شعر - ظلم و تباهی نرفت آتش اسلام کجاست ؟



ظلم و تباهی نرفت آتش اسلام کجاست
راه کجا می رود خانه ی فرجام کجاست
پیکر آن بی گناه طعمه ی آونگ دار
عدل خداوند پاک لحظه ی اعدام کجاست!
این همه نا داوری نورخدایی نبود
صوفی بدنام شهر خانه ی ایتام کجاست
نیست خدایی که هست فهم زبانش عرب
قصه ی قرآن مگو سوره ی انعام کجاست!
او که بگفت آدمی از گِل و خاک آمده
هیچ ندانسته بود پاسخ ابهام کجاست
ننگ به فرمان مرگ در ره آییتان
نیست جوابی بگو زاهد بدنام کجاست
دین به راز آورد دام هزاران سراب
نیک ببین آیتی دین پر از دام کجاست
بانگ خدایی نبود تا به سرای عدم
یک اثر از خالقِ این همه ایام کجاست
عالم عرفان و عشق وعده ی بیراهه بود
حال بگو دوزخ و آتش خیام کجاست
گورسرایی که هست منزل دیرینه را
پیکر ویرانه ی خانه ی اجسام کجاست
خاص و عوام رفته اند طعمه ی خاکند و بس
هیبت فرعون برفت خالق اهرام کجاست
گرچه تو هم میروی سوی فنای وجود
لیک نداند کسی مرده ی آرام کجاست


0 نظرات :: شعر - ظلم و تباهی نرفت آتش اسلام کجاست ؟