضد جاسوسي شد. در جريان تضاد بين باندهاي حكومتي در مرداد89 خزايي براي مدتي از كار بركنار شد.(مراجعه شود به محمدرضا شكري شمارة78)

46ـ خليلي...:
پاسدار خليلي از نگهبانان سلولهاي انفرادي اوين است. وي به اتفاق هدايتي، کردي و دفتري، اين مسئوليت را به عهده داشته است. خليلي به کمک گارد سياهپوش (نيروهاي سرکوب جديد) ، دستور و طرح سرکوب را كه منتسب به شاهرودي رئيس وقت قوه قضائيه است اجرا كرده.

47ـ دفتري...:
پاسدار دفتري از نگهبانان سلولهاي انفرادي اوين است. و در پيشبرد طرح سركوب زندانيان با خادم، مدير داخلي اوين، و پاسداران ديگر همچون کردي و دفتري همكاري داشته است.

48ـ دهقان...:
اين مزدور در بخش حراست دانشگاه علامه به لو دادن و دستگيري دانشجويان مبارز مشغول است. وي معاون سيدي رئيس حراست دانشگاه ميباشد و در توهين و فحاشي و برخوردهاي خشن و وحشيانه با دانشجويان معروف است. (مراجعه شود به صدرالدين شريعتي شمارة75)

49ـ راجي ...:
راجي رئيس بند بدنام 240 اوين بوده است

50ـ راجي... :
مستشار ديوانعالي و صادر كننده حكم اعدام حجت زماني

51ـ رحمتي امانالله:
رحمتي از بازجويان خرم بوده است كه به علت خوشخدمتي در شكنجه گري به وزارت اطلاعات در تهران منتقل شده است.

52ـ رمضاني غلامحسين:
فرمانده سابق سازمان حفاظت و اطلاعات نيروي انتظامي و رئيس فعلي سازمان حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران(مراجعه شود به رضا سراج شمارة65)

53ـ رياحي مهدي:
از پرسنل وزارت اطلاعات و از بازداشت شدگان پرونده قتلهاي زنجيره اي

54ـ ريايي...:
ريايي از مسئولان زندان اوين و معاون «اندرزگاه 8» اين زندان است كه در ضرب و شتم دانشجويان دربند نقش فعال دارد. وي هنگام انتقال زنداني سياسي احمد قصابان به همراه سروكيل بند هشت، حميد منزهيان، وي را مورد هتاكي قرار داد و كتك زد. (مراجعه شود به حميد منزهيان شمارة135)

55ـ زارع كمال:
كمال زارع بعد از عباس خانيزاده در سال84 به رياست زندان اوين برگزيده شد. وي قبلا رياست زندان كرج را به عهده داشت(مراجعه شود به عباس خاني زاده شمارة43)

56ـ زارع بيدكي محمود:
از عناصر اطلاعاتي و نزديك به قاضي حداد

57ـ زارع دهنوي قروه حسن:
حاج حسن زارع دهنوي قروه (معروف به قاضي حداد) از دهة60 در كشتار و شكنجه زندانيان سياسي حضوري فعال داشته است. او در كنار لاجوردي به دادياري در شعبات مختلف اوين و گوهردشت اشتغال داشت و با قساوتي بي حد و مرز حكم بر شكنجه و كشتار مجاهدين و مبارزين ميداد. به طور خاص وي در قتل عام سال67 نقشي فعال داشت. وي فردي بسيار فاسد است و در سال68 «به دليل فساد مالي و اخلاقي» از اوين به «ستاد فرمان حضرت امام» منتقل شد. در آنجا هم به خاطر اختلاسهاي زيادش اخراج، و به دادگاه به اصطلاح انقلاب رفت و بر كرسي رياست شعبه26 آن تكيه زد. در دادن حكم اعدام و شكنجه وي به قدري بي محابا است كه در بين همكاران خود به بيمار رواني(موجي بودن)مشهور است.
او به خاطر اين شقاوت بسيار مورد اعتماد خامنه اي است و رسيدگي به پرونده هاي بسياري از مجاهدين و مبارزين به وي سپرده شده است. وي هم چنين مسئوليت رسيدگي به پرونده ساير گروهها را داشته است. حداد در 19تير85 از سوي قاضي سعيد مرتضوي، دادستان عمومي و انقلاب تهران، به معاونت امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران منصوب شد.
حداد در وقاحت و دروغ پردازي نيز گوي سبقت را از همگان ربوده است. او در 21تير86 در گفتگو با خبرگزاري ايرنا دربارة بند209 گفت: «بند۲۰۹ زندان اوين يکي از بهترين بازداشتگاههاي دنيا است، برخي زندانيان به ما ميگويند تا آنها را به اين بند زندان منتقل کنيم. بند ۲۰۹ به هيچ عنوان با زندانهاي ديگر قابل مقايسه نيست، اين بند به صورت کاملا مجهز نگهداري ميشود.
درمورد سلول انفرادي هم آن طور که گفته شد، واقعاً اينطور نيست، در برخي موارد به دستور قاضي، متهمين امنيتي در سوئيتهاي مجهز براي مدتي محدود نگهداري ميشوند».
حداد مبتكر و مجري طرح «تشکيل دادسراي ويژه امنيت» است. در اين طرح «رسيدگي به پروندههاي امنيتي تمرکز بيشتري خواهد يافت» حداد گفته است: «معاونت امنيت دادستاني تهران در طول نهادهاي ديگر امنيتي فعاليت ميکند و هيچگاه خود را در عرض ديگر نهادهاي امنيتي نميبيند. چنانچه وزارت اطلاعات و هر نهاد امنيتي ديگر بخواهد، اقدام قضايي انجام دهد بايد از قاضي حکم داشته باشد و هيچ کار قضايي در نهادهاي امنيتي بدون دستور قاضي انجام نميشود»
در سالهاي اخير نيز حداد به صدور احكام ظالمانه و حتي غارتگرانه اموال زندانيان سياسي مشغول بوده است. در سال86 قاضي حداد دستور فروش و بستن منزل و مجتمع آموزشي پرتو حکمت متعلق به آقاي ارژنگ داودي را صادر كرد و به خانواده او اجازه نداد حتي وسائل شخصيشان را با خود ببرند. اين قبيل فشارهاي ضد انساني به زندانيان در زمرة شكنجه هاي روحي و رواني آنان محسوب ميشود و كليه دست اندركاران اين قبيل شكنجهها كار شكنجه گران رژيم آخوندي را انجام ميدهند.
آقاي ارژنگ داوودي در نامه افشاگرانه خود نوشته است: «من ارژنگ داودي زنداني سياسي زندان رجائي شهر قرباني ستم بارگي فقيه خونخوارم ،با توجه به 2 پروندة متشکله عليه اينجانب؛ اول به شماره ط د / 7232/ 83 مطروحه در شعبة26 دادگاه انقلاب تهران به رياست قاضي وقت حسن زارع دهنوي معروف به قاضي حداد و دومي به شماره ط د /8983/86 مطروحه در شعبة15 دادگاه انقلاب تهران به رياست قاضي ابوالقاسم صلواتي قروه و با اعلام اسامي نامبرده در ذيل توجه همگان را به شرح مختصري از مظلمه جلب مي نمايم».
در اطلاعيه فعالين حقوق بشر و دمکراسي در ايران(3ارديبهشت89) آمده است: «حسن زارع دهنوي معروف به حسن حداد از جمله کساني است که جوانان دستگير شده را به اردوگاه مرگ کهريزک منتقل ميکرد، اقدام به تشکيل گروهي نموده است که اموال گرفته شده از مردم را تحت عنوان فروش به نامهاي ديگري ثبت ميکند تمامي اين افراد از مامورين وزارت اطلاعات ،سپاه و حراست قوه قضائيه ميباشند. نام 3نفر از آنها که به قرار زير ميباشد . خانمي بنام نسرين کياني که واسط اصلي حسن زارع دهنوي است و توسط اين فرد اموال مردم که پلمپ شده است به نامهاي ديگري به ثبت رسانده ميشود . فرد ديگري که کامران ارضپيما از عناصر اطلاعاتي و از زمينخوار معروف تهران ميباشد بعضي از اموال غير منقول توسط اين فرد به فروش ميرسد. او به خاطر رقابت بين باندهاي مختلف در حال حاضر تحت تعقيب ميباشد. منزل آفاي دوادي توسط نسرين کياني که از نزديکان و معتمدين حسن زارع دهنوي است ابتدا در اختيار کامران ارضپيما قرار ميگيرد و او آن را به نام فرد ديگري بنام محمود زارع بيدکي است ثبت ميکند.گفته ميشود تا به حال صدها مورد از فروش اموال پلمپ شده توسط حسن زارع دهنوي صورت گرفته است». حداد يكي از بازجويان و «رسيدگي كنندگان» به پرونده دستگيرشدگان قيام 88 بود. قاضي حداد و معاون وي حيدريفر در آن روزها به کرات در بازجوييها شركت داشت و پرونده ها را شخصا پيگيري ميکردند.

58ـ زرگر احمد:
آخوند احمد زرگر قاضي رسيدگي به پرونده هاي دستگيرشدگان سياسي است و در سال87 به رياست شعبه 36 دادگاه تجديد نظر برگزيده شد.

59ـ زندي:
معاون شكنجه گاه كهريزك سروان پاسدار

60ـ زينعلي...:
پاسدار زينعلي از شكنجه گران بدنام سلولهاي انفرادي زندان گوهردشت است. وي به خاطر سفاكي هايش مورد نفرت بسيار زياد زندانيان ميباشد. در جريان تهاجم پاسداران به بندها وي همواره شركت داشته. نامبرده يك بار در 14ارديبهشت89 توسط زندانيان معترض تنبيه قرار شده و به بهداري زندان منتقل ميشود. (مراجعه شود به پاسدار آقايي شمارة3)

61ـ سالاركيا محمود:
از معاونين دادستاني در دوره سعيد مرتضوي. وي شاگرد خياط بوده است و بدون داشتن مدرك تحصيلي، به مقام قضايي رسيده.

62ـ ستاريفر:
ستاريفر رئيس دفتر قاضي جلاد پيرعباسي است. اما در واقع از ماموران وزارت اطلاعات ميباشد كه جهت جاسوسي در دادگاه انقلاب مستقر شده است. (مراجعه شود به پيرعباسي شمارة31)

63ـ ستوده عباس:
عباس ستوده از اعضاي وزارت اطلاعات رژيم و يكي از بازجويان اصلي زندان اوين ميباشد. گوشه اي از اعترافات خود او، كه براي تهديد زندانيان به آنها گفته شده است، بهترين معرف وي ميباشد:«من همان هستم كه دهه 60 از سقف شماها را آويزان ميكردم و آنقدر ميزدم كه يا حرف بزنيد يا بميريد...من حتي بر عليه پايگاههاي مجاهدين در عراق عمليات نظامي داشته ام و تعدادي را در همان عراق كشته ام و جاي تركش نارنجكهايشان هم روي پاهايم وجود دارد»

64ـ سخي مجيد:
مجيد سخي از اعضاي وزارت اطلاعات رژيم است كه از اولين سالهاي حاكميت آخوندي در دستگاههاي سركوب و اطلاعاتي فعاليت ميكرده است. مجيد سخي در جريان درگيريهاي امجديه سال59 يك چشمش را از دست داده و يك چشم وي مصنوعي است. به گزارشهاي رسيده مادر و يك خواهر وي نيز از شكنجه گران بوده اند.

65ـ سراج رضا:
رضا سراج از شكنجه گران و بازجويان كاركشته رژيم ضد بشري است. او سوابق ممتدي در بازجوييها و شكنجه ها داشته است. سراج علاوه بر بازجويي، در سازمان حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب، رياست مركز اطلاعات قرارگاه ثارالله، رياست سازمان بسيج دانشجويي را نيز به عهده داشته و يكي از نويسندگان مقالات سايت خبرگزاري فارس است. براساس گزارشهاي منتشر شده: «پروندة رضا سراج در نهادهاي امنيتي کشور، داراي مهر "به کلي سري" است» او در سال 1378 در ايجاد پرونده وبلاگنويسها توسط سازمان اطلاعات موازي دست داشت.

66ـ سعيدي عباس:
عباس سعيدي پاسداري است كه رياست بند6 اوين را داشته است. وي از عناصري است كه در سركوب زندانيان سياسي و اعمال فشار برآنها و شكنجه و روحي و جسمي آنان نقش بسيار فعالي داشت. از جمله اين سركوبهاي ضدانساني ميتوان به سركوب خونين زندانيان در بهمن 87 اشاره كرد.
از جمله مواردي از جنايات عباس سعيدي گزارش شده است مربوط به سركوب خونين زندانيان در بهمن87 است. براساس يك گزارش منتشر شده: «در حدود دو هفته پيش زندانيان بند 6 زندان گوهردشت نسبت به شدت يافتن اقدامات سرکوبگرانه در اين بند اقدام به اعتراضات گستردهاي نمودند. که با يورش گارد ويژه زندان مواجه شدند گارد ويژه زندان زندانيان اين بند را مورد يورش وحشيانه قرار دادند و آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و تعدادي از آنها را به حفاظت زندان منتقل کردند. زندانيان که به حفاظت و اطلاعات زندان منتقل شده بودند تحت شکنجههاي شديد جسمي قرار گرفتند. و سپس آنها را به سلولهاي انفرادي بند يك، شکنجه گاه مخوف زندان گوهردشت منتقل کردند. از دو هفته پيش که آنها را بهاين شکنجه گاه منتقل کردند تا به حال از شرايط و وضعيت آنها خبري در دست نيست. تعداد زندانياني که به سلولهاي انفرادي بند يك معروف به سگدوني انتقال داده شدند 6نفر ميباشند و اسامي تعدادي از آنها به قرار زير ميباشد:1.احمد قائمي 2.اسدجمالي 3. حسين وفائي4. سيد حسن حسيني پور ميباشند.سنين تمامي افراد فوق زير 30 سال ميباشد. فردي که در سرکوب زندانيان اين بند نقش مستقيم داشت بنام عباس سعيدي رئيس بند 6 اين زندان ميباشد». همچنين براساس اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت (27ارديبهشت88) دژخيم عباس سعيدي از جمله فرماندهان اصلي شكنجه زندانيان بوده است. در اين اطلاعيه آمده است: « زندانيان بيدفاع در بند 6زندان گوهر دشت كرج، مورد حمله و ضرب و شتم گروهي از شكنجه گران به سركردگي سعيدي رئيس اين بند، قرار گرفتند. مزدوران سپس 13تن از زندانيان از جمله صلاح الدين جعفري زنداني کرد را به سلولهاي انفرادي بند يك منتقل کردند». نامبرده در كنار خادم، آخريان، مغنيان، رؤساي بندهاي يك و دو و چهار گوهردشت اين سركوب خونين را اعمال كرده است.

67ـ سعيديفر ناصر:
ناصر سعيديفر از افسران پاسدار در زندان مركزي اصفهان است. وي فردي بسيار قسي القلب است كه با دست باز زندانيان را تا حد مرگ شكنجه ميكند. از جمله در ارديبهشت88 وي به اتفاق پاسدار كرمي، رئيس بند افاغنة اين زندان و اسدي، افسر نگهبان پاسدار بند سه اين زندان، يكي از زندانيان بيمار را به حدي كتك ميزنند كه وي جان ميدهد. زنداني جان باخته احمد عليزاده نام داشته و به دليل بيماري و تب و لرز قادر به خواب نبوده است. پاسدار سعيديفر به اتفاق دو جنايتكار ديگر با شقاوت تمام او را زير كتك ميگيرند. زنداني بيدفاع از پله ها به پايين پرتاب شده و سرش به زمين ميخورد و دچار تهوع ميشود. سعيديفر او را رها كرده و به خارج بند ميرود. ساير زندانيان به او مراجعه كرده و وضعيت وخيم زنداني را ميگويند. سعيديفر پاسخ ميدهد: «هروقت مرد به من خبر دهيد» و زنداني جان ميدهد.

68ـ سليماني سهراب:
پاسدار جنايتكار سهراب سليماني رئيس سازمان زندانهاي استان تهران است. وي نه تنها از آمران شناخته شده و شقي شكنجه زندانيان سياسي است كه خود همراه ساير جلادان و دژخيمان در صحنه حضور داشته و به كرات آنان را مورد ضرب و شتم و تهديد و توهين قرار داده است. مثلا در 9ارديبهشت 86 پاسدار سليماني به همراه تعدادي از دژخيمان تحت فرماندهي اش به سلول زندانيان سياسي در زندان گوهردشت يورش برد. سليماني جنايتكار در اين حمله زنداني سياسي آقاي بهروز جاويد تهراني را تهديد كرد و گفت: «تو را جايي ميفرستيم تا بفهمي زندان يعني چه؟» چند ماه بعد يعني در 20دي86 زندانيان بند دو زندان گوهردشت مورد تهاجم وحشيانه دژخيمان قرار گرفتند زندانيان سياسي افشين بايماني، عليرضا كرمي خيرآبادي و بهروز جاويد تهراني به شدت مضروب و به سلولهاي انفرداي منتقل شدند. دکتر سيد مصطفي علوي و خالد حرداني(دو زنداني سياسي ديگر) در اعتراض به اين رفتار ضدانساني اعلام اعتصاب غذا كردند.
بيانيه اين زندانيان برخي از ابعاد جرائم سهراب سليماني را برملا ميكند.
«بيانيه اعلام اعتصاب غذا در زندان گوهردشت کرج
پيرو مکاتبات عديده و بلااقدام و بدون پاسخ قبلي ، اينجانبان زندانيان فوق بنابه دلايل زير از تاريخ 20 دي 1386 اعلام اعتصاب غذاي تر نموده و مسئوليت عواقب و تبعات ناشي از آن را متوجه آقاي سهراب سليماني و علي حاج کاظم ميدانيم. شايان ذکر است اين اعتصاب بر خلاف ميل باطني و بدليل عدم پاسخگويي مسئولان امر ميباشد.
دليل اعتصاب خويش را به قرار زير اعلام مينماييم:
1. عدم تفکيک و طبقه بندي بر اساس آيين نامه هاي جاري و ابلاغيه قوة قضائيه و نگهداري در بين مجرمان خطرناک و عادي
2.جلوگيري از معالجه و درمان و استفاده از مرخصي استعلاجي و قانوني
3.موضوع ماده 229 آيين نامه زندانها که انتقال بي دليل و بي مورد خارج از چهارچوب آيين نامه زندان که انتقال زنداني از زنداني به زندان ديگر و از بندي به بندي ديگر.
4. فقدان و عدم تامين جاني با توجه به وضعيت زندان رجائي شهر و حوادث جاري در زندان فوق
توجها اعلام ميدارد که نگهداري اينجانبان در زندان رجائي شهر بر خلاف تمام اصول انساني، قانوني، شرعي و اخلاقي است و عواقب امر در هر حال متوجه امور کل زندانها است و رئيس زندان رجائي شهر ميباشد.
دکتر سيد مصطفي علوي و خالد حرداني
زندانيان امنيتي زندان رجائي شهر کرج
21 دي 1386»
براي شناخت بيشتر پاسدار شكنجه گر سهراب سليماني، به يك نمونه ديگر از برخوردهاي او با يك زنداني سياسي ديگر، آقاي بابك دادبخش، اشاره ميكنيم. ايشان به علت شدت فشارهاي ضدانساني دست به يك اعتصاب غذاي 46روزة موفق زدند و در پايان با سرفرازي توانستند به خواسته اي مشروع خود برسند. ذيلا بخشهايي از نامة آقاي دادبخش خطاب به سهراب سليماني را نقل ميكنيم:
«جناب آقاي سهراب سليماني رياست محترم سازمان زندانهاي استان تهران
احتراماً اينجانب بابک دادبخش متهم پرونده 7533/84 ط د که به اتهام اقدام عليه امنيت کشور بازداشت ميباشم 21 بار با انواع و اقسام برچسبها به بدترين زندانها و بدترين شرايط تبعيد گرديدم هيچگاه نتوانستم دليل اين خشونت را نسبت به خود درک نمايم . و اين که امضاي حضرتعالي را در آخرين دستور انتقالم به زندان رجايي شهر ديدم که در مورخه 13/9/86 طي نامه شماره 1/77/78 دستور داديد که : تحت شرايط جاري نامبرده در اسرع وقت تحت ضوابط به زندان رجايي شهر منتقل شود و زير دستور جنابعالي را هم معاونت امنيت جناب آقاي قويچ (قورچيان) دستور تاکيدي عنايت فرمودند و اکنون چند سئوال:
ميتوان بپرسم طبق کدام قوانين و ضوابط اينجانب 21بار بين 3زندان تهران در طي 3سال نقل و انتقال شدم؟ ميخواهم بپرسم چگونه است که بيش از 45روز است ممنوع تلفن و ممنوع ملاقات ميباشم؟ ممنوعيتي که کسي دليل آن را نميگويد يا نميداند تنها گفته ميشود ما نيز ميدانيم ممنوعيتهاي شما غير قانوني است ولي قدرتهاي بالادست بصورت تلفني دستور دادهاند که تلفن و ملاقاتي نداشته باشي .
از شما ميپرسم کدام قانون اين اجازه را به سازمان زندانها داده است که بعنوان ترفند جهت ساکت کردن يک زنداني سياسي او را از زندان اوين به زندانهاي ديگر بفرستيد و آنها را در بين مجرمين خطرناک و متجاوزين به عنف ، قتلهاي فجيع و حتي قاتلين داراي جنون آني که همگي به اعدام محکوم شده بودند و منتظر اجراي حکم اعدام ميباشند بفرستيد؟
آيا علت تبعيد من و اين شکنجه اين است که با خبرنگاران و بازديدکنندگان در مورد مشکلات زندان صحبت کرده ام ؟ يا اين که به مافياي زندان و فروشگاهها و کارچاق کنها اعتراض کرده ام؟ و شما از طرح اين مسائل در مقابل بازديدکنندگان ناراحت هستيد؟ يا اين که چون من نواميسم را براي سوء استفاده قراردادن افراد فرصتطلب در کالبد اداره تان فراهم نساخته ام؟
اگر نگرانيهاي شما موارد بالاست عرض ميکنم که کم نيستند آزاديخواهان قلم به دستي که ميبينند و مينويسند فعاليت زندانهاي فاسد شما را و شما نيز بايد روزي پاسخگوي اعمالتان در برابر آنان باشيد . اگر مشکل شما اين است که خفه شويم در مقابل بازديدکنندگان و خبرنگاراني که اکثراً نيز از عمال خود شما محسوب ميگردند و در مقابل آنان فقط از محاسن شما تعريف کنيم آن هم به روي چشم اگر صحبت کردن از مافياي زندان، توطئه گران، کارچاق کنها و فروشندگان مواد مخدر در برابر بازديدکنندگان ممنوع است آن هم به روي چشم. نميدانستم که قلمرو آنان محدوده شما نيز محسوب ميشود و اگر مشکل ديگر شما جذب نشدن نواميس (براي يک خواسته کوچک آنقدر بيايند و بروند تا آخر يکي از متوليان آن سيستم بتواند آنها را براي خواسته خود تحت لواي قانون و موقعيت تحت تجاوز و تعرض قرار دهد) است که تن به خواسته هاي شما نخواهيم داد زيرا که از جنس شما نيستيم.
در آخر اميدوارم با توجه به اين که براي احقاق حق خودم و ساير زندانيان سياسي راهي جز دوختن لبانم نداشتم مرا درک نمائيد و به يکي از جلادان نامرئي خود طي دستوري شفاهي و تلفني سفارش نکنيد که براي تحقير هر چه بيشتر، مرا نيز به يکي از حلقه هاي مفقود دهها قتل بدون متهم که در سلولهاي انفرادي زندان رجايي شهر رخ داده و ميدهد بپينوندم و يا مثل چندين زنداني که براي تنبيه هر چه بيشتر با شورتشان آنها را در رجايي شهر به دار آويختند مرا به دار نياويزيد».

69ـ سليمي محمد:
محمد سليمي دادستان ويژه روحانيت است. او و همكارش به خاطر اعمال فشار بر آيت الله بروجرودي جنجال بسياري به وجود آوردند. چيزي كه آبروريزي بسياري براي خامنه اي به بار آورد.(مراجعه شود به جعفر قدياني شمارة108)



ادامه مطلب ...

کاریکاتور - آمارهای اقتصادی احمدی نژاد

0 نظرات



ادامه مطلب ...

کارتون - حسین شریعتمداری و تجاوز در زندان

0 نظرات



ادامه مطلب ...

کارتون - استقبال مردم از سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل !

0 نظرات


ادامه مطلب ...

فیلم - سخنرانی احمدی نژاد برای صندلی های خالی سازمان ملل !

0 نظرات



ادامه مطلب ...

غرق شدن هاله نور - کارتونی از نیک آهنگ کوثر

0 نظرات



ادامه مطلب ...

مصباح یزدی : احمدی نژاد بهترین آشغال نظام است !

0 نظرات


ادامه مطلب ...

نابینا و چاه و اکبر شاه - کارتونی از نیک آهنگ کوثر

0 نظرات


ادامه مطلب ...

کاریکاتور - محمد خاتمی ، طوطی شیرین سخن جمهوری اسلامی !

0 نظرات

ادامه مطلب ...

کاریکاتور - سیرک انتخابات در جمهوری اسلامی

0 نظرات




ادامه مطلب ...

روسای سازمان موساد چه کسانی بوده اند ؟

0 نظرات

موساد

سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) (به عبری: המוסד למודיעין ולתפקידים מיוחדים) نام سازمان اطلاعاتی خارجی اسرائیل است. جمع آوری اطلاعات و خنثی سازی فعالیت‌های تروریستی از اقدامات این سازمان مخفی میباشد. این سازمان در فعالیتهای خود جنبه مخفیانه کار کردن را رعایت مینماید. در رابطه با زمینه‌های مختلفی که توسط این سازمان مورد رسیدگی قرار می‌گیرد، می‌توان از روابط مخفیانه‌ای که کمک زیادی به عقد قراردادهای صلح بین اسرائیل و کشورهای مصر و اردن داشته‌است، قضیه اسرا و مفقودین، تکنولوژی، پژوهش و تحقیق را نام برد.

این سازمان در اول آوریل سال ۱۹۵۱ تشکیل شد. موساد توسط نخست وزیر وقت اسرائیل، دایوید بن گورین تأسیس شد. او هدف آن را اینگونه اعلام کرد:« برای کشور ما که از ابتدای تأسیس تحت فشار دشمنانش قرار داشته‌است، اطلاعات به عنوان خط مقدم دفاع ضروری است و ما باید به خوبی بیاموزیم و بدانیم که در اطرافمان چه می‌گذرد. »

دولت اسرائیل مأموریت گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات وانجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از خاک اسرائیل را، به عهده موساد واگذار کرده ‌است. گفتنی است که دفتر اصلی موساد در تل آویو میباشد ، این مؤسسه در برآوردهای اخیر دارای ۱۲۰۰ نفر کارمند دفتری ست . موساد یک سازمان کشوری است که دستورات خود را از رهبران کشور اسرائیل دریافت مینماید و هدف فعالیتهای آن، پاسخ گوئی به نیازهای متغیر اطلاعاتی و عملیاتی میباشد.

هویت مدیران ارشد بخش‌های داخلی موساد معمولاً جزو اسرار حکومتی تلقی می‌شود. اما هویت روسای موساد همواره اعلام میگردد. در مارس سال ۱۹۹۶ دانی یاقوم به جای رئیس قبلی این مؤسسه شبتای شاویت که در ۱۹۹۶ استعفاء داده بود، مدیر موساد شد. از ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، ریاست سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) به عهده تامیر پاردو سپرده شده‎است.

تاریخچه

بلافاصله پس از برپایی کشور اسرائیل، داوید بن گوریون نخستین نخست وزیر اسرائیل، نظر خود را در رابطه با برپائی چهارچوب هائی کشوری برای نهادهای اطلاعاتی، که در زمان پیش از برپائی کشور اسرائیل فعال بودند، ابراز داشت. در ۷ ژوئن ۱۹۴۸ داوید بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل، دو نفر را به ملاقات با خود فرا خواند:

رئوبن شیلواخ (که یکی از افراد بخش سیاسی آژانس یهود بود) ، ایسر بئری (ایسر بیرنتسوایگ، ملقب به «ایسر بزرگ») که عملاً مدیریت «شای» را بعهده داشت و اخیراً جایگزین «داوید شاالتی ال» شده بود) نتیجه اولیه این ملاقات تعیین حیطه نهادهای اطلاعاتی کشور نو پای اسرائیل بود. در نهایت به وسیله هاگانا یک سازمان سری ویژه تشکیل شد که دفتر اطلاعات موسوم به شای نام گرفت. در سال ۱۹۳۷ نیز هاگانا سازمان «موساد لیالیفی بیت» (به معنی دفتر مهاجرت) را تشکیل داد. سازمان اطلاعات اسرائیل در سال ۱۹۵۱ وقتی که برای اولین بار به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد، این اسم را داشت و شبکهٔ جاسوسی آن نیز از آن زمان موساد نامیده می‌شوند.


حکم تشکیل موساد

حکم داوید بن گوریون که در آن فرمان برپائی موساد را چنین صادر نموده‌است:
«محرمانه»
۲۲ ماه عبری کیسلو سال ۵۷۱۰
۱۳ دسامبر ۱۹۴۹
مخاطب: وزارت خارجه از : نخست وزیری
طبق اوامر من، سازمانی به منظور تمرکز و هماهنگی فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی کشور (بخش اطلاعات ارتش، بخش سیاسی وزارت خارجه، سرویس اطلاعات کل و غیره)، برپا می‌گردد. وظیفه سازماندهی موساد را بر عهده رئوبن شیلوخ، مشاور امور ویژه در وزارت خارجه، گذاشته و وی را به ریاست این سازمان منصوب مینمایم. روبن شیلوخ تحت فرمان من بوده، طبق اوامر من فعالیت نموده و گزارشات کار خود را بصورت دائم به من ارائه خواهد داد، لاکن از نظر اداری، مقر اداره اش در چهارچوب وزارت خارجه، خواهد بود. به ر.شیلوخ و مدیریت وزارت خارجه دستور داده‌ام که بدین منظور برای سالهای ۱۹۵۱ – ۱۹۵۰ چهارچوبی برای استخدام و اشتغال افراد وبودجه‌ای در حدود ۲۰۰۰۰ لیره اسرائیلی پیشنهاد نمایند، تا مبلغ ۵۰۰۰ لیره اسرائیلی از آن بودجه صرفاً با تأئید قبلی من، صرف عملیات ویژه گردد.
از شما درخواست می‌شود که این بودجه را به بودجه وزارت خارجه برای سالهای ۱۹۵۱ – ۱۹۵۰، اضافه نمائید.
(امضأ) د. بن گوریون

وظایف موساد

کشور اسرائیل مأموریت گردآوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات وانجام عملیات مخفیانه ویژه در خارج از اسرائبل را، به عهده موساد واگذار نموده است. در طی سالیان گذشته، سازمان اطلاعات و وظایف ویژه - موساد حریم وظایف خود را گسترش داده‌است. وظایف محوری موساد در زمینه‌های مشروح ذیل اعلام شده‌است:

گرد آوری مخفیانه اطلاعات در خارج از خاک کشور اسرائیل.
خنثی سازی تلاشهای کشورهای متخاصم برای تهیه و تولید تسلیحات غیر متعارف ویا دستیابی به آن.
خنثی سازی عملیات تروریستی علیه اهداف اسرائیلی و یهودی درخارج از خاک اسرئیل.
توسعه روابط مخفیانه ویژه، سیاسی و غیره، در خارج از خاک اسرائیل و حفظ این روابط.
آوردن مهاجرین یهودی به کشور اسرائیل، از اماکنی که امکان مهاجرت یهودیان از آنجا به اسرائیل، توسط سازمانهای مهاجرتی معمولی اسرائیل، وجود ندارد.
بدست آوردن اطلاعات استراتژیکی، سیاسی و عملی.
انجام عملیات ویژه در خارج از خاک اسرائیل .

بخش‌های موساد

موساد دارای ۸ بخش اصلی است. جزئیات سازمانهای داخلی، کارمندان، مراکز فعالیت و روسای آنها همگی جزو اسرار محرمانه کشور اسرائیل است. بخش جمع آوری اطلاعات: بزرگ‌ترین بخش موساد است و مسئولیت عملیات جاسوسی را برعهده دارد.

بخش همکاری و اقدام سیاسی (وادات): فعالیت‌های سیاسی و همکاری با سرویس‌های اطلاعات خارجی کشورهای دوست اسرائیل را انجام می‌دهد. اعضای کمیته وادات عبارت‌اند از اشخاص زیر:
مدیر سازمان اطلاعات نظامی موسوم به آمان
مدیر سازمان اطلاعات داخلی شین بت
مدیر سازمان امنیت عمومی شاباک
مدیر مرکز مطالعات راهبردی و برنامه‌ریزی وزارت امور خارجه (این مرکز در زمینه جاسوسی سیاسی یا دیپلماتیک تخصص دارد)
مدیر بخش عملیات ویژه پلیس موسوم به ماتام
مشاوران خصوصی نخست وزیر در امور سیاسی، نظامی، امنیتی و مبارزه با تروریسم

بخش عملیات ویژه (متساوا): ترورهای بسیار حساس کسانی که دشمنان کیان اسرائیل تلقی می‌شوند و اقدامات شبه نظامی دقیق و پروژه‌های ربودن «افراد خاص» بر عهدهٔ آن است.

بخش تبلیغات و ضد تبلیغات : مسئول اجرای جنگ روانی، تبلیغات و عملیات فریب می‌باشد.

بخش تحقیقات : مسئول تولید اطلاعات نظیر گزارش‌های روزانه، خلاصه وضعیت‌های هفتگی و گزارش‌های مشروح ماهانه.

بخش تکنولوژی : مسئول توسعه فناوری‌های پیشرفته برای پشتیبانی فنی از عملیاتهای گسترده موساد است.

عملیات‌ها

عملیات‌های موفق
ربودن و انتقال مخفیانه مردخای وانونو در کشور ایتالیا توسط کماندوهای ویژه موساد در سال ۱۹۸۶ به دلیل افشای اطلاعات محرمانه کشور اسرائیل مبنی بر ساخت بمب اتم در نیروگاه اتمی دیمونا.
ترور شیخ احمد یاسین رهبر معنوی سازمان حماس در تاریخ ۲۲ مارس ۲۰۰۴. قابل ذکر است این قتل واکنش‌های جهانی را برانگیخت و در این راستا رای‌گیری برای صدور قطعنامه‌ای در شورای امنیت نیز انجام گرفت که با ۱۱ رای موافق ۳ رای ممتنع و وتوی آمریکا از تصویب باز ماند.
ترور عبدالعزیز رنتیسی رهبر جدید سازمان حماس به همراه دو تن از همراهانش، در حملهٔ دیگر در کمتر از یک ماه بعد از قتل شیخ احمد یاسین. در این حادثه عده‌ای نیز زخمی شدند.
بمب گذاری در خودروی عزالدین شیخ خلیل (عضو بلندپایه حماس) در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۴، در شهر دمشق در کشور سوریه که منجر به قتل وی و زخمی شدن ۳ تن دیگر شد.

شایعات و اتهامات

موساد متهم به دخالت در بمب‌گذاری در یک خودرو در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۴ میلادی در دمشق می‌باشد که باعث مجروح شدن سه نفر شد. هدف از این بمب‌گذاری قتل یکی از اعضای سازمان حماس بود. مقامات اسرائیل این اتهام را رد می‌کنند.

این سازمان در بهمن ۱۳۸۵ توسط برخی رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی متهم به ترور اردشیر حسین‌پور، یکی از دانشمندان هسته‌ای ایران شد. روزنامه اسرائیلی هاآرتض، اردشیر حسین‌پور را یکی از دانشمندان بنام جهانی در زمینه الکترومغناطیس نامید. مقامات ایران گفتند که اسرائیل از اشراف اطلاعاتی قابل توجهی در ایران برخوردار نیست و ترور وی توسط موساد را تکذیب کردند و دولت اسرائیل در برابر این اتهامات سکوت کرد.حسین پور به گفته دولت ایران بر اثر گازگرفتگی در منزل جان سپرده بود.

روسای موساد

رئوبن شیلواخ (۱۹۵۲ - ۱۹۴۹)
ایسر هرئل (۱۹۶۲ - ۱۹۵۳)
مثیر عمیت (۱۹۶۸ - ۱۹۶۳)
تسوی زامی (۱۹۷۴ - ۱۹۶۸)
ایتسخاک خوفی (۱۹۸۲ - ۱۹۷۴)
ناخوم ادمونی (۱۹۸۹ - ۱۹۸۲)
شبتای شاویت (۱۹۹۶ - ۱۹۸۹)
دانی یاتوم (۱۹۹۸ - ۱۹۹۶)
افرائیم هلوی (۲۰۰۲ - ۱۹۹۸)
مئیر داگان (۲۰۱۱ - ۲۰۰۲)
تامیر پاردو (ژانویه ۲۰۱۱)


ادامه مطلب ...

عکس - دو آخوند عاشق در حال تماشای غروب آفتاب !

0 نظرات




ادامه مطلب ...

کاریکاتور - سوء قصد به شیشه عمر احمدی نژاد !

0 نظرات



ادامه مطلب ...

کاریکاتور – جمع آوری دیش ماهواره

0 نظرات

نیروی انتظامی ، ناجا ، عملیات راپل ، جمع آوری دیش ماهواره ، کارتون ، کاریکاتور ، مزدور ، آنتن ، یگان امداد
ادامه مطلب ...

آشنایی با سپاه ولی امر

0 نظرات

سپاه ولی‌امر یک نیروی نظامی ویژه و از زیر مجموعه های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میباشد که با هدف حفظ و حراست از جان رهبر جمهوری اسلامی (که هم‌اکنون سید علی خامنه‌ای است) پایه‌گذاری شده است . فرماندهی این سپاه را ابراهیم جباری بر عهده دارد که در آبان ۱۳۸۹ جانشین سردار نجات شد.

مقر اصلی سپاه حفاظت ولی امر واقع در مجموعه حفاظتی مطهری واقع در میدان پاستور بود ولی از تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۳ تمام تجهیزات آمادی و پشتیبانی و همچنین نیروهای این سپاه به خیابان نجات اللهی منتقل گردیده است . استعداد نیرویی این سپاه در حال حاضر ۱۲۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود .

پایگاه‌های دیگر این سپاه در شهرستان‌های اطراف مثل کرج، ورامین و بویین زهرا دارای حداقل ۳۰۰۰ نیروی بسیجی و سپاهی میباشند که بعد از طی مراحل و آموزش‌های مختلف به این سپاه می‌پیوندند. همچنین بیشتر کارهای اداری حفاظتی وامور امنیتی در پایگاه شهیدان مداح واقع در میدان پاستور صورت می‌گیرد.



ادامه مطلب ...

کاریکاتور - جمهوری فاشیستی اسلامی و انتخابات

0 نظرات
ادامه مطلب ...

عکس های تازه منتشر شده از حمله تروریستی یازده سپتامبر

0 نظرات

یکی از مشهورترین عکاسان خبری دنیا " Nachtwey" تصاویر دیده نشده ای را از این حادثه را به تازگی منتشر کرده است. وی در گفتگویی با مجله تایم از خاطراتش در حین تصویربرداری از آن حادثه سخن راند:

در آن روز شمار زیادی از ماموران آتش نشانی جان خود را باختند به نظر من این عکس خاطره مفقودین آن حادثه را برای ما تدائی می کند فداکاری ماموران نجات آنقدر بزرگ بود که هیچ وقت از اذهان پاک نحواهد شد یاد آنها تا ابد در یادهایمان خواهد ماند.

واقعه ناگواری اتفاق افتاده بود و رفته رفته اوضاغ بدتر میشد

همه ما در حالت شوک بودیم ماموران آتش نشانی از ناممکن ممکن ساختند کاری کردند کارستان.

خودرویی که برعکس شده بود منظره مضحکی را تشکیل میداد اما عجیب تر از منظره اتومبیل نگاه مامور آتش نشانی بود با صورتی دودی و سیاه مرا می نگریست.

زمانی که بنای جنوبی فرو ریخت من تماماً در زیر آن بودم یعنی اینکه زنده ماندن من شبیه یک معجزه بود دود و غبار عظیمی همه جا را فرا گرفت من به سختی نفس می کشیدم دود و غبار به مانند ابری مرا در بر گرفته بود هیچ جا را نمی دیدم به سختی به حرکتم ادامه دادم و در انتها نوری را دیدم.

زمانی که هر دو بنا فرو ریخت چندین تن کاغذ در هوا به پرواز در آمد.


تمامی وسائل پیشرفته آتش نشانی از کار افتادند و بی اثر شدند اما مامورین آتش نشانی ناامید نشده بلکه به تلاش خود افزودند این تلاش ماموران نجات تلاشی بیهوده نبود بلکه کاری بود دلاورانه و شجاعانه که از روحیه بالای آنان حکایت می کرد.

مامورین آتش نشانی بدنبال پیدا کردن شیر آبی بودند تا با کمک گرفتن از شلنگهای اضافی آتش را زودتر مهار کنند.

هزاران نفر جان باخته بودند اما دیده نمی شدند هر کس در داخل بنا مانده بود در زیر تن ها آهن و بتون گیر افتاده بود .

آنروز ماموران نجات ریسک بزرگی انجام دادند کار آنها بازی با مرگ بود و آنها موفق شدند از امتحان بزرگی را با موفقیت رد کنند و نمره قبولی بگیرند با اینکه تلفات و خسارت فراوانی را متحمل شدند.

صحنه ها همانند فیلم های ترسناک مشهور بود که قبلاً تماشایشان کرده بودم.

گروهی از ماموران نجات پرچمی را بر فراز ویرانه های بر جای مانده بر افراشتند این پرچم نشانه تسلیم نشدن بود و یادبود کشته شدن همکاران از جان گذشته بود.

آفتاب داشت غروب می کرد اما هنور ماموران نجات در تلاش بودند که بازماندگان احتمالی را نجات دهند مطمئن بودند که فرد زنده ای را پیدا نخواهند کرد اما آنها تلاششان را می کردند شاید یکی را زنده پیدا کنند.


سالها بی عدالتی ها و قتل عام ها و جنگ ها را به تصویر کشیدم اما این حادثه برایم غیر منتظره بود در کشور خودم و در شهر خودم و در نزدیکی محل زندگی خودم این اتفاق رخ داده بود احساسات و عوالم من در آن روز قابل توصیف نیست...


منبع: روزنامه حریت ترکیه.

ترجمه به فارسی: بایندیر


ادامه مطلب ...