شعر - این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیستآن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیستآن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیستدر مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیستدر دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است که در ساحل دریای عدن نیستدر پیکر گلهای دلاویز شمیران عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیستآواره ام و خسته و سرگشته و حیران هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیستآوارگی وخانه به دوشی چه بلایست دردی است که همتاش در این دیر کهن نیستمن بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ در شهر غریبی که در او فهم سخن نیستهرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیستپاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ چون دامن البرز پر از چین وشکن نیستاین کوهبلند است ولی نیست دماوند این رود چه زیباست ولی رود تجن نیستاین شهرعظیم است ولی شهرغریب است این خانه قشنگ است ولی خانه من نیستد.

دکتر خسرو فرشید ورد



0 نظرات :: شعر - این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست