تعریف آنارشیسم چیست ؟

0 نظرات

آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعه‌ای آزاد و بدون اجباریک قدرت سازمان‌ یافته بهتر خواهد شد و گروه‌های داوطلب می‌توانند بهتر از دولت‌های کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیست‌ها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت می‌دانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است). آنارشیسم خود زیرنحله‌های پرشماری می‌دارد که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم ندارند. این خود تا حدی خواسته از ماهیت آنارشیسم است که وجود خویشتن را در نفی و مخالفت می‌جوید. ماهیت آزاد و غیرمتمرکز آنارشیست‌ها در سازمان‌ نیافتگی نسبی تشکیلات ایشان پیداست. ایشان ضمن التزام به اصول بنیادین آنارشیسم در تفسیر این اصول و به فعلیت درآوردن آنها اختلاف‌های اساسی دارند . مهم‌ترین این اصل‌های بنیادین چنانکه پیشتر گفته شد نفی حکومت است وعصارهٔ تفکر آنارشیستی تأکید بر آزادی فرد دارد . این تأکید منجر به تقبیح و مخالفت با هر گونه اقتدار بیرونی (خاصه حکومت) که مانعی در رشد و تعالی آزاد فرد تلقی می‌شود، می‌گردد .

تفکرات

آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای «بدون رئیس» و Anarchia به معنای «عدم حکومت» است. از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست می‌توان از ویلیام گادوین ، ماکس اشتیرنر، لئو تولستوی، پیر ژوزف پرودون، میخائیل باکونین، پطر کروپوتکین، الیزه رکلوز، ماری بوخین ، اما گلدمن ، نوام چامسکی ، و اخیراً متفکران آزادی‌طلب و محافظه‌کاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد نام برد.

آنارشیست‌ها در فلسفه «بگذار انجام دهند» (Laissez faire) با هم اشتراک نظر دارند اما در تئوری به دسته‌های آنارشیسم تحول‌خواه، آنارشیسم کمونیست، و آنارشیسم اندیویدوالیست تقسیم می‌شوند.
برای مثال پرودون یک آنارشیست اندیویدوالیست بود و آنارشیسم به شکل یک جنبش اجتماعی با کتاب «مالکیت چیست» او آغاز شد. پرودون با مالکیت مخالف نیست بلکه نحوه اکتساب و بهره‌ برداری از آن را نیازمند اصلاح می‌داند. آنارشیسم از نظر روش‌های اجرایی به دو دسته آنارشیسم انقلابی و آنارشیسم مسالمت‌جو تقسیم می‌شود. آنارشیست‌های رادیکال (انقلابی) طرفدار ترور، اعتصاب و برانداختن ناگهانی تشکیلات دولت هستند. در سده ۱۹ آنها سیاستمدارن و پادشاهان بسیاری را ترور کردند. آنارشیست‌های مسالمتجو مانند لئو تولستوی، طرفدار عدم خشونت هستند.

آنارشیسم نوین

صورت بندی مدرن نظریهٔ آنارشیسم با اثر ویلیام گادوین در سال ۱۷۹۳با نام تفحصی پیرامون عدالت سیاسی و تأثیرش بر شادمانی و فضیلت عام آغاز شد. بسیاری چون پرودون باکونین، اشتیرنر، تاکر، تولستوی و کروپوتکین دنبالهٔ کار وی را گرفتند.

نظریه‌پردازان آنارشیسم معمولاً پیرو یکی از چهار شاخهٔ زیرند:
آنارشیسم کمونیست
آنارشیسم سندیکالیست (سندیکاگرا)
آنارشیسم اندیویدوالیست (فردگرا)
آنارشیسم دینی

آنارشیسم کمونیست

پطر کروپوتکین از شخصیت‌های محوری این نحله و واضع اصطلاح «کمونیسم آنارشیست» است. از نظر پیروان این نحله انسان موجودی به‌ ذات اجتماعی ‌است و سود اجتماع در ذات خود در تقابل با سود فرد نیست بلکه مکمل آن است. همنوایی میان انسان و اجتماع در سایهٔ نفی نهادهای اجتماعی اقتدارگر خاصّه دولت ممکن است.

آنارشیسم سندیکاگرا

آنارشیسم سندیکاگرا رستگاری را در نزاع اقتصادی و نه نزاع سیاسی طبقهٔ کارگر می‌جوید. پیروان آن با تشکیل اتحادیهٔ کارگری و سندیکاها قصد نزاع با ساختار قدرت را دارند واز نظر ایشان , سرانجام با یک انقلاب ,بنیادهای حکومت فعلی فرو می‌ریزد و نظم اقتصادی نوِ را دراجتماع بر پایهٔ سندیکاها تشکیل می دهد . اکنون در برخی از کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی به شکل جنبش وسیع توده‌ای درآمده است.

آنارشیسم فردگرا

بنیاد نظری آنارشیسم فردگرا را در آثار ماکس اشتیرنر آلمانی و بنجامین تاکر آمریکایی می توان پیدا کرد. اشتیرنر در کتاب شخص ,عقایدش را تشریح کرده‌است. به اعتقاد وی انسان حق دارد هر آنچه می‌خواهد انجام دهد و هر چه آزادی وی را سلب کند نابود باید گردد. اشتیرنر نه تنها با قانون و مالکیت خصوصی سر مخالفت می‌دارد بلکه با مفاهیم خدا و کشور و خانواده و عشق هم بنای ناسازگاری می‌گذارد.

نظریات تاکر را با نام آنارشیسم فلسفی نیز می‌شناسند و آن را سهم آمریکاییان در تاریخ نظریهٔ آنارشیسم قلمداد می‌کنند. معمولاً میان آنارشیسم فلسفی یا آنارشیسم فردگرا و آنارشیسم کمونیست یا توده‌گرایی تقابل می‌افکنند. از جمله تفاوت‌هایی که بیان می‌دارند تشویق به خشونت در دومی بر خلاف اولی‌ است. این تقابل‌افکنی مخالفانی هم می‌دارد. تاکر در نظریه ‌پردازی‌های خویش در کتاب دارایی چیست؟ از پرودون اثر پذیرفت. او با هرگونه اعمال قدرت از سوی دولت مخالف بود و آن را غیراخلاقی می‌دانست. تاکر و پیروانش با چهار انحصار اصلی‌ای که آبشخورشان وجود دولت می‌بود به مخالفت پرداختند: زمین، پول، دادوستد و حقوق پدیدآورندگان. نابودی این انحصارات را مایهٔ از میان رفتن فقر می‌دانستند. با قدرت‌گرفتن سندیکاها و سایر پیکره‌های اجتماعی در ایالات متحده آنارشیسم فردگرا افول کرد.

آنارشیسم دینی

تولستوی نظریه پرداز آنارشیسم دینی شناخته می‌شود گاه حساب آنارشیسم دینی را از دیگر زیرنحله‌های آنارشیسم جدا می‌کنند. آنارشيست بر مبناي تعقل ذاتي نيز برون مايه اي از همين تغييريات است.

آنارشیسم در قیاس با دیگر نحله‌های سیاسی

آنارشیسم در اصول و یا نسخه‌پیچی‌ها با دیگر نحله‌های سیاسی نظیر لیبرالیسم و سوسیالیسم شباهت‌هایی می‌دارد.

آنارشیسم و لیبرالیسم

در آنارشیسم همچو لیبرالیسم بر آزادی (فردی و سیاسی)، شادمانی و کامیابی فرد تأکید می‌رود. در لیبرالیسم کلید نیل به مقصود, دخالت حداقلی دولت در امور مردمان است , دخالت دولتها باید تنها از روی ضرورت باشد و غرض از آن جلوگیری از اخلال در سیر طبیعی و رفتار«دست نامرئی»‌ است. اما در آنارشیسم حکومت به‌ یک‌ بارگی نفی می‌شود و همین دخالت کمینه هم بر تافته نمی‌شود.

آنارشیسم و سوسیالیسم

رابطهٔ آنارشیسم و سوسیالیسم غامض‌ تر از آنارشیسم و لیبرالیسم است تا آنجا که برخی نویسندگان منکر خویشاوندی میان این دو نحله شده‌اند. این امر برخاسته از آن است که در نگاه نخست در سوسیالیسم تکیه بر حقوق اجتماع در مقابل فرد است در حالی که در آنارشیسم سخن از حقوق فرد در مقابل اجتماع است. با این حال در نهایت به نظر می‌آید که نسخه ‌پیچی‌های آنارشیست‌ها (خصوصاً نوع کمونیست) کم شباهت با نسخه‌ پیچی‌های سوسیالیست‌ها نیست. آنارشیست‌ها چون سوسیالیست‌ها با مالکیت شخصی مخالف‌اند. هر دو برای ساختن جامعه‌ای می‌کوشند که در آن هر کس در حد توانایی‌های خویش در خوشبختی اجتماع بکوشد و تا آنجا که نیاز دارد از خدمات اجتماع بهره‌مند شود.





ادامه مطلب ...

توتالیتریسم چیست ؟

0 نظرات

توتالیتریسم از ریشه لاتین totus که به معنی همه است مشتق شده است. توتالیتریسم در لغت به معنای جامع، فراگیر، کل گرا، هم هگیر و یکه تاز است. در معنای اصطلاحی توتالیتاریسم در دو وجه توتالیتاریسم و توتالیتاریسم اجتماعی مطرح می شود. توتالیتاریسم سیاسی، عبارت از آن رژیمی استبدادی متمرکز و سازمان یافته حزبی است که در هیأت «دولت فاشیستی» یا مدل استالینیستی تحقق یافته است.

توتالیتاریسم در ساختار سیاسی آن چهار وجه دارد:

1- استبداد متمرکز و خشن و فراگیر

2- دولت و بوروکراسی گسترده و حاکم

3- ایدئولوژی مدرن اومانیستی ای که مبنای مدل توتالیتاریستی قرار می گیرد.

4- حضور فعال سیاسی توده ها که فقط در قلمرو و مفهوم مدرن دموکراسی امکانپذیر است.

در واقع توتالیتاریسم سیاسی همچون توتالیتاریسم اجتماعی مبتنی بر حاکمیت عقل مدرن است. و جز در یک تمدن مدرن امکان تحقق ندارد. توتالیتاریسم به معنای استبداد فراگیر غیر از وجه سیاسی دارای وجه اجتماعی نیز هست. توتالیتاریسم اجتماعی دارای این ویژگی ها است:

1- ساختار متمرکز سیطرۀ بوروکراتیک بر تمامی شئون و وجوه جامعه

2- سیطره ایدئولوژی مدرن لیبرالی بصورت پنهانی و غیرعلنی

3- شکل گیری نحوی «فردیت مجازی» و از بین رفتن «فردیت حقیقی» در جامعه مدرن

4- سیطره رسانه ها و موسیقی و ادبیات فیلم های سطحی و بازاری جهت تحمیق و هم رنگ کردن شهروندان ذیل مفهوم «توده» یا گله های بشری که به طور غیرمستقیم توسط رسانه ها در مسیر سلطۀ سرمایه داری مدرن هدایت می شوند.

اساساً باید به این نکته توجه داشت که جامعه مدرن یک جامعه توتالیتر است، منتها این توتالیتاریسم در دو صورت تحقق پیدا کرده است.

1- توتالیتاریسم سیاسی در هیأت رژیم های فاشیستی و استالینیستی ظاهر گردیده است.

2- توتالیتاریسم اجتماعی که از طریق سیطرۀ گسترده بوروکراسی و به ویژه ادبیات بازاری و فرهنگ توده ای و در هیأت حکومت های لیبرال خود را نشان می دهد.

بنابراین توتالیتاریسم عبارت از استبداد سازمان یافته متمرکز و فراگیر از ناحیه دولت و نهادهای بوروکراتیک آن است. توتالیتاریسم متکی به قدرت واحد فراگیر و ایدئولوژی مدرن است.

آلاردیس در بررسی های خود سعی کرده است تحلیل هایی از فاشیسم-نازیسم را در چهار گروه جای دهد. یک گروه تحلیلهایی که فاشیسم را برآیندی از جامعه لیبرال و با توجه به ساخت اقتصادی آن ارزیابی می کرد. در این گروه هم پژوهشگران مارکسیست، مثل پالم رات و افراد محافظه کاری مانند دراکر دیده می شود. گروه دوم فاشیسم را به منزلۀ توتالیتاریسم بررسی می کنند چهره های برجسته آن فردریش برژینسکی و آرنت هستند. فردریش و برژینسکی در مقوله لیبرال-دموکراسی بخوبی جای می گیرند، ولی آرنت بیشتر مایل است که با نگاهی فلسفی به ماهیت فاشیسم و نازیسم توأمان با استالینیسم بپردازد. گروه سوم پژوهشگران، فاشیسم را شکل رادیکال از اعتراض سیاست سنتی نسبت به شرایط بحرانی اقتصادی-اجتماعی، ناسازگاریهای خانوادگی، مسألۀ هویت و... می دانند. یوجین وبر، مارتین لیپست و جان ویس در این گروهند. در این گروه افراطی گرایی نیروهای راست یا نیروهای میانه مورد تأکید است. و سرانجام آخر از پژوهشگران، فاشیسم را پیوند با مدرنیسم و شرایط گذار جوامعی مانند آلمان و ایتالیا بررسی می کنند. برنیگتون مور و ارنست نولته در این گروه جای گرفته اند.

برینگتون مور، فاشیسم را گونه ای انقلاب از بالا می داند که وقتی تلاشهای دموکراتیک برای نوسازی بی اثر است یا انقلاب دهقانی مجالی نمی یابد ظهور می کند. آشکارا میان گروه سوم و چهارم شباهتهایی وجود دارد؛ با این تفاوت که گروه سوم بر گروه سوم بر مقولات سنتی اروپا یعنی جناحهای چپ و راست و میانه و به وجه سیاسی نیز اهمیت بسیار می دهد ولی گروه چهارم بویژه مور با چشم اندازی به نیروهای محافظه کار و ارتجاعی که به شکل بنیادی خواهان دگرگونیهای حاصل از مدرنیته بودند فاشیسم را بررسی می کند .


ادامه مطلب ...

تفاوت سوسیالیسم با کمونیسم

0 نظرات

سوسیالیسم: Socialism اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‌کوشد، جامعه‌ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‌ باشند.

هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره صنایع توسط شوراهای کارگری، یا غیر مستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره دولتی صنایع. اگر چه اندیشه‌های مبتنی بر لغو مالکیت خصوصی پیشینه زیادی در تاریخ دارد ولی جنبش سوسیالیستی بیشتر پس از شکل ‌گیری جنبش کارگری در قرن نوزدهم میلادی اهمیت سیاسی پیدا کرد. در آن قرن حزب‌های گوناگون که خود را سوسیالیست، سوسیال دموکرات و کمونیست می‌نامیدند با هدف لغو مالکیت خصوصی در اروپا و آمریکا شکل گرفت.

اما برخلاف تعریف رایج در سطح جهانی از سوسیالیسم، لغو مالکیت خصوصی به خودی خود نمی‌تواند توضیح کاملی را در مود سوسیالیسم بدهد. لنین در دولت و انقلاب می‌نویسد استراتژِی کمونیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید والغای کار مزدی است. کمونیسم جامعه ایست که در آن هر کس بر طبق استعدادهایش کار می‌کند و بر اساس نیازش از مواهب آن بهره مند می‌شود. دست یافتن به چنین نظامی ملزومات خاص خود را داراست. از جمله می‌توان مرحله انتقالی یا فاز پایینی را نام برد . شرط دست یافتن به چنین نظامی بسط آگاهی طبقاتی و سازمان یابی کارگران حول منافع طبقاتی مشترک خویش است که خود به نبرد طبقاتی سرنوشت سازی تبدیل می‌شود در این نبرد پرولتاریا سرانجام به پیروزی دست می‌یابد و بساط دنیای کهن جور و ستم روبیده می‌شود. در این هنگام دولت سرمایه داران سرگون شده و به جای آن دولت سوسیالیستی یا حکومت کارگری بر مسند قدرت می‌ایستد. وظیفه این دولت دفاع از دست‌آوردهای اقتصادی - سیاسی کارگران و سرکوب توطئه گری ها و سنگ اندازی طبقه بورژوازی و هدایت جامعه بسوی جامعه‌ای بدون طبقه‌ است.در این مرحله طبقات هنوز ملغی نشده‌اند وضرورت وجودی دولت وجود دارد.اما سوسیالیسم دوره گذار بسوی زوال هر گونه دولتی است. دوره گذار لغو طبقات اجتماعی است. در واقع سوسیالیسم حکومت کارگری است.

پیروزی شاخه بلشویک حزب سوسیال دموکرات روسیه در انقلاب اکتبر روسیه موجب انشعابی بزرگ در جنبش سوسیالیستی جهان شد و حزب‌هایی که با روش بلشویک‌ها موافق نبودند (اغلب با نام حزب سوسیال دموکرات) مدافع حقوق کارگران شدند. برگزاری تظاهرات و راهپیمایی اول ماه مه در دفاع از حقوق کارگران از فعالیت‌های همیشگی حزب‌های سوسیالیست در بیشتر کشورهای جهان است.

در سدهٔ بیستم حزب‌های سوسیالیست یا سوسیال دموکرات (با برنامه‌هایی که به درجات مختلف سوسیالیستی است) در بسیاری از کشورهای اروپایی به قدرت رسیدند. سوسیال‌ دموکراسی یا مردم‌ سالاری اجتماعی یک ایدئولوژی سیاسی است که در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ ۲۰ (میلادی) از سوی هواداران مارکسیسم ارائه شد.

ابتدا سوسیال دموکراسی شامل انواع گرایش‌های مارکسیستی از گرایش‌های انقلابی همچون رزا لوکزامبورگ و ولادیمیر لنین تا گرایش‌های مختلفی همچون کائوتسکی و برنشتاین را شامل بود, اما بخصوص پس از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر در روسیه سوسیال دموکراسی بیشتر و بیشتر به گرایشی غیرانقلابی بدل شد. تا آن جا که گرایش رویزیونیستی که برنشتاین نمایندگی می‌کرد, مبنی بر اینکه سوسیالیسم نه از طریق انقلاب که از طریق اصلاحات تدریجی به دست می‌آید تقریباً بر کل سوسیال دموکراسی حاکم گشت. شعار بعضی سوسیال دموکرات‌ها " نه به انقلاب , آری به اصلاح " بوده است.(Evolution, not Revolution)

در میانه‌های سده بیستم سوسیال ‌دموکرات‌ها از اعمال قوانین جدیتر کار، ملی کردن صنایع اصلی و ایجاد دولت رفاهی هواداری می‌کردند. امروزه سازمان "انترناسیونال سوسیالیستی" مهم‌ترین سازمانی است که در سطح جهانی احزاب سوسیال دموکرات را (در کنار احزاب سوسیالیست دموکراتیک) دربر می‌گیرد.

تفاوت با سوسیالیسم دموکراتیک

سوسیال دموکراسی نباید با "سوسیالیسم دموکراتیک" اشتباه گرفته شود. سوسیالیسم دموکراتیک در واقع انشعابی فکری از سوسیال دموکراسی است. تفاوت این دو همیشه کاملاً مشخص نیست اما سوسیالیسم دموکراتیک معمولاً چپ تر از سوسیال دموکراسی است. احزاب سوسیال دموکرات به همراه احزاب سوسیالیست دموکراتیک در "انترناسیونال سوسیالیستی" گرد آمده اند.

در ایران

حزب سوسیال دموکرات ایران یکی از احزاب کوچک و نه چندان مطرح در اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران است. حزب دموکرات کردستان ایران تنها حزب ایرانی است که به عنوان عضو ناظر در "انترناسیونال سوسیالیستی" پذیرفته شده است اما نمی‌توان این حزب را یک حزب "سوسیال دموکرات" مطلق خواند.این حزب یک حزب سوسیال دمکرات با گرایش‌های ناسیونالیستی است.

سوسیالیسم چیست؟

سوسیالیسم یا جامعه‌باوری این اصطلاح که از واژه‌ی «سوسیال»، به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه، گرفته شده است، معناهای بسیاری دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژه ‌نامه انگلیسی آکسفورد، چنین می‌توان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – بطور کلی، و اداره‌ آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیان بی‌شمار هواداری از سوسیالیسم را در باره مفاهیم این تعریف، روشن نمی‌کند. بهرحال، یک تعریف بی‌چون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهوم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار کشدار است و بر سر آن همراییِ نهایی وجود ندارد.

مهمترین عنصر مشترک نظریه‌های سوسیالیست تکیه بر برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است. از جهت تاریخی، سوسیالیسم طغیانی است بر ضد فردباوری (اندیدوالیسم) و لیبرالیسم اقتصادی عصر جدید. سوسیالیسم نفی این نظریه است که پیگیری نفع فردی، چنانکه هواداران سرمایه‌ داری ادعا می‌کنند، خود به خود به نفع اجتماعی می‌انجامد، بلکه، به عقیده‌ی این مکتب، دخالت اکثریت و دولت، در مقام نماینده‌ی اکثریت، می‌تواند نفع عمومی را از دستبرد افراد در امان دارد. بعضی ریشه‌های سوسیالیسم را تا نخستین نظریه‌های اخلاقی و دینی مشوق برابری و همکاری اجتماعی و یا آرمانشهر افلاطونی، واپس می‌برند، اما سوسیالیسم جدید، در واقع، فراورده‌ مستقیمِ انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه بویژه پرولتاریا است.

اصطلاح «سوسیالیست» به معنای جدید آن، اول بار در 1827 برای پیروان رابرت آون در انگلستان به کار رفت، و اصطلاح «سوسیالیسم» در 1838 در نشریه‌ ارگان پیروان سن سیمون برای عقاید سن سیمون به کار برده شد و پس از آن در فرانسه و انگلستان و آلمان و آمریکا رواج یافت. نخستین سوسیالیستها کسانی بودند که به یک سیستم «اجتماعی» اعتقاد داشتند و آنچه همگی یک زبان با آن مخالف بودند نظام فردی اقتصاد موجود بود. این سوسیالیسها در زمینه‌ پدید آوردن آرمانشهرها (یوتوپیاها) تجربه‌هایی نیز کردند. سوسیالیسم از آغاز پیدایش خود بر مدعاهای فرد در مقام عضو جامعه (نه در برابرجامعه) تکیه کرده است و این اندیشه‌ی اصلی صورتها و عنوان‌های بسیار گرفته است که از مهمترین‌ آنها آناراشیسم، سندیکالیسم، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم دموکرات و بولشویسم است. هریک از این مکتب‌ها اصولی خاص خود را دارند، اما هدف همه‌ آنها پدید آوردن اقتصادی است که در آن جامعه، مسئولیت شیوه‌ بهره‌برداری از ابزارهای تولید را داشته باشد.

اما در روشهای رسیدن به این هدف میان مکتبهای مختلف وابسته به این عنوان کلی اختلاف نظر زیاد وجود دارد. پرودون تحقق این هدف را در بازگشت به یک اقتصاد ساده می‌دانست که در تولید به دست جامعه‌های کوچک خودگردان باشد. از سوی دیگر، پیشوایان نخستین مکتبهای سوسیالیست – سن سیمون، فوریه، آون – انقلاب صنعتی را پذیرفتند، اما به نظر آنها نیروی تولیدی این انقلاب می‌بایست به نفع تمام جامعه به کار افتد. همچنین مارکس بر آن بود که سرمایه‌داری مانع رشد تولید است و آشفتگی اجتماعی ناشی از روش تولید سرمایه‌داری سرانجام باید به یک «برنامه کلی» بدل شود. پیدایش مارکسیسم در نیمه‌ قرن نوزدهم نقطه تحول بسیار بزرگی در اندیشه‌ سوسیالیستی است، زیرا از آن پس تا این زمان کمابیش همه جنبشهای سوسیالیست به نحوی و به درجه‌ای زیر نفوذ و تاثیر آن بوده‌اند.
مارکسیسم عنوان «سوسیالیسم علمی» به خود می‌دهد، از آنجا که مبنای آن بر تحلیل اجتماعی و تاریخی و کشف قوانین «ناگزیر» تاریخ قرار دارد. انگلس، اندیشه‌های سوسیالیستهای پیش از مارکس و خود را «سوسیالیسم آرمانشهری» (یوتوپیایی) می‌خواند، زیرا که هوارادان این اندیشه‌ها در پی بنیان گذاری جامعه‌ای کامل، بیرون از شناخت ضروریات و امکانات جامعه کنونی بودند و نظرگاهشان بیشتر انسان دوستانه و اخلاقی بود تا تاریخی و اجتماعی . حال آنکه، مارکسیسم می‌خواهد نشان دهد که این دگرگونی همان اندازه که ازنظر اخلاقی درست و خوشایند است، از نظر تاریخی نیز «ناگزیر» است، زیرا «جبرتاریخ» - چنانکه مارکسیسم تحلیل می‌کند – برمی‌خیزد.

اما در میان مارکسیستها، پس از مرگ مارکس، در مورد چگونگی این «ناگزیری» و روش تحقق آن بحثهای بسیار در گرفت که هنوزهم ادامه دارد. بویژه جریان اقتصادی و اجتماعی اروپا، که به انقلاب‌ « پرولتاریایی » (چنانکه مارکس پیش بینی کرده بود) و سرنگونی سرمایه‌ داری نیانجامید، تردیدهایی را برانگیخت که سبب پیدایش انواع بازنگری‌ها در مارکسیسم شد.

ظهور بولشویسم در روسیه و پیروزی آن در 1917 یک مرحله اساسی دیگر در تاریخ تحول سوسیالیسم است، زیرا از آن پس (از1920) جنبش سوسیالیستی به دو شاخه اصلی کمونیست و سوسیالیست تقسیم شد. ویژگی کمونیسم تکیه بر ماهیت انقلابی مارکسیسم و «ناگزیری» تحقق سوسیالیسم است، در حالی که سوسیالیستها (شاخه دوم) رفته- رفته از جنبه انقلابی و علمی مارکسیسم به جنبه اخلاقی سوسیالیسم و سنتهای دموکراسی غربی گراییدند، و بدینگونه جنبش سوسیالیستی به دو جناح انقلابی و بهبودخواه (رفرومیست یا اصلاح طلب) تجزیه شد و جناح اخیر عنوان «سوسیال دموکرات» گرفت. امروزه عنوان «سوسیالیست» برای کمونیستها کمتر بکار می‌رود.

سوسیالیسم و انترناسیونالیسم (جهان وطنی جنبش سوسیالیستی، که اساس اخلاقی و نظری آن برپایه‌ اندیشه‌های دوران «روشنگری» (قرن هجدهم) و انسان باوری و انساندوستی (اومانیسم)، که میراث آن دوران است، قرار دارد، از آغاز پیدایش خود دارای انترناسیونالیستی بود، و مارکسیسم بویژه در نیرومند کردن این جنبه سوسیالیسم اثر فروان داشته است. مارکسیسم میان پرولتاریای جهانی همبستگی ذاتی می‌بیند و یکی از پایه‌های نظری آن انتر ناسیونالیسم پرولتاریایی است.

جنبش سوسیالیستی (شاخه دوم)، به عنوان یک پدیده تاریخی، عمده‌ترین جنبش چپ اروپایی است و در کشورهای اروپایی برای برقراری حق رای همگانی، بهبود جامعه و وضع اجتماعی طبقات کم دارمد و تهدیست و نظارات دولت بر اقتصاد، با موفقیت کوشیده است. اما حزبهای سوسیالیست در کشورهای اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم سرکوب شدند. در «جهان سوم» نوع اروپایی جنبش کارگری موفقیتی نداشته است و در بخش عمده‌ی آسیا و آفریقا سوسیالیسم با نظام تک حزبی همراه شده است. مفهوم «توسعه اقتصادی» در این دوقاره بیشتر با کمونیسم نزدیک می‌نماید تا با سوسیالیسم. اما در غرب، تجربه‌ رژیمهای کمونیست و استبداد فراگیر حاکم بر آنها، از جاذبه رویای سوسیالیستی مالکیت عمومی کاسته است. برای حفظ آزادی‌های سیاسی و اجتماعی انواع «اقتصاد آمیخته (مختلط)» را پذیرفته‌اند، زیرا با تجربه‌ کشورهای کمونیست، این مسئله مطرح شده است که انحصار قدرت سیاسی (نظام تک حزبی) انحصار اقتصادی را نیز به همراه دارد، خواه انحصار دولتی باشد ( سرمایه‌داری دولتی) خواه خصوصی.

در سالهای اخیر اندیشه « رشد اقتصادی»، که همواره با اندیشه سوسیالیستی مربوط بوده است، با مسئله کمیابی منابع در کره زمین و چشم انداز انفجار جمعیت روبرو شده است. همچنین سست شدن پایه‌های اعتقاد بی‌چون و چرا به پیشرفت انگیزه‌ بنیادی سوسیالیسم، یعنی حرکت به سوی آرمانشهر یا جامعه‌ برابری و آزادی تا کجا با هم سازگارند؟ از اینرو، تجربه‌های تاریخی قرن بیستم سوسیالیستها را برانگیخته است که در پیش فرضهای اندیشه‌ سوسیالیستی بازنگرند و آنها را از نو ارزیابی کنند.

در ایران اندیشه‌های سوسیالیستی پس از انقلاب مشروطه و با ظهور حزب توده ( بزرگترین و موفق ترین حزب تاریخ ایران) رواج بسیاری یافت، بطوریکه قریب به دو دهه از تاریخ ایران (دهه‌های 50 و 60) به طور مطلق تحت پوشش و استیلای فکری خود قرار داد، اما با این بوجود در ایران همواره آن نحله مارکسیستی – کمونیستی سوسیالیسم که انقلاب باور است، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است تا نحله سوسیال دموکراتی آن، این شاید به دلیل نبود نظام سرمایه‌داری و جامعه صنعتی در ایران باشد که در این هنگامه نبود طبقه کارگر قوام یافته بیشتر کمونیستها و مارکسیست‌های اسلامی که بر توده‌های فرودست جامعه تاکید دارند موفق بوده‌اند.

بیشتر فضای فکری سوسیالیستی ایران در طول دهه‌های 40، 50 و 60 تحت تاثیر مارکسیسم – لینینیسم، کمونیست‌های حزب توده و اندیشه‌های علی شریعتی که یک مارکسیست التقاطی با اسلامگرایی بود، قرار داشت که تفاوت عمده این دو دیدگاه بیشتر در دین باوری بوده است، بطوریکه توده‌ای ها همانند اخلافشان در دیگر نقاط دنیا دین را افیون توده‌ها می‌دانستند اما اسلام‌گرایان التقاطی با مارکسیسمِ هواخواه علی شریعتی، دین باور بودند و معتقد به اسلام انقلابی بودند که میتوانست موتور محرکه انقلاب قرار بگیرد (که گرفت!).

تا قبل از انقلاب 1357 دو نحله فوق که اکثریت جامعه‌گرایان ایران را تشکیل می‌دادند برای مقابله با یکدیگر رقابت می‌کردند اما برای انقلاب کردن با همدیگر همکاری غیر مستقیم نیز می‌کردند (مثلا سازمان مجاهدین خلق و کنفدارسیون دانشجویان ایرانی) اما بعد از انقلاب 1357 و غلبه اسلامگرایان بر ارکان قدرت و سرکوب‌های دهه 60 که در آن واقعه بدنه مارکسیستی – کمونیستی انقلابی‌ها تصفیه شدند، نحله سوسیالیست اسلامی شریعتی دست بالا را گرفت و حتی توانست چندین پایه از قوای 3 گانه نظام را تسخیر کند، بطوریکه در دوران نخست وزیری مهندس میر حسین موسوی، دولت و بیشتر مجلس و قوه‌قضائیه همگی از طرفداران سوسیالیسم اسلامی یا به اصطلاح چپ‌ها بودند و اندیشه‌های اقتصاد دولتی و انحصار دولت در بازار از آن زمان شکل گرفت، منتها با وفات آیت الله خمینی و رهبری آیت الله خامنه‌ای بر کشور، این بار این راستگرایان اسلامی بودند که توانستند بعد از چندین دهه دست بالا را در حکومت ایران بگیرند، هم اکنون سوسیالیستهای ایران به سه نوع درون حکومتی ( احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی، اعتماد ملی و روحانیون مبارز) اپوزیسیون داخلی (چپ نو) و اپوزیسیون خارجی ( بازمانده‌های کمونیستی حزب توده ) تقسیم بندی می‌شوند. که درون حکومتی‌ها بعد از گذر از دوران انقلابی گری بیشتر دارند متمایل به سوسیالیسم اروپای غربی (شاخه دوم مطرح شده در بالا) میشوند و برای همین دایه اصلاح طلبی را دارند (هرچند که تمایل به لیبرالیسم هم در این‌ها مشاهده می‌شود) و نوع اپوزیسیون داخلی که بیشتر بر اندیشه‌های چپ نو تاکید دارد، مارکسیستهای بازنگر هستند که به دنبال هویت خود‌اند.

محققین امید دارند که جامعه گرایان ایرانی در ابتدای قرن بیست و یکم، با درس گرفتن از نتایج و عواقب کمونیسم و مارکسیسم در قرن گذشته، به بازاندیشی و بازتعریف اندیشه‌های سوسیالیستی خود بپردازند و مانند «سوسیال ‌دموکرات‌های» اروپایی بیشتر به دنبال منافع طبقات کم درامد و تهدیست جامعه، حق رای عمومی و … باشند تا اندیشه‌های انقلابی.

با سپاس / مهدی مصطفایی
منبع : دانشنامه سیاسی داریوش آشوری

پا نوشت‌ها:
پرولتاریا اصطلاحی است که بیشتر برای معرفی اقشار فرودست اجتماعی بکار برده می‌شود که البته برخی این واژه را کارگران، برخی خلق، برخی دهقانان، برخی طبقه متوسط ضعیف و برخی محرومین و نیازمندان را معنای این واژه می‌گیرند.





ادامه مطلب ...

نافرمانی مدنی چيست؟

0 نظرات



نافرمانی مدنی به معنای سر باز زدن فعالانه از پذیرش قوانین، تقاضاها یا دستورات معینی از سوی حکومت یا نیرویی اشغالگر تعریف شده است و یکی از روشهای مهم مقاومت غیرخشونت بار به شمار می آید. مردم از این شیوه برای مقاوم در مقابل قوانین ظالمانه استفاده می کنند. یکی از مهمترین تجلیات این شیوه مبارزاتی در هند در زمان مهاتما گاندی به اجرا درآمد. در انقلاب مخملی چکسلواکی و در آلمان شرقی برای برکناری دیکتاتورهای کمونیست نیز از این شیوه استفاده شد. همچنین مبارزان آفریقای جنوبی در مواجهه با رژیم آپارتاید از این شیوه استفاده کردند. مبارزان جنبش حقوق مدنی در امریکا و همچنین مبارزان جنبشی که اصطلاحا به جنبش آوازه خوانی شهرت یافت و کشورهای بالتیک را از اتحاد شوروی مستقل کرد این روش را پیشه خود ساختند. در انقلاب های دیگری مانند انقلاب نارنجی اوکراین و انقلاب گل رز در سال 2005 نیز این شیوه به کار برده شد.

نافرمانی مدنی از این ایده نشات می گیرد که انسان لازم نیست به لحاظ فیزیکی به مبارزه بپردازد، بلکه کافی است از آنچه که از او خواسته می شود تبعیت نکند. هنگامی که حکومت در مقابل خیل عظیم مردمانی قرار گیرد که ساکت بر جای خود نشسته اند ولی با کم کاری، عدم تبعیت از قوانین حکومت و ... دستگاه حکومتی را فلج می کنند، کاری برای واداشتن مردم به تبعیت از دستش برنمی آید.

نمونه هایی از نافرمانی مدنی

در سال 1971 رهبر ملی گرای بنگلادش، شیخ مجیب الرحمان، و حزب او، یعنی عوامی لیگ جنبش تاریخی «عدم همکاری» با دستگاه سیاسی و نظامی پاکستان شرقی را اعلام کردند تا دولت پاکستان را وادار کنند نتیجه انتخابات سال 1970 را که طی آن حزب عوامی لیگ برنده شده بود، بپذیرد. این جنبش باعث تعطیلی کامل تمامی ادارات دولتی و شبه دولتی، حمل ونقل عمومی، تجارت، مدارس، و دانشگاه ها شد. پاکستان شرقی (یا همان بنگلادش بعدی) از پرداخت مالیات به دولت پاکستان خودداری کرد و تمامي داد و ستدهای مالی بین پاکستان شرقی و غربی به طور کامل متوقف شد. تمامی ارتباطات به صورت تلفن و تلگراف با پاکستان غربی قطع شد. رهبری عوامی لیگ به مدت 18 روز به صورت حکومت واقعی در پاکستان شرقی درآمد و این امر مرکزیت دولت پاکستان را به لرزه انداخت.

نمونه دیگر نافرمانی مدنی در کوباست. در این کشور نیز جنبشی با عنوان «من با دیکتاتور همکاری نمی کنم» شکل گرفت. شعار اصلی این جنبش «من خواستار تغییر هستم» بود. در ذیل این شعار، شش شعار دیگر وجود داشت: «من سرپیچی می کنم، من کمک نمی کنم، من خبرچینی نمی کنم، من پیروی نمی کنم، من همکاری نمیکنم، من سرکوب نمی کنم». بعلاوه، اعضای این جنبش برای نشان دادن عدم همکاری خود با رژیم کوبا، دستان خود را به صورت صلیب بر روی سینه قرار می دادند.
هنرمندان بسیاری مانند لسته آلوارز، آموری گوتیرز، ویلی چیرینو، یون سکادا، پاکیتو، دریورا و بونکو کینونگو از این جنبش حمایت کردند.
بانوان سفیدپوش گروهی از همسران، مادران، و خواهران ناراضیان کوبایی بودند که برای آزادی خویشاوندانشان در این نافرمانی مدنی شرکت کردند.
نمونه دیگر انقلاب آوازه خوانان در بالتیک بود. این جنبش چهار سال طول کشید و طی آن اعتراضات مختلفی بروز کرد. دولت شوروی در سال 1991 کوشید با استفاده از تانک جلوی فعالیت این جنبش را که در صدد استقلال کشورهای این حوزه و بویژه استونی بود بگیرد. شورای عالی استونی به همراه کنگره استونی دولت مستقل استونی را اعلام کردند و از قوانین شوروی سرپیچی نمودند. مردم به صورت موانع و پناهگاههای انسانی در مقابل تانکهای شوروی ایستادند تا مانع از اشغال تلویزیون شوند. با این اقدامات، استونی توانست بدون خونریزی به استقلال دست یابد.

شیوه های عمل متعددی برای نافرمانی مدنی وجود دارد. مهمترین و اصلی ترین ویژگی که تمامی این شیوه ها را به هم پیوند می دهد، نافرمانی و سرپیچی از قوانین و دستورات حکومت است. این اقدام از انجام کار ساده در اداره تا دستور سرکوب امتداد می یابد. نافرمانی در انجام کارهای اداری باعث فلج شدن دستگاه دولتی می شود و مشکلات دولت را افزایش می دهد. عدم پرداخت هزینه های دولتی مانند آب، برق، تلفن، ایجاد راهبندان در خیابانها، اعتصاب و ... همگی نمونه هایی از نافرمانی مدنی هستند. ولی نمی توان موارد را به اینها ختم کرد. هر کس و هر گروه بنا به شرایط خود می تواند شیوه هایی ابتکاری برای فلج کردن حکومت بیندیشد و به اجرا درآورد.

ویژگی هاي نافرمانی مدنی

درباره تعریف نافرمانی مدنی و خصوصیات آن اتفاق نظر کاملی وجود ندارد، اما با این وجود ویژگی های مشترکی دربین تعاریف مختلف یافت می‏شود که می‏توان آنها را ذکر نمود. در ذیل با برشمردن این ویژگی ها تلاش در شناخت بیشتر و بهتر این روش اعتراض مدنی خواهیم نمود.

شرافت آمیز بودن (Conscientiousness):
این ویژگی به جدیت، صداقت و اعتقاد اخلاقی اشاره دارد که با توسل به آن، نافرمانان مدنی قانونی را نقض می کنند. برای بسیاری از اشخاص نافرمان، نقض قانون از سوی آنان، نه تنها خواسته ای ناشی از عزت نفس و استحکام اخلاقی آنهاست، بلکه از روی ادراک آنها از مصالح جامعه خود نیز می باشد.

ارتباط‏گیرانه بودن (Communication):
در نافرمانی مدنی از قانون، شخص معمولا دارای دو هدف موازی می باشد. او نه تنها می خواهد مخالفت و انکار خویش را در برابر یک قانون یا سیاست مشخص ابراز دارد، بلکه می خواهد توجه عمومی را به این مساله خاص معطوف سازد و بدین وسیله برای تغییر آن قانون یا سیاست آنها را برانگیزاند. در نافرمانی مدنی، در یک جامعه نسبتا عادلانه، نافرمانان مدنی اکثریت را مخاطب خود قرار می‏دهند تا نشان دهند که از نظر آنان، اصول عدالت که عامل همکاری بین انسانهای آزاد و برابر می‏باشد، توسط سیاستگذاران رعایت نشده است.

عدم‏خشونت یا مسالمت آمیز‏بودن (Non-violence):
یک موضوع مناقشه انگیز در مباحثه بر سر نافرمانی مدنی مساله عدم‏خشونت یا مسالمت آمیز بودن آن است. گفته می شود که عدم‏ خشونت اثرات منفی نقض قانون را تقلیل می دهد. بعضی از نظریه پردازان از این هم فراتر می روند و می گویند که اساسا نافرمانی مدنی بنابر تعریف آن عملی غیر خشونت آمیز است. بر طبق این نظر اعمال خشونت آمیزی که احتمال آسیب رساندن دارند، با نافرمانی مدنی به‏عنوان یک روش ارتباط با مخاطبان ناسازگار است. زیرا که هر نوع تعرضی به آزادی های مدنی دیگران، منجر به خدشه دار کردن اصالت عمل شخص نافرمان می‏گردد. علاوه ‏بر این، عدم‏خشونت باعث ریسک کمتر دشمن تراشی در بین متحدان و یا تشدید ناسازگاری مخالفان می شود. ضمنا عدم‏خشونت توجه عمومی را منحرف نمی سازد و شاید باعث گردد که بهانه مقامات جهت استفاده از اقدامات متقابل خشونت آمیز در برابر معترضان را از آنها بگیرد.

چکیده ای از نظریات هنری دیوید ثورو

هنری دیوید ثورو: "آیا شهروند می باید مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، یا ذره ای، به قانون‏گذاران بفروشد؟ پس وظیفه ی وجدان بشری چیست؟... فکر می کنم که قبل از هر چیز می باید انسان بمانیم و پس از آن شهروند. خردمندانه نیست که به قانون همان احترامی را بگذاریم که به حقیقت و راستی."
هنری دیوید ثورو (۱۸۶۲-۱۸۱۷) دیوید ثورو، طبیعی دان و فیلسوف آمریکایی را واضع نظریه نافرمانی مدنی می دانند. او در جزوه مشهور خود -نافرمانی مدنی-، نگاه خویش را درباره حکومت، قانون و سیاستهای دولت وقت آمریکا بیان می دارد و چرایی و چگونگی سرپیچی از قانون ناعادلانه را با ذکر مثال هایی در جامعه خویش شرح می دهد و خصوصیات آنرا برمی شمارد.

در جمع بندی نظرات ثورو می‏توان ویژگی‏های زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:

- وجدان انسانی، حقیقت و راستی مهمتر از قانون بشری؛
- پرداخت هزینه در راه پایبندی به اجرای عدالت؛
- اگر قرار باشد عامل بی‏عدالتی باشی، همانوقت قانون را زیر پا بگذار و منتظر متقاعد کردن اکثریت نباش؛
- وظیفه‏ی فردی و نه در انتظار جمع بودن؛
- نافرمانی مدنی، راه پیشگیری از خشونت؛
- انجام وظایف شهروندی جهت نشان دادن اختلاف نافرمانی مدنی با نافرمانی مجرمانه؛
- استفاده از ابزار خشونت علیه بی‏عدالتی به‏عنوان یک حق؛
- نیت پاک اهمیت دارد و نه وسیله رسیدن به آن؛

چکیده ای از نظریات لئو تولستوي

با توجه به نوشته‏های لئو تولستوی درباره‏ی سرپیچی در برابر دولت و قدرت، می‏توان او را یکی از پایه گذاران تفکر نافرمانی مسالمت‏آمیز دانست که تاثیر بسیار زیادی بر متفکران و مبارزان نافرمانی مدنی پس از خود و به‏خصوص مهاتما گاندی داشته است.
لئو تولستوی (۱۹۱۰-۱۸۲۸)
لئو تولستوی نویسنده‏ی شهیر روسی یکی از کسانیست که به تدوین نظریه‏ی عدم‏خشونت در نوشته‏های ادبی و اجتماعی خود می‏پردازد و بر پیروی از وجدان و مقاومت در برابر بدی با استفاده از تعالیم مسیح تاکید می‏ورزد.

در جمع بندی نظرات تولستوی، می‏توان ویژگی‏های زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:

- مقاومت و پایداری در برابر بدی؛
- عدم توسل به خشونت به طور مطلق؛
- پایبندی به عقل و وجدان و اطاعت از قانون ایزدی و سرپیچی از قانون ناعادلانه؛
- پنهان نکردن وجدان؛
- تحمل رنج و پرداخت هزینه برای مبارزه با بدی و بی‏عدالتی؛

چکیده ای از نظریات مهاتما گاندی (۱۹۴۸-۱۸۶۹)

بی‎تردید یکی از تاثیرگذارترین افرادی که نافرمانی مدنی را در نظر و عمل بکار برد و آنرا به‏عنوان الگویی موفق در مبارزه با بی‏عدالتی تثبیت نمود، رهبر بزرگ هند، مهاتما گاندی بوده است. او که با الهام از آموزه‏های معنوی هندوئیسم و فلسفه‏ی عدم‏خشونت، روش مبارزه خویش را بر مبنای مقاومت مسالمت‏آمیز و عدم‏همکاری فعالانه قرار داد، از نظرات ثورو و تولستوی برای مبارزه در راه استقلال هند از استعمار انگلیس بسیار بهره گرفت.

در جمع بندی نظرات گاندی می‏توان ویژگی‏های زیر را برای نافرمانی مدنی و عدم ‏همکاری در اندیشه و روش مبارزاتی وی برشمرد:

- مقاومت مسالمت‏آمیز از راه تحمل رنج شخصی؛
- مبارزه به شکل عمل مستقیم و اقدام فعالانه؛
- تاکید بسیار بر عدم بکارگیری خشونت؛
- بی‏عملی در برابر بدی، بدتر از خشونت؛
- پاک بودن ابزار مبارزه همانند اهداف؛
- نافرمانی مدنی، حق مسلم شهروندان؛
- نافرمانی از قوانین غیراخلاقی به شکل صمیمانه، احترام آمیز و توام با خویشتن‏داری؛
- پذیرش مجازات سرپیچی از قانون؛
- نافرمانی عمومی و جمعی، کانون و منبع قدرت؛
- وظیفه هر فرد، عدم‏همکاری با حکومت نادرست؛

چکیده ای از نظریات هانا آرنت (۱۹۷۵ - ۱۹۰۶)

هانا آرنت، فیلسوف و نظریه‏پرداز سیاسی آلمانی (- آمریکایی) در سال ۱۹۷۰، یعنی دو سال پس از ترور لوترکینگ، در مقاله‏ای با عنوان «نافرمانی مدنی» که بعد درکتابی با عنوان «بحرانهای جمهوری» در آمریکا به چاپ رسید، به بحث در باره این موضوع (و به‏طور ویژه در آمریکا) می‏پردازد.
از نظر آرنت نافرمانی مدنی - که آخرین شکل مشارکت داوطلبانه است - هنگامی روی می‏دهد که تعداد قابل توجهی از شهروندان، بدین نتیجه می‏رسند که راه های عادی تغییر، دیگر عمل نمی‏کنند... آرنت نافرمانی مدنی را یک اقدام علنی، غیر خشونت‏آمیز، وجدانی (شرافت آمیز) و البته سیاسی و برخلاف قانون می داند که معمولا با هدف ایجاد تغییری در قانون و یا سیاست های دولت انجام می‏گیرد.

در جمع بندی نظرات آرنت می‏توان ویژگی‏های زیر را برای نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:

- تفاوت آشکار بین نافرمانی مدنی و نافرمانی مجرمانه؛
- علنی بودن نافرمانی مدنی؛
- الزام عدم‏خشونت در نافرمانی مدنی؛
- نافرمانی مدنی، زاده شده از مسئولیت اخلاقی شهروندان در جامعه‏ای مبتنی بر رضایت؛
- قبول داشتن ساختار کلی و مشروعیت نظام حقوقی توسط نافرمانان؛
- نافرمانی مدنی پذیرنده مجازات اما متمایز از مخالفت وجدانی؛
- الزام گروهی و جمعی بودن نافرمانی مدنی؛
- نافرمانی مدنی بر مبنای «توافق اجتماعی» و نه بر مبنای «قانون برتر» و یا «وجدان شخصی»؛
- نافرمانی مدنی، آخرین شکل اعتراض پس از بی‏نتیجه ماندن راههای عادی تغییر؛






ادامه مطلب ...

رادیکالیسم چیست ؟

0 نظرات


رادیکالیسم به معنای هواخواهی و طرفداری از «دگرگونی‌های بنیادی» جامعه و نهادهای اجتماعی موجود است. رادیکال، از نظر لغوی به معنای اصل و ریشه است و در علوم اجتماعی به آن اندیشه‌هایی می‌گویند که اقداماتی تند و سخت و ریشه‌ای را در بهبود جامعه خواهانند و دگرگونیهای بنیادی را در امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی طلب می‌کنند.

رادیکالیسم به آئین کسانی نیز اطلاق می‌شود که دارای افکار چپ گرا نیز می‌باشند؛ که پس از آنها لیبرال‌ها و میانه‌ رو‌ها و بعد محافظه ‌کاران قرار دارند، و در آن سر طیف سیاسی مرتجعان هستند که متمایل به بازگشت به گذشته را دارند.

علی رغم این تفکیک سیاسی در سالهای اخیر سخن از راست «بنیان نگر» نیز به میان آمده ‌است . «جامعه‌ شناسی رادیکال» ، مظهر کوشش در پیوند زدن نتایج تحقیقات اجتماعی به اعماق توده‌ها است، و سعی دارد با به کار گیری حاصل کار پژوهشهای جامعه شناختی، تغییراتی اساسی در جامعه را به‌ وجود آورد. رادیکالیسم دلالت دارد بر هر فکر و عمل سیاسی و اجتماعی که خواستار دگرگونیهای ژرف و عمیق و بی‌درنگ در نهاد‌های موجود است .

اصطلاح رادیکالیسم اولین بار در بریتانیا در مورد مخالفان لایحه اصلاحات سال ۱۸۳۲ به کار برده شد و بعد از آن جرمی بنتام و پیروان او را رادیکالهای فلسفی نامیدند.

در ایالات متحده آمریکا رادیکالیسم در سده ۱۹ به شکلی اتوپیایی آغاز شد، که همراه با جنبش لغو بردگی بود و طرفداران آن خواهان تغییرات سیاسی ریشه‌ای در جامعه آن زمان آمریکا بودند.





ادامه مطلب ...

بيوگرافی اسفنديار رحيم مشائی ‎

0 نظرات



اسفنديار رحيم مشايی‎ ‎در آبان ماه سال ۱۳۳۹ در رامسر متولد شد. در نوجوانی به خوبی قرآن را تلاوت می کرد و در ‏هيات های مذهبی مداحی اهل بيت را می گفت. او در زمان پيروزی انقلاب اسلامی، ۱۸ سال داشت. اسفنديار که در فضای داغ آن ‏روزها از ۱۵ سالگی برای مردم شهر و روستا سخنرانی کرده بود، در بحبوحه انقلاب تبديل به سخنرانی قهار و محور ‏اقدامات انقلابی شهر شد. راه‌اندازی راهپيمايی ها، نوشتن بيانيه‌ها و پخش اعلاميه‌های خمينی برگزاری هیأت ‏مذهبی و مراسم خواندن دعای کميل و ندبه از جمله فعاليت های او پيش و در اوايل انقلاب است. سابقه دستگيری ندارد ‏و آنطور که خود می گويد چندين بار از خطر ساواک رهايی يافته است. مهندسی الکترونيک را از دانشگاه صنعتی ‏اصفهان گرفته است. او نيز چون ديگر همراهان احمدی نژاد، در سال های ۶۵-۶۶ دوباره به تحصيل روی آورده ‏است. ‏وی پيش از تاسيس وزارت اطلاعات به سيستم اطلاعات-امنيتی که در کشور توسط نهادهايی چون سپاه راه اندازی شده ‏بود، پيوست. رحيم مشائی در اطلاعات سپاه رامسر به فعاليت پرداخت. وی سپس به دليل بحرانی که اوايل انقلاب علی ‏الخصوص در سال های ۵۸ تا ۶۱ گريبان مناطق کردنشين را گرفته بود، به دعوت سردار نقدی به کردستان رفت تا در ‏سمت معاون اطلاعات واحد کومله اطلاعات سپاه مستقر در قرارگاه حمزه سيدالشهداء شروع به فعاليت کند. مقارن با ‏فرمانداری احمدی نژاد در خوی، وی عضو شورای تامين استان آذربايجان غربی بود. حسين الله کرم درباره آشنايی ‏احمدی نژاد و مشائی می نويسد : "احمدی‌نژاد فرماندار خوی بود و مشايی عضو شورای ويژة ‏تأمين استان. اين آشنايی ‏سبب گشت تا بعدها احمدی‌نژاد(شهردارتهران) به سبب شناختی که از سبک کار فرهنگی موفق ‏او در کردستان داشت او را به ‏سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران فراخواند." وی با نام مستعار "مرتضی محب الاوليا" در مناطق کردنشين به ‏اقدامات امنيتی-اطلاعاتی دست زد. او همچنين عضو شورای تامين استان آذربايجان غربی نيز بود، البته با نام اصلی ‏اش يعنی اسفنديار رحيم مشائی. پس از تشکيل وزارت اطلاعات در سال ۶۳، رحيم مشائی "مسئول تدوين استراتژی ‏نظام جمهوری اسلامی در خصوص اکراد ايرانی" بود. ‏در زمان تصدی "محمد محمدی ری شهری" بر وزارت اطلاعات، وی مسئوليت "مناطق بحرانی کشور" را عهده دار ‏بود. او همچنين از موسسين "موسسه مطالعات علمی" [سال ۷۶] وابسته به وزارت اطلاعات است که عمده فعاليت اش ‏تحقيق و پژوهش و ارائه راهکار در خصوص مسائل قوميت های ايرانی، شناخت بيشتر آنان و همبستگی ملی است. ‏وی سپس به وزارت کشور رفت و در دوران تصدی علی محمد بشارتی مديرکل اجتماعی وزارت کشور ‌شد و از آنجا ‏به راديو پيام و سپس به شهرداری منتقل شد. رحيم مشائی مدير مسئول ماهنامه "سوره" نيز هست. اين نشريه با گستره ‏توزيع بين المللی در ايران و جهان منتشر می شود. زبان آن کردی سوران است و به گويش کرمانجی نيز ده صفحه ‏مطلب منتشر می کند که اخيرا به صورت ويژه نامه کرمانجی ضميمه مجله می شود. همچنين سرمقاله نشريه علاوه بر ‏کردی به زبان فارسی هم درج می شود. مشخصا در ميان بدنه وزارت اطلاعات از او به عنوان کارشناس مسائل ‏کردستان ياد می شود. ‏اسنفديار رحيم مشائی با آغاز به کار دولت نهم و به دليل آشنايی پيشين رئيس جمهور منتخب با وی، در بدنه دولت جذب ‏شد و رياست سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری را عهده دار شد. وی همچون غلامحسين الهام ‏ابوالمشاغل است؛ رييس مرکز مطالعات جهانی شدن، جانشين رئيس جمهور در شورای عالی ايرانيان خارج از کشور، ‏عضو شورای نظارت بر صداوسيما، عضو شورای فرهنگی دولت، نماينده رئيس ‌جمهور در شورای نظارت بر ‏سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، عضو کميسيونهای اقتصاد وفرهنگی دولت و در آخر رياست کميته ‏عالی در مورد طرح خط لوله گاز ايران-پاکستان-هند، از جمله اين مشاغل است. رحيم مشائی همچنين عضو هیأت ‏مديره موسسه "رايانه شهر" است. مدير عامل اين موسسه که در زمينه های مختلف علوم کامپيوتری فعاليت می کند ‏فردی به نام "خسرو کاظمی آذربايجانی" است و مشائی در کنار افرادی چون حميد بقايی، کاظم کياپاشا، مجيدرضا ‏ربيعی و...، هیأت مديره آن را تشکيل می دهند‏‎.‎‏ رحيم مشائی از حجاب گرفته تا مسائل اتمی صاحب نظر است. حتی ‏گفته می شود بسياری از اقدامات احمدی نژاد با هدايت و نظر مشائی است و دولتی ها اگر قصد اقدامی دارند پس از ‏رئيس جمهور و و معاونش بهتر است او را نيز در جريان بگذارند!‏
ادامه مطلب ...

منبع جمله "اقتصاد برای خر است" آیت الله خمینی

0 نظرات

منبع جمله "اقتصاد برای خر است" آیت الله خمینی در نقل قول هایی که در جمع های عمومی و یا دراینترنت از حرف های آقای خمینی میشود، گاهاً پیش می آید که جمله ای دقیق نقل نمی شود و یا همه آن را میگویند اما کسی نمیداند که منبعش چیست. از آن جمله است نقل قول مشهور " اقتصاد برای خر است" آقای خمینی. آقای خمینی اطلاع کمی از اقتصاد داشت. البته این به تنهایی عیب نیست. آدم های زیادی هستند که از اقتصاد چیزی نمیدانند، اما خوب از بخت بد انقلاب ایران سکان دست کسی افتاد که خودش که از اقتصاد نمیدانست هیچ، به اقتصاد و تئوریسین های اقتصادی هم حمله میکرد که به چه حقی اقتصاد مطرح می شود و رشته ای که نمودش "خربزه و شکم و کاه و الاغ" است ، بر "اسلام و مسلمین" ارجحیت پیدا میکند. این سخنان آقای خمینی است که در اولین سالگرد اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام ایراد شده است:" این جوان‌های ما رفتند، ریختند و اعضای آن‌جا را گرفتند و هیچ آسمان به زمین نیامد... این خدمت بود. شما الآن یکسال است این جاسوس‌ها را در آنجا حبس کردید و خبری نشد... الان ما را حصر اقتصادی کردند چه شد؟ مثلا ما کجایمان گیر کرده است؟... آن چیزی که برای ما ارزش دارد اسلام است. .. ما برای شکممان قیام نکردیم... ما از انزوا نمی‌ترسیم. استقبال هم می‌کنیم. اما ما منزوی نیستیم. شما خیال می‌کنید ما منزوی هستیم." [1]
"برای شکممان قیام نکردیم، برای اسلام قیام کردیم." با این گفته آیت الله، آن اظهار نظر اقتصادی-رویایی چندان غیرمنتظره نیست:"دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم.دلخوش به این مقدار نباشید." [2] اما برگردیم سر همان جمله جاودانه. آیت الله خمینی در در جمع کارکنان پخش رادیو بود که "اقتصاد برای خر است"، را حواله مخالفان میکند: "من نمیتوانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خون هایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود، ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود، این منطق باطلی است که شاید کسانی انداخته باشند، مغرض ها انداخته باشند، توی دهن های مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلا کشاورزی مان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمیدهد که کشاورزی اش چه بشود.همه دیدید که تمام قشرها ، خانم ها ریختند توی خیابان ها ، جوان ها ریختند توی خیابان ها،در پشت بام ها در کوچه و برزن و همه جا، فریادشان این بود که اسلام میخواهیم، برای اسلام است که انسان میتواند جانش را بدهد، اولیا ما هم برای اسلام جان دادند نه برای اقتصاد، اقتصاد قابل این نیست. آن هایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب اینکه انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند انسان یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد، او کاه میخورد.اما هر دو حیوانند، اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است.زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است." [3] جمله اولین رئیس جمهور در 15 مهر 59 نشان از تفاوت سلایقی داشت که در آخر به تقابل در بالاترین سطح نظام کشید:"چه ضربه کشنده‌ای به انقلاب اسلامی ما زدند و چگونه زیباترین انقلاب را به بدترین شکل‌ها در آوردند و به جهان عرضه کردند،آنهایی که با این عنوان که ما برای اقتصاد، انقلاب نکردیم عملا زمینه فعالیت‌های سازنده و تولیدی را از بین بردند.آنهایی که چهره زیبای انقلاب ما را لجن آلود کردند." [4]


[1]- سخنرانی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، سروش، شماره 75، 17آبان 59، صص6-8

[2]- سخنرانی در بهشت زهرا، 12 بهمن 1357

[3]- سخنرانی در جمع کارکنان پخش رادیو، 17 شهریور 1358،قم، صحیفه نور،جلد 9، صفحه 450

[4]- انقلاب اسلامی، 15 مهر 59
ادامه مطلب ...

تیتر واقعی روزنامه همشهری برای روز 23 خرداد 88

0 نظرات

ادامه مطلب ...

نحوه بشهادت رسیدن داریوش و پروانه فروهر

0 نظرات


ساعت ۹.۵ دقیقه شنبه شب ۳۰ آبان ماه ۱۳۷۷ زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد.داریوش فروهر که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود٬در را گشود.دو مرد٬ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی٬با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی خونسردانه به فروهر گفتند که بر اساس گزارش های دریافتی با اتومبیل رنوی فروهر سرقتی صورت گرفته است.فروهر تنها پاسخ داد ((اما من داریوش فروهر هستم))٬و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران و پی بردن به اشتباهشان کافی دانست. عالیخانی گفت:((شما را می شناسیم ولی ماموریم و معذور.)) مسلمی هم نامه ای جعلی را با مهر و امضای نیروی اتظامی به فروهر نشان داد که در ان موضوع سرقت به همراه شماره ماشین قید شده بود. فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آن را با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود٬تطبیق داد.آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود.میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند.آن دو در را پشت سر خود نبستند.در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت و یکی یکی وارد خانه شدند .در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفت و گو با آن دو نفر بود٬پروانه فروهر٬ همسرش٬روی پله ها ایستاده بود.داریوش از او پرسید که اتومبیل را برای تعمیر به کدام تعمیرگاه برده است و خود توضیح داد که احتمالا آنها از اتومبیل سوء استفاده کرده اند.پروانه نیز تعجب کرد.عالیخانی٬مسلمی و صفایی پور به همراه فروهر وارد ساختمان منزل شدند یکی دو نفر دیگر هم در حیاط خود را سرگرم ور رفتن با اتومبیل رنو نشان دادند .فروهر روی یکی از صندلی های اطاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود٬سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد.لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی٬بنابر نقشه قبلی٬رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید٬اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه٬او وعلی صفایی پور را همراهی کند.در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت و گو بود٬سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند.چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده محمد حسین اثنی عشر یک دست داریوش را گرفت٬مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد٬محمود جعفرزاده ۲۶ ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد.
چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار می شود.فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت.صفایی پور از او پرسید:((عملیات را شروع بکنیم یا نه)) و فلاح به مسلمی دستور داد :((شروع کنید)) صفایی پور ار پشت٬گردن و دهان و مسلمی دست های پروانه را گرفتند٬هاشمی این بار نیز گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت.پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند علی محسنی ۲۵ ضربه کارد بر قلب او فرود می آورد.

ادامه مطلب ...

اصول جمهوری ایرانی چیست ؟

0 نظرات

همه ایرانیان از هر نژاد و قوم و قبیله و دین و مذهب و طبقه اقتصادی و قشر اجتماعی و سیاسی و.... با هم برابرند و از حقوق مساوی برخوردارند و میتوانند آزادانه رییس جمهورشان را که بالاترین مقام کشوری ست هر چهار سال یکبار از بین تمامی کاندیداهای واجد شرایط برگزینند و منتخب ریاست جمهوری که حداکثر میتواند در دو دوره متوالی چهار ساله زمام امور را در دست داشته باشد و توسط دو مجلس شورای ملی و مجلس شورای عالی ( یا سنا , گلستان , نخبگان و یا هراسم دیگر) تحت نظارت دایم است , وظیفه دارد بر مبنای اصل جدایی دین از حکومت و رعایت کامل منشور جهانی حقوق بشر به رتق و فتق امور جاریه و عالیه کشور بپردازد و ضامن و مجری حقوق تک تک آحاد ملت ایران باشد .



ادامه مطلب ...

مارکسیسم چه نوع ایدئولوژی است ؟

0 نظرات

مارکسیسم مکتبی سیاسی و اجتماعی است که تحت تأثیر اندیشه‌های کارل مارکس فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم پیدا شد. فردریش انگلس نیز از شکل دهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بوده‌ است و مارکسیست‌ها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.

اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شده‌است بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده‌است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد. میان مارکسیست‌های مختلف، برداشت‌های بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایه‌ داری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعه‌ای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است. (که کمونیست‌ها معتقدند در جهان سرمایه‌داری ناگزیر است)

مارکس و انگلز همانند بقیه سوسیالیست‌ها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستم هایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیست‌ها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و انگلز معتقد بودند که انقلاب اجتماعی اجتناب ناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن به سوی سوسیالیسم است.

اساس نظریه

مطابق نظرات مارکسیست‌ها در مورد کمونیسم، مهم‌ترین ویژگی زندگی انسان‌ها در یک جامعه طبقاتی از خود بیگانگی است و کمونیسم به این دلیل که آزادی انسان‌ها را به طور کامل به رسمیت می‌شناسد مکتبی مطلوب است. مارکس مطابق نظر گئورگ ویلهلم فردریش هگل آزادی را فراتر از حذف محدودیت‌ها و عملی با محتوای اخلاقی می‌داند. آنها اعتقاد دارند که کمونیسم به مردم اجازه می‌دهد که هر کاری را که دوست دارند انجام دهند اما در عین حال مردم را در شرایطی قرار می‌دهند که نیاز به خدمت گرفتن همنوعشان را احساس نمی‌کنند. در حالی که هگل اعتقاد دارد که با پرده برداشتن از این نوع زندگی اخلاقی به حیطه افکار انسان‌ها می رسیم، مارکس کمونیسم را نشأت گرفته از مادیات و به خصوص رشد ابزارهای تولید می‌داند.

مارکسیسم اعلام می‌کند که تضاد طبقاتی و جنگجویی انقلابی در نهایت به پیروزی پرولتاریا (طبقه کارگر) و تشکیل جامعه‌ای می انجامد که در آن مالکیت خصوصی برچیده شده و ابزارهای تولید و اموال به جامعه تعلق دارد. مارکس در مورد زندگی در جامعه کمونیستی سخن زیادی نمی‌گوید و تنها به دادن شمای کلی جامعه کمونیسم اکتفا می‌کند. واضح است که در چنین جامعه‌ای برای پروژه‌های قابل اجرا توسط بشر محدودیت اندکی وجود دارد. جنبش کمونیسم در شعار اصلی خود، مکتبش را جهانی معرفی می‌کند که در آن هر فرد مطابق توانایی‌هایش تولید می‌کند و مطابق نیازهایش دریافت می‌کند. « ایدئولوژی آلمانی» (۱۸۴۵) یکی از اندک نوشته‌های مارکس در مورد آینده کمونیسم است:

«در جامعه کمونیسمی، که دایره آزادی هر فرد بیش از همیشه‌است و وی می‌تواند در رشته مورد علاقه به موفقیت دست پیدا کند، جامعه فرآیند تولید را کنترل می‌کند و بنابراین فردی مثل من می‌تواند امروز کاری انجام دهدو فردا کار دیگری، صبح شکار کند، بعدازظهر ماهیگیری کند، شب گله را به چرا ببرد، بعد از شام هم به انتقاد بپردازد، همان چیزی که در ذهنش است را اجرا کند بدون آنکه شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا نقاد باشد.» " دیدگاه نهایی مارکس افزودن این دیدگاه به یک نظریه علمی در مورد نحوه حرکت جامعه در یک مسیر قانون – مدار به سمت کمونیسم و با کمی کشمکش، یک نظریه سیاسی، در مورد لزوم استفاده از یک جنبش انقلابی برای رسیدن به هدف است.

در انتهای قرن نوزدهم دو کلمه «سوسیالیسم» و «کمونیسم» در معنای واحدی به کار می‌رفتند. با این وجود، مارکس و انگلز استدلال کردند که کمونیسم در یک فرآیند تک مرحله‌ای از دل کاپیتالیسم بیرون نمی‌آید و باید از «فاز اولیه‌ای» عبور کند که در آن مالک اغلب کالاهای تولیدی جامعه‌است اما در عین حال ردپایی از تضاد طبقاتی دیده می‌شود. «فاز اول» راه را برای رسیدن به «فاز بالاتر» هموار می‌کند که در این فاز تضاد طبقاتی برچیده شده و نیاز به دولت حس نمی‌شود. لنین بارها از اصطلاح «سوسیالیسم» برای اشاره به «مفهوم فاز اول» کمونیسم که توسط مارکس و انگلز ارائه شد استفاده کرد و «کمونیسم» را «فاز بالاتر» کمونیسم مارکس و انگلز می‌دانست. مطالبی که عنوان شد وآنچه لنین گفت راه را برای تشکیل حزب های کمونیستی در قرن بیستم هموار کرد. بعدها نویسندگانی چون لوئیس آلتوسر و نیکوس پولانزاس دیدگاه مارکس را اصلاح کردند و در فرآیند رشد جوامع ، مرکزیتی را برای دولت قائل شدند، با این استدلال که برای رسیدن به کمونیسم کامل، سوسیالیسم می بایست یک مرحله گذر طولانی مدت را طی کند.

برخی از هم عصران مارکس، مانند میخائیل باکونین همین تفکرات را مطرح کردند با این تفاوت که در مورد نحوه رسیدن به یک جامعه هماهنگ در غیاب طبقات اجتماعی نظر دیگری داشتند. همواره در جنبش کارگری بین کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها شکافی وجود داشته‌است. آنارشیست‌ها مخالف هر سازمان سلسله مراتبی دولت هستند. در میان آنها کمونیست های آنارشیست مانند پیتر کروپوتکین از گذر ناگهانی به جامعه بدون سطوح طبقاتی تحت اقتصاد هدیه‌ای سخن می‌گویند در حالی که اتحادیه گرایان آنارشیست اعتقاد دارند که اتحادیه‌های کارگری برخلاف احزاب کمونیست سازمان هایی هستند که در ایجاد تغییرات در جامعه نقش دارند.


ادامه مطلب ...

ناسیونالیسم چه تعریفی دارد ؟

0 نظرات


ملی‌گرایی، ملت‌باوری، یا ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است، يعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل‌ دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغه‌ آمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌های می‌شود.

به صورت کلی به جریان اجتماعی‌ـــ ‌سیاسی ِ راست‌گرایی گفته می‌شود که می‌کوشد با نفوذ در ارکان سیاسی کشور در راه اعتلا و ارتقای اساسی باورها، آرمان‌ها، تاریخ، هویت، حقوق و منافع ملت گام بردارد. این جریان با محور قرار دادن منافع ملت به عنوان نقطهٔ گردش تمامی سیاست‌های خارجی و داخلی، باعث جهش‌های تکاملی و سرعت بخشیدن به حرکت روبرشد ملل در رسیدن به تمدن جهانی می‌شود.

ناسیونالیسم، در تضاد با باور نوینی است که جهان‌میهنی (انترناسیونالیسم) نام دارد و طرفدار یکی شدن همهٔ مرزها و از میان رفتن مفهوم امروز «کشور» است. ناسیونالیسم با ارائه و بنیان مفاهیمی مانند «عشق به میهن» و یا «ملت‌پرستی» به جنگ با باورهای انترناسیونالیستی رفته و می‌کوشد کاستی‌های پدید آمده‌ از کارشکنی‌های سیستم‌ها و اشخاص «جهان‌میهن» را برطرف سازد.

ناسیونالیسم در سیاست‌ معمولاً به‌عنوان یک زیرمجموعه‌ برای دیگر باورهای همسو شناخته می‌شود و قابلیت ارتجاع به «راست و چپ» را داراست. (برای نمونه ناسیونال‌ سوسیالیسم، یا ناسیونال‌ دموکراسی) ناسیونالیسم شالوده‌ای برای خواست با هم زیستن واحدهای سیاسی و قومی است و متضمن این اندیشه‌ است که فرمانروایان و شهروندان بهره مند از همزیستی در این واحد سیاسی فرضی متعلق به یک تبار قومی (Ethnos) هستند. احساسات ملی ریشه در اندیشه ساخت جامعه‌ای با هویت زبانی، مذهبی، و روانشناختی مبتنی بر تصور خویشاوندی کهن اعضای یک گروه قومی فرضی است. تصور ذهنی این جامعه از واقعیتهای تاریخی آن نیز اهمیت بیشتری دارد. از اینرو گروهی از پژوهشگران به پیروی از ماکس وبر ملت را «بزرگترین گروهبندی مردم معتقد به دارای نیای مشترک» تعریف کرده‌اند. ملتها بر اساس گستره سرزمینی نیز تعریف شده‌اند. در انسان شناسی بررسی هویت قومی مردم نه تنها به فرهنگ بلکه به محیط فیزیکی پدید آورنده آن فرهنگ در طی قرنها یا حتی هزاران سال پیش توجه می‌شود. منتسکیو اصل جغرافیا را برای تعریف خود از فرهنگ مورد استفاده قرار می‌داد. شرایط ژئوفیزیکی و اقلیم به شدت بر راه و روش معیشت مردمان و راه و رسم زندگانی شان تاثیر گذار بوده‌اند. این عوامل حتی در فلکلور و روانشناسی مردم نیز موثر بوده‌اند

علت رواج ناسیونالیسم

مهم ترین عامل رشد ملی گرایی ایجاد یک آرمان و هویت برای ملل بود. انسان بدون آرمان نمی تواند زندگی کند. در قرون وسطی آرمان مسیحیت در اروپا رواج داشت. با تضعیف کلیسا عملا چیزی وجود نداشت که موجب رستاخیز مردم شود و آنان را در برابر دشمنان متحد گرداند. عامل دیگر دادن انگیزه به سربازان و تقویت روحیه آنان برای فداکاری در راه میهن بود. دیگر این که ناسیونالیسم کمک شایانی به بهبود اقتصاد هر کشور می کرد. وقتی مردم یک کشور تنها کالای ملی بخرند در نهایت سود آن به همه ی جامعه می رسد.

پرچم داران ناسیونالیسم

روسو و مونتسکو از نخستین پیامبران شبه مذهب ناسیونالیسم بودند. ناپلئون رشد این ایده را سرعت بخشید تا آن جا که ناسیونالیسم حتی از دموکراسی و آزادی خواهی هم زودتر در مشرق زمین توسعه یافت. قرن 19 را باید عصر طلایی ملی گرایی نامید زیرا جفرسون و پین ناسیونالیسم آمریکایی را پایه گذاری کردند. در انگلیس بنتام و گلادستون ناسیونالیسم انگلیسی را به اوج رساندند. در ایتالیا گریبالدی و مزینی که از بزرگ ترین تئورسین های مکتب ناسیونالیسم بودند قد علم کردند. ویکتور هوگو در فرانسه و بیسمارک در آلمان از پرچمداران به نام ملی گرایی بودند.

ناسیونالیسم در خاورمیانه

در کشور های اسلامی ملی گرایی در قرن 19 ظهور کرد. مصر و ترکیه پیشتاز بودند. ناپلئون شخصاَ مؤسسه ای با نام بنیاد مصر بنیاد کرد که هدفش تقویت مصری گرایی بود. در همین راستا باستان شناسانی مانند کلو، سریزی، لینان و روسه به مصر اعزام شدند. سیلوستر دوساسی و برخی دیگر از پژوهشگران فرانسوی نیز درباره ی عظمت تمدن فراعنه کتاب ها نوشتند.

در پی این دسته ای از روشن فکران به وجود آمد که به پرچم داری قومگرایی مصری تأکید داشتند. رفافه طه طاوی(1873-1801) ناسیونالیسم مصری را مطرح کرد.پیشتاز دیگر در ناسیونالیسم مصری یعقوب یصنوع بود. طه حسین و لطفی السید نیز به سرکردگی حزب وفد در سیاست مصر نفوذ فراوان یافتند. نحاس پاشا و بسیاری دیگر از سیاست مداران ملی گرا بودند.ترکیه از کشور هایی است که از ملی گرایی متأثر شد. برنارد لوییس معترف است که سه نفر الهام بخش ناسیونالیسم ترک بودند. آرترلملی داوید (1811-1832) با کتابی به نام بررسی های مقدماتی که پیرامون برتری نژاد ترک بر عرب و سایر ملل شرقی نوشته شده بود؛ شدیداَ احساسات ناسیونالیستی ترک ها را شعله ور ساخت. داوید لئون کهن در سال 1899 کتابی به نام دیباچه ای بر تاریخ آسیا منتشر کرد و در ملی گرایی ترک سهم به سزایی داشت.

ولی کسی بیش از دیگران در ایجاد ناسیونالیسم ترک و عرب نقش داشت ارمنوس ومبری (1918-1832) بود که درباره ی احیای ملت ترک کتاب های بسیاری منتشر کرد. در نتیجه نهضت ناسیونالیستی «ترکان جوان» ایجاد گردید که به توران بزرگ و اعتقاد به برتری نژادی ترک معتقد بودند و انقلاب 1908 و عزل سلطان عبدالحمید را باعث گردیدند. همین ها بودند که با حس جاه طلبی عثمانی را به ورطه ی جنگ جهانی اول کشانیدند و تیر خلاص را بر امپراتوری پوسیده عثمانی وارد ساختند.

پس از مصر، لبنان و سوریه پیشتاز عربی گری بودند. پایگاه عمده ی پان عربیسم مسیحیان عرب بودند.

یکی از بارز ترین نمونه ها نجیب عازوری است که در سال 1904 کتابی به نام بیداری ملت عرب منتشر کرد. وی در پاریس ماهنامه ای به نام استقلاب عرب منتشر می ساخت که با همکاری اروژن یونگ صورت می گرفت. یونگ در کتابی با نام قیام عرب قوم گرایی عرب را مورد ستایش قرار داد. غیر از عازوری مسیحیانی مانند پطرس بستانی، ناصف الیزحی، ابراهیم الیزحی، نوفل نوفل، سلیم نوفل، میخائیل شمحاده، سمعان کلهون، جرجیس فیاض، رسلان و مشیقه که وابستگان استعمار بودند تلاشی گسترده در احیای ملی گرایی عربی داشتند.سرانجام شریف حسین قیام ملی عربی را آغاز کرد و امپراتوری عثمانی تجزیه شد .




ادامه مطلب ...

جنگ نرم یا رواني چيست؟

0 نظرات


جنگ رواني چيست؟

جنگ رواني يکي از پيش پا افتاده ترين اصول زندگي بشر بر روي کره زمين است و اصولا" راز بقاي او علاوه بر جنگ کلاسيک و فيزيکي, جنگ رواني نيز بوده است ولي در چند دهه اخير که رسانه‌ها و اطلاعات رشد بسيار زيادي کرده اند و به قولي، انفجار اطلاعات رخ داده است، ديگر جنگ رواني يک امر عادي و پيش پا افتاده براي بقاء محسوب نمي‌شود، بلکه نبردي است براي تسلط بر افکار و اذهان حال اين نبرد مي‌تواند براي برتري بر يک کليت باشد و يا مي‌تواند تنها براي قبولاندن چيزي جزئي در ذهن مردم باشد. بعد از گذرهاي اخير در جهان و الاخصوص بعد از جنگ جهاني دوم، دکترين هاي مختلفي براي ايجاد جنگ رواني و به چالش کشيدن اذهان به وجود آمد. از سخنراني هاي مهيج هيتلر در مقابل سپاهيانش که به نوعي هيجان گرايي نازيستي منجر مي‌شد بگيريد تا پيام هاي کوتاه و به ظاهر بي اهميتي که هر روزه از تلويزون هاي ملي و جهاني پخش مي‌شوند و به ترتيبي خاص افکار و سياست ها را جهتگيري شده، به مردم تحويل مي‌دهند. نقش مخاطب در باور کردن و يا نکردن اين فوران هاي اطلاعاتي زياد مورد اهميت نيست، زيرا به هر ترتيب که شده اين اطلاعات جهتگيري شده به خُرد مخاطب (چه قبول فردي و چه قبول اجتماعي) داده مي‌شوند. يکي از اصول اساسي جنگ رواني جهل مخاطب است، زيرا مخاطب جاهل هيچ گاه به دنبال يافتن حقيقت نمي‌رود و يا اگر به حقيقت هم بر حسب اتفاق برخورد بکند، آنچه را که از قبل در ذهنش فرو کرده اند را قبول مي‌کند تا حقيقتي بيروني و ملموس تر. مهم‌ترين جنبه جنگ رواني, شکل دادن به نگرش هاي عمومي ملت است حال اين جنگ رواني ممکن است از طريق رسانه‌ها و به صورت شعار نمود يابد و يا به صورتي عملي تر به صورت قتل و ارعاب.
در کل جنگ رواني به آن چيزي گفته مي شود که شما را از هدف اصلي باز دارد يا توي دل شما را خالي کند. مثلا به خود بگوييد: «اي بابا نکنه من دارم اشتباه مي کنم» و از اين جور حرف ها.
و بدين ترتيب شمايي که در ميدان جنگ واقعي عرصه را خالي نمي کرديد ممکن است با يک خبري که کاملا کذب و دروغ محض است يا بيش از حد اغراق آميز و بدور از واقعيت است گمراه شده و دست از رسيدن به هدفي که به دنبال آن بوده ايد برداريد.
اصولا تنها ابزاري که در جنگ رواني به کار مي رود رسانه است. حال اين رسانه هر چه مخاطب بيشتري داشته باشد ابعاد اين جنگ رواني هم بزرگتر مي شود.


رسانه هايي نظير: تلويزيون، راديو، روزنامه ها، مجلات، هفته نامه ها، سايت هاي اينترنتي و ...
هيچ تا بحال فکر کرده ايد چرا اينقدر صدا و سيماي حکومت خون اينقدر اراجيف تحويل جامعه مي دهد؟
پاسخش بسيار ساده است. رخنه به درون افراد جاهل. يک لشگر 10000 نفري از آدم هاي احمق و نادان که با افکار پوچ حکومت غني سازي شده باشند مي توانند به نيرويي بسيار تخريب گر در راستاي اهداف شوم رژيم تبديل شوند.

«جنگ رواني يعني نبرد و نزاعي براي دستيابي به افكار مردم و اراده آنها»


اهداف جنگ رواني عبارت است از:
1- از بين بردن اميد مخاطبان و يا جناح مقابل
2- ايجاد بي‌اعتمادي نسبت به رهبران جناح مقابل
3- ايجاد شكاف در بين جامعه مخاطب


جنگ رواني در واقع نبرد عليه عقل افراد است نه نبرد براي در بند كشيدن ساختار فيزيكي افراد.

نمونه اي از جنگ رواني حکومت خون در صدا و سيماي کثيف اسلامي
يک نمونه از جنگ رواني را مي توان در ماجراي کشته شدن جاودان شهيد راه آزادي «ندا آقا سلطان» در صدا و سيما و رسانه هاي اينترنتي رژيم مشاهده کرد. پس از اينکه 40 ثانيه از آخرين لحظات زندگي ندا که خون به طرز وحشتناکي صورت اين دختر را مي‌پوشاند در کليه رسانه هاي مهم دنيا پخش شد، موج تنفر بسيار زيادي در کليه کشورهاي جهان بر عليه خشونت هاي بکار رفته در ايران ايجاد مي شود به طوري که صحنه جان باختن ندا در مقابل دوربين يک عابر پياده تبديل به يکي از 10 سمبل آزادي در جهان مي شود:


حال ببينيم حکومت کثيف اسلامي براي انحراف افکار عمومي و پاک نشان دادن ظاهري خود از اين جنايت، چگونه اين ماجرا را پوشش مي دهد:
روزنامه سپاه: بي بي سي به اوباش پول داد تا ندا را بکشند.
خبرگزاري دولتي ايرنا: تک تيرانداز منافقين ندا را کشتند.
احمد خاتمي امام جمعه تهران: خود اغتشاشگران ندا را کشتند.
سفير ايران در مکزيک: سازمان سيا ندا را کشت.
به اين مي گويند عمليات جنگ رواني. يعني اينطور وانمود کنند که: من نبودم، دستم بود، تقصير آستينم بود!

لابد عده اي جاهل احمق هم باور مي کنند که راست ميگه... نکنه کار خارجي ها بود... نکنه مردم براي مظلوم نمايي ندا را کشتند! و باورهاي جاهلانه ديگر.

اما لحظه اصابت تير به سينه نداي جاويدان ايران زمين، افرادي که در صحنه بودند ضارب او را دستگير مي کنند و پس از برداشتن کارت شناسايي او وي را آزاد مي کنند. پس از مدتي کارت شناسايي ضارب از طريق اينترنت منتشر و به تاييد افراد حاضر در محل حادثه از جمله يک پزشک به نام "آرش حجازي" -که در عکس بالا نفر سمت چپي با پيراهن سفيد و شلوار لي مي باشد- مي رسد. و بدين ترتيب به شهادت افراد حاضر در محل حادثه "عباس کارگر جاويد" کارمند وزارت کشور و عضو هيات رزمندگان غرب تهران، قاتل ندا بوده است:


«آرش حجازي» در وبلاگش اين چنين مي نويسد:

"امروز تصوير دو کارت در اينترنت منتشر شد که به ضارب ندا آقاسلطان نسبت داده شده است. در اينجا تاييد مي کنم که تصوير فردي که در اين کارت قرار دارد، کاملا با مشخصاتي که من از فردي در ذهن دارم که مردم دقايقي بعد از مضروب شدن ندا گرفتند، و فرياد مي زد: "نمي خواستم بکشمش"، تطبيق مي کند. البته در آن روز ريشش را زده بود، ولي سبيلش را داشت. اما براي اينکه صد در صد مطمئن بشويم و احيانا فرد بي گناهي در مظان اتهام قرار نگيرد، لازم است نشانه ديگري را هم روي اين فرد بررسي کنيم. از آنجا که مردم بعد از اينکه ضارب را گرفتند، پيراهنش را از تنش بيرون آوردند، بر پشت ضارب چند داغ زخم قديمي ديدم. اين داغ ها شبيه جاي زخمي بود که در اثر بُرش با شي تيز ايجاد مي شود..."


و بدين ترتيب رکورد تاريخ وقاحت توسط حکومت دروغ پرور و بي شرف و بي شرم و حيا شکسته مي شود!


(در ماجراي انکار قتل و تجاوز به "ترانه موسوي" از سوي صدا و سيما نيز باز شاهد چنين دغل بازي بوديم.)

روش‏هاي انجام عمليات جنگ رواني


حکومت کثيف از روش‏هاي متفاوتي در جنگ رواني استفاده مي‏کند که مهم‏ترين آنها عبارتند از:

1- شايعه؛
شايعه، ادعاي مشخصي است که جهت برانگيختن باور مخاطبين به کار مي‏رود و دهان به دهان از فردي به فرد ديگر منتقل مي‏گردد و فاقد هر گونه سند و مدرک مطمئن مي‏باشد. اهداف ايجاد شايعه عبارتند از:
الف) ايجاد بدبيني نسبت به جنبش و افراد شرکت کننده در آن، که مي‏تواند آثار نامطلوبي را در پي داشته باشد.
ب) افزايش نگراني و اضطراب در مردم.
ج) ترور شخصيت و لکه‏دار کردن قداست ارزشها، شهيدان و مردم شرکت کننده در تظاهرات ها.
د) ايجاد فضاي ناسالم اجتماعي.
و) ايجاد تفرقه در ميان مردم سبز، براي از بين بردن وحدت و يگانگي که پيروزي هر ملتي تنها در سايه آن تحقق خواهد يافت. نکته مهم ديگر اين‏که در شايعه‏سازي، حکومت حتما در پي نتيجه از آن نخواهد بود؛ زيرا که با ايجاد شايعه، افکار را به سمت مسائل غيرضروري سوق مي‏دهند.

2- تحريف واقعيات؛
تحريف واقعيات نيز يکي از روش‏هايي است که حکومت در آن سعي مي‏کند اذهان عمومي را از حق به باطل منحرف کرده، تا باعث شوند مسائل، طور ديگري جلوه داده شوند و به عبارتي، باعث ‏شوند تا مردم از پيام‏ها و جريانات به گونه‏اي برداشت نمايند که حکومت مي‏خواهد و اين نکته مهمي است که روش‏هاي ديگر، اغلب براي همين هدف به کار برده مي‏شوند.

3- اغراق و مبالغه؛
اين روش ساده و در عين حال کارآ، در جنگ رواني به دو طريق مورد استفاده قرار مي‏گيرد؛ حکومت، نقاط ضعف يا کمبودها و مشکلات موجود در طرف مقابل را بيش از اندازه بزرگ جلوه داده، بر آن تأکيد مي‏کند؛ تا بر نگراني مردم بيفزايد و ديگر اين‏که موارد مثبتي را که خود دارد را به جامعه ارزاني داشته، آنها را در اذهان عمومي بزرگ جلوه داده تا از اين طريق، افراد را به خود جذب کند. اين دو حرکت، هميشه در کنار هم به کار مي رود.

4- تفرقه؛
از آن‏جايي که وحدت و يگانگي، عامل اصلي در موفقيت هر ملت آزاده اي است، تفرقه نيز بر عکس آن عامل اصلي ذلت و بدبختي هر ملتي است. اين روش، تقريبا نتيجه تمام روش‏هايي است که حکومت در جنگ رواني به کار مي‏برد و در حقيقت، حکوکت کثيف در به راه انداختن جنگ رواني، در پي ايجاد تفرقه ميان گروه هاي مختلف مردم مي‏باشد؛ تا از اين طريق، بتواند به منافع خود دست يابد.

5- فريب؛
در اين روش، حکومت سعي مي‏کند تا مخاطب مورد نظر را به سمت يک فضاي ذهني متفاوت با واقعيات سوق دهد و اين عمل، يعني فريب يا دروغ بزرگ، بايد به گونه‏اي ساخته و پرداخته شود که افراد، بدون هيچ مقاومتي وارد آن شوند و القائاتي را که مي‏شود، بپذيرند. بنابراين، حکومت سعي مي‏کند با تلاش و کوشش، ذهن مخاطب را به نتيجه مورد انتظار خويش برساند.

وظيفه ما براي مقابله با جنگ رواني حکومت چيست؟
بهترين روش اين است که اول خودمان را نجات دهيم و بعد ديگران را. بدين ترتيب به هيچ عنوان در مواقع حساس و تاريخ ساز، به خبرهايي که از طريق منابع خبري حکومتي يا سرسپردگان آنها منتشر مي شوند توجه نکنيد. مخصوصا در مواقع سرنوشت ساز و حساس مبارزات. و سپس اطرافيانتان را هم از اين موضوع آگاه کنيد که اين خبري که الان روحيه شما را تضعيف کرده است يک خبر کاملا کذب مي باشد براي در هم شکستن صفوف يکپارچه مبارزين.

توجه داشته باشيد براي مقابله با جنگ رواني حکومت، به موارد زير اصلا توجه نکنيد:

1- اخباري که از راديو و تلوزيون حکومتي پخش مي شود.
2- اخباري که از خبرگزاري هاي دولتي ايسنا، ايرنا، فارس نيوز، مهر نيوز و ... منتشر مي شود.
3- اخباري که از طريق سايت هاي اينترنتي خبري-تحليلي حکومتي نظير: رجا نيوز، تابناک، الف، عصر ايران، جهان نيوز و ... منتشر مي شود.
4- اخباري که از دهان عوامل رژيم نظير بسيجي ها، سپاهي ها و اطلاعاتي ها و ... مستقيما مي شنويد.

موارد بالا را به هيچ عنوان جدي نگرفته و هراسي در دل خود بابت شنيدن اين اخبار راه ندهيد و راههاي مقابله با اثرات بعضا مخرب اين ياوه گويي ها را پيدا کنيد و به مقابله با آنها در سطح جامعه بشتابيد.
- حتي در روزهاي پس از کودتاي ننگين 22 خرداد خبرگزاري ريانووستي دولت روسيه نيز به کمک رژيم آمد و اخبار کاملا کذبي را براي تضعيف روحيه مبارزين منتشر کرد.

بنابراين وظيفه ما فرماندهان سبز مي باشد که اثرات اين جنگ هاي رواني-رسانه اي را در ميان مردمان خنثي کنيم و ستمگران را در رسيدن به اهداف پليدشان ناکام کنيم.



ادامه مطلب ...

دنلود فیلتر شکن اولترا سروف 96

0 نظرات
ادامه مطلب ...

جدید: مزایای دختر بودن

0 نظرات

مزایای دختر بودن به نظر اینجانب عبارتند از:

1-هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.

2_به سادگی اب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست)

3_لازم نیست صبح به صبح صورتتو اصلاح کنی.ماهی یه بارم کافیه.

4_هیچ وقت از بوی گند زیربقل خودت عق نمی زنی.

5_مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر اواز بزنی که اهالی خونه، بقیه صداهای نافرم رو نشنون.

6_هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه, مارک کفش زری خانم یا مدل موهای عقدس خانم رو بفهمه.

7_خوب می تونی نقش بازی کنی.

8_انقدر زود همه چی رو می گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف می رسی.

9_بزرگترین پوئن:خیالت از بابت سربازی راحته!.صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی گزه.

10_تو اماکن عمومی با خیال راحت می تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو
بلند کنه؟!!

11_در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.

12_می تونی هزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینی و باز گریه کنی.

13_و مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردنت خجالت نمی کشی.

14_یه چیز باحال:هم دامن می پوشی و هم شلوار!.

15_بهشتم که زیر پای امثال شماست.

16_بیشتر از اقایون عمر می کنی(از لحاظ علمی ثابت شده).

17_فقط تویی که می دونی بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.

18_از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده.

19_هیچ کی نمی دونه دقیقا تو فکرت چی می گذره؟ خود فروید، پدر روانشناسی جهان گفته:بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم
هرگز پاسخ ان را نیافته ام این است که یک زن چه می خواهد؟

20_چند تا از جنگ های بزرگ تاریخ جهان به خاطر عشق شدید مردها به جنس تو بوده.

21_این یکی دیگه کاملا مستنده:باهوش ترین انسان دنیا یک زنه!.

22_با اینکه ممکنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشی ولی یادت بمونه که زنی، سال ها پیش با هوش و ذکاوتش یکی از مردان قدرتمند دنیا رو شکست داد(شکست شرم اور فیلیپ، پادشاه اسپانیا از الیزابت، ملکه انگلستان1533_1603)

23_نماد الهه عشق، زیبایی، جنگ و عقلانیت در یونان باستان به شکل زنه.

24_یادت باشه که خداوند، تمام جهان رو به خاطر برکت وجود یک زن افرید.(خانم فاطمه زهرا)

25_با اینکه از مردا ضعیف تری ولی لازم نیست صدتا کلاس کاراته و تکفاندو و از این جور چیزا بری...به یه چنگ و گیس کشی بسنده می کنی.

26_جورابات بوی پنیر کپک زده نمی ده.

27_با موهای پا و زیربغلت نمی شه کلاه گیس ساخت.(راستی این یه پوئن واسه اقایون نیست؟...)

28_می تونی در سکوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزنی اگرچه شاید هیچ کدوم از اقایون معنیشو متوجه نشن.

29_سال ها پیش دختری 18 ساله فرماندهی ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاریخ جهان ماندگار کرد(ژاندارک).

30_درهای کعبه تنها به روی یک زن باز شد.

31_سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شکل زنه.

32_با قوس کمرت چه کارا که نمی تونی بکنی.....

33_خداوند در وجودت دستگاهی رو تعبیه کرده که هیچ مردی نداره و اگر به خاطر وجود اون نبود نسل بشریت تداوم پیدا نمی کرد.(اطلاع رسانی برای اون دسته از اقایونی که تو واحد تنظیم خانوادشون ضعیفن:اسم این دستگاه اعجاب انگیز رحمه).

34_واقعا تا حالا هیچ مردی شب ها به اسمون نگاه کرده؟.

35_مجبور نیستی واسه اینکه یه نفر به خواهرت چپ نگاه کرده ،خون و خونریزی راه بندازی.نه اینکه رگ غیرت نداشته باشیا ! درواقع اپن مایندی(open minde).

36_هزار جور مدل خنده ،داری که هر کدوم رو یه موقع تحویل بقیه می دی.

37_توانایی صوتیت بالاست.(کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟).

38_خیانت عشقی نمی تونی بکنی(علم روانشناسی به این نتیجه رسیده که زن ها هرگز نمی تونن دو مرد رو همزمان و به یک شکل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا).

39_شاید از طرز کار کامپیوتر یا تکنیک های فوتبال سر در نیاری ولی اگه یه هفته طرف اشپزخونه نری اقایون حتما یه بلایی سرشون می یاد.(توضیح
اینکه در چنین مواردی دو حالت وجود داره:1_اقایون خسیس از گشنگی می میرن 2_دست و دلبازاش که غذای حاضری خریدن واسشون خیالی نیست یا ورشکست می شن یا مسموم.)

40_دو هفته هم که حموم نری بوی ترشیدگی نمی دی.

41_هیچ وقت خودتو واسه این فکر که زیر لباس اقایون چه شکلی ممکنه باشه ازار نمی دی.

43_بلدی چه طوری بدون اینکه زور بازویی لازم داشته باشی روی بقیه رو کم کنی.(با زبونت)


44_اگه زشت باشی(که خیلی کم چنین چیزی پیش می یاد)می تونی خودت رو با ارایش خوشگل کنی.اگه قدت کوتاهه می تونی کفش پاشنه دار بپوشی. اگه موهات کم پشته مسئله ای نیست چون روسری داری.


45_ در دنیا هرگز به اندازه ای که در حق تو اجحاف شده در حق موجود دیگه ای نشده با این حال امروزه زن ها رو در هر عرصه ای می بینیم:سیاست،
اقتصاد، علم و حتی ورزش!.

46_و غم انگیزترین مزیت اینه که روزی مادر می شی و به موجودی زندگی می بخشی.

47_چراغ هر خونه ای یک زنه.

48_و در اخر اینکه فقط با یک حرکت ناچیز می تونی صد تا مرد رو از خود بی خود کنی.(توضیحی لازم نیست).
ادامه مطلب ...

شخصیت شناسی از روی نوع امضا

0 نظرات

کساني که به طرف عقربه هاي ساعت امضاء مي‌كنند انسان‌هاي منطقي هستند

كساني كه بر عكس عقربه‌هاي ساعت امضاء مي‌كنند دير منطق را قبول مي‌كنند و بيشتر غير منطقي هستند

كساني كه از خطوط عمودي استفاده مي‌كنند لجاجت و پافشاري در امور دارند

كساني كه از خطوط افقي استفاده مي‌كنند انسان‌هاي منظّم هستند

كساني كه با فشار امضاء مي‌كنند در كودكي سختي كشيده‌اند

كساني كه پيچيده امضاء مي‌كنند شكّاك هستند

كساني كه در امضاي خود اسم و فاميل مي‌نويسند خودشان را در فاميل برتر مي‌دانند

كساني كه در امضاي خود فاميل مي‌نويسند داراي منزلت هستند

كساني كه اسمشان را مي‌نويسند و روي اسمشان خط مي‌زنند شخصيت خود را نشناخته‌اند

كساني كه به حالت دايره و بيضي امضاء مي‌كنند ، كساني هستند كه مي‌خواهند به قله برسند

ادامه مطلب ...

همه عکسهای 13 آبان جنبش سبز آزادیخواهی

0 نظرات

دوست عزیز برای راحتی خودتان اجازه دهید همه عکس ها لود شوند سپس این صفحه را بصورت complete سیو کنید و آنگاه این عکسها را از درون پوشه سیو شده در کامپیوترتان برداشت نمایید .
























ادامه مطلب ...

همه فیلم های مربوط به 13 آبان 88

0 نظرات
ادامه مطلب ...

عطسه شناسی

0 نظرات


افرادی که ریز و سریع عطسه می کنند: گفته می شود که این افراد، غالبا شخصیتی تند و تیز دارند. تند تند صحبت می کنند و دوست دارند هر مساله ای را فورا حل کرده و به سراغ مساله بعدی بروند! این افراد بسیار باهوش، اهل مطالعه و نکته سنج هستند. مطالعه برای این نوع افراد بهترین سرگرمی است و از هر فرصتی برای کتاب خواندن استفاده می کنند. این افراد کارمندانی نمونه اند که می توانند در هر سطحی نمونه بودن خود را نشان دهند. در حوزه کاری، افرادی شایسته، لایق و قابل اعتمادند و حاضر نیستند هیچ چیزی را با اعتماد دیگران به خود عوض کنند. حس همکاری و همیاری در این افراد به شدت بالاست هر چند دیگران در بعضی از موارد عدم همکاری با آنها را به دلیل بیش از حد خوب و صادق بودنشان، ترجیح می دهند. در حوزه اجتماعی، ممکن است محبوبیت دیگر گروه ها را نداشته باشند، اما در موقعیت های مختلف اجتماعی اگر بتوانند پایه ریزی و برنامه ریزی خوبی داشته باشند، قادر خواهند بود «خود» واقعی خویش را به نمایش بگذارند. در حوزه خانه و خانواده نیز، چنانچه یاری موافق داشته باشند، پیروز می شوند. معمولا دیگران به سختی آنها را درک می کنند، اما چنانچه روحیه آنها شناخته شود، آن وقت متوجه می شوند که دوستانی ثابت قدم پیدا کرده اند!
افرادی که به هنگام عطسه جلو دهان خود را می گیرند: طبق پژوهش های انجام شده افرادی که به هنگام عطسه کردن جلو دهان خود را می گیرند بسیار موقر و به لحاظ روحی متعادل هستند. این افراد معمولا در هیچ زمینه ای چه به لحاظ عرفی و چه به لحاظ شرعی، خلاف نمی کنند. روانشناسان بر این عقیده اند که این افراد معمولا زندگی آرام، متعادل و کم دردسری دارند. متانت و وقار در تمام اعمال و رفتار این اشخاص مشهود است و رعایت آداب و معاشرت از خصایص ذاتی این افراد و نشان دهنده ی نوع نگرش آنها به زندگی است. آنها می گویند زندگی همچون رودخانه آرامی است که فقط برخی اوقات مواج می شود و نیازی نیست که شما سرعت حرکت آن را تند یا کند کنید. دست را جلو دهان گرفتن به هنگام عطسه یا سرفه، نشان می دهد که این افراد در حوزه کاری خود نیز افرادی قابل اطمینان و با وقارند و مدیران همیشه از آنها به عنوان افرادی قابل اعتماد یاد می کنند. در حوزه اجتماعی و در جمع دوستان حضورشان همیشه مایه قوت قلب است، هر چند که در برخی از اجتماعات دوستانه که بسیار صمیمی است حضور این افراد به منزله آن است که بسیاری از موارد معاشرتی که ممکن است در جمعی اینچنینی نادیده گرفته شود، باید رعایت شود و این کار ممکن است برای برخی افراد، خوشایند نباشد.
افرادی که ملایم عطسه می کنند: این افراد عموما شخصیتی آرام، با وقار، وفادار و وابسته دارند. در روان شناسی گفته می شود که این افراد نمی توانند بدون وابستگی به غیر، کاری از پیش ببرند. شخصیت وابسته آنها نشان دهنده ی آن است که باید حتما در موارد مهم تصمیم گیری، شخص دیگری آنها را به سمت و سوی مورد نظر سوق دهد. این افراد می توانند و می خواهند که به مردم خدمت کنند و این خدمت را در چارچوب آنچه آنها تمایل دارند انجام می دهند. بسیاری از این افراد اگر چه منزوی به معنای عام کلمه نیستند ولی چندان هم از بودن در اجتماعات احساس رضایت نمی کنند. شخصیت آرام آنها تنها در خدمت به دیگران خلاصه می شود. این افراد بسیار وفادار و در زندگی ثابت قدم هستند. در حوزه کاری به لحاظ آرامی ممکن است تاثیر چندانی در جمع نداشته باشند ولی همین منش آرام آنها باعث می شود همگان آنها را دوست داشته باشند. در حوزه اجتماعی نیز پرهیز از تجمع و قیل و قال های روزانه شعار اصلی آنان است ولی در این بین انجام دادن کارها و وظایف اصلی که برعهده آنهاست به هیچ وجه فراموش نمی شود.
افرادی که با صدای بلند عطسه می کنند: این افراد عموما تمایل دارند که رهبران و روسایی با نفوذ و خوب باشند. روان شناسان بر این اعتقادند که صدای بلند عطسه این افراد، نشان دهنده میزان نفوذی است که آنها دوست دارند بر دیگران داشته باشند. این افراد می توانند به راحتی در دیگران نفوذ کنند و آنها را به سمت و سویی که خود تمایل دارند سوق دهند. این افراد عموما مدیرانی لایق، کارآمد رهبرانی با نفوذند. آنها شخصیت قدرتمندی دارند که به آنها کمک می کند در حوزه مدیریت بسیار شجاع و زیرکانه عمل کنند. در حوزه اجتماعی سخنوری عالی و بی مثال هستند. این افراد می توانند با نفوذ کلام خود موضوع بحث را به آن طریقی که خود می خواهند پیگیری کنند. معمولا زندگی بر وفق مرادشان است و در خانه و خانواده نیز می توانند از نفوذی بی اندازه برخوردار باشند.
ادامه مطلب ...

چگونه مردم را به خود جذب کنیم ؟

0 نظرات
راهكار 1

لبخند اثر بخش

وقتي مي خواهيد با كسي سلام و احول پرسي كنيد ، ابتدا لبخند نزنيد ، چون ارزش لبخندتان را از بين مي بريد . سعي كنيد ،لحظه اي به صورت او خيره شويد ، سپس مكث كنيد .

وضعيت روحي او را به طور كامل بررسي نماييد .

آن گاه با لبخندي عميق ، گرم و سرشار از توجه و علاقه به او نگاه كنيد ، لبخندي كه چشمان تان را هم فرا گيرد .

اين لبخند مانند موجي گرم و گيرا ، مخاطب شما را دربر مي گيرد .

با اين تأخير كوتاه مخاطب شما احساس مي كند كه اين لبخند ، صادقانه و فقط متعلق به اوست .

زبان نگاه

چشمان شما مانند مواد منفجره ، مي توانند احساسات مردم را به تكاپو و هيجان وا دارند . افراد موفق مي دانند كه نگاه هاي عميق و طولاني مي توانند بسيارمفيد باشند ، بخصوص ميان دو جنس مخالف . در كارهاي اداري ، حتي زماني كه طرف مقابل از احساسات عاشقانة شما آگاه نيست ، زبان و نگاهي نيرومند مي تواند تأثيري عميق و نافذ بر زن و مرد بگذاريد . اين نوع نگاه توأم با ادراك و احترام ، احساسات دروني شما را القاء خواهد كرد .


راهكار 2 -براي زنان

زبان نگاه

فكر كنيد ،چشمان تان با شيريني لذيذ و دلنشيني به چشمان مخاطب تان چسبيده است .

حتي بعد از پايان سخنان تان نيز به نگاه هاي تان ادامه دهيد . لازم است سويي ديگر را بنگريد ، اين كار را به آهستگي و بدون جلب توجه انجام دهيد ، آخرين چسبندگي هاي شيريني را آن قدر بكشيد تا سرانجام تمام شود .


راهكار 3 - براي مردان

زبان نگاه

هنگام حرف زدن با مردان ، ازروش نگاه هاي پرنفوذ استفاده كنيد . ولي زماني كه مي خواهيد دربارة مسائل شخصي صحبت كنيد ، از نگاه هاي كوتاه تري استفاده كنيد . تا مخاطب تان احساس نكند مورد تهديد قرار گرفته يا منظور شما را به درستي درك نكرده است .

ولي در برخوردهاي روزمره ، ارتباط چشمي خود را به تدريج افزايش دهيد و وقتي با زني همكلام شديد ، ازاين شيوه بيشتر استفاده كنيد .

اينك روش مهمي را مطرح مي كنيم كه باعث مي شود شما فرد پر منزلتي جلوه كنيد .

از دندان هاي خود بياويزيد

افراد موفق در زندگي با اطمينان عمل مي كنند . با عتماد به نفس حركت مي كنند . هميشه لبخندي توأم با غرور بر لب دارند . هيچ ترديدي به خود راه نمي دهند . طرز رفتار شما نشان مي دهد كه شما مرد يا زني هستيد كه برجشته و ممتاز بودن ، عادت ذاتي شماست . به اين روش تجسمي ، كه طرز سلوك شما را همچون فردي موفق آشكار مي شازد ، توجه كنيد . من آن را با اين عبارت مي خوانم : با دندان هاي خود بياويزيد .

راهكار 4

با دندان هاي خود بياويزيد

فرض كنيد ، يك گيرة آهنين كه در سيرك با دندان از آن آويزان مي شوند به چهار چوب دري كه مي خواهيد از آن عبور كنيد آويخته باشند . آن را با دندان مي گيريد ، و در حالي كه محكم در ميان دندان هاي خود نگاه داشته ايد ، شما را به بالاترين نقطه مي رساند . وقتي از دندان هاي خود آويزان باشيد ، همة عضالت شما در بهترين حالت خود كشيده مي شوند .

حالا آماده ايد تا مردم را در جايي كه مي خواهيد به خود جذب كنيد ، يا كارهاي روزانة خود را انجام دهيد ، يا آن جا كه تنها فرد مهمي به نظر برسيد ، فرود بياييد .

تكيه گاه بچه هاي بزرگ باشيد

نخستين واكنش شما در برابر فردي كه براي اولين بار او را ملاقات مي كنيد ، ذهنيتي به وجود مي آورد كه تمامي روابط شما در ان شكل مي گيرد . اگر از كسي كه تازه با او آشنا شده ايد چيزي مي خواهيد ، بايد به او ثابت كنيد كه خاص بودنش رادرك مي كنيد .

شيوه اي كه در اين جا به آن اشاره مي كنيم ، به شما قدرتي مي بخشد تا بتوانيد هر چه را از ديگران مي خواهيد ، به سادگي به دست آوريد . من اين روش را تكيه گاه بچه هاي بزرگ مي نامم .

راهكار5

تكيه گاه بچه هاي بزرگ شويد

اين نقطة اتكا را در اختيار هر كسي كه ملاقات مي كنيد ، قرار دهيد . درست در لحظه اي كه به شخص جديدي معرفي مي شويد

به او پاداش دهيد . همان لبخحند گرمي را كه به بچة بازيگوشي كه از روي پاهاي شما جست و خيز مي كند ، مي زنيد و همان توجهي را كه نسبت به او داريد ، در مورد آشناي جديد خود دلنشين دهان بي دندان بچه را از او تحويل بگيريد . وقتي فرد جديد ، بتواند كاملاً به شما تكيه كند ، يعني شما خاص بودن او را درك كرده ايد !

در ده ثانيه نشان دهيم كه براي خود كسي هستيم ، درون هر كسي كودكي نهفته و براي اين كه شما قدر و منزلت او را درك كنيد ، گهوارة خود را به لرزه در آورد .

دوست قديمي سالم

اگر مي خواهيد مردم به شما علاقه مند شوند ، بايد به آنها نشان دهيد ، چه قدر دوست شان داريد ! وقتي به دوستي ، قديمي مي رسيم ، بدون كمترين تأملي ، سرشار از گرمي و محبت با او روبه رو مي شويم . ناخودآگاه خنده بر لب هايمان مي نشيند . حلوتر مي رويم . نگاه هاي مان مهربان و دوستانه مي شود . و سرانجام براي در آغوش گرفتنش ، به سويش مي شتابيم . ولي اغلب وقتي با فردي نا آشنا روبه رو مي شويم ، با خجالت يا بي تفاوتي احساس ناخوشايندي را به او منتقل مي كنيم كه باعث سردي رابطه مي شود .

به اين شيوة تجسمي ، توجه كيند . با بكارگيري اين روش مطمئناً ، در نخستيم ملاقات با هر كسي ، برخورد گرمي را با او خواهيد داشت .


راهكار 6

دوست قديمي سلام

وقتي با كسي برخورد مي كنيد تصور كنيد دوست قديمي شماست و ازاين كه فرازو نشيت زندگي ، شما رامدت ها از هم دور كرده ناراحت بوده ايد ، ولي حالا خدا را شكر مي كنيد كه اين ديدارسبب شده تا به دوست خود برسيد !

تجسم اين تجربة لذتبخش ، زنجيره اي از واكنش هاي مطلوب را درشما ايجادمي كند ، از باز شدن ناخودآگاه گرة ابروها گرفته تا حالت قرار گرفتن انگشت هاي پا ويا هر چيزي كه سبب بروز عكس العمل مي شود .

اينك روش هايي را كه به شما كمك مي كنند تا بتوانيد درنظر همه جلب توجه و خوش برخورد جلوه كنيد را ياد گرفته ايد ، ولي كار هنوز تمام نشده است . علاوه براين كه مي خواهيد مورد علاقه و اقع شويد ، بايد مورد اعتماد ، باهوش و داراي اعتماد به نفس باشيد . سه شيوة بعدي به شما كمك مي كنند تا با اين اهداف دست يابيد .

حركات حاكي از بي قراري بروز ندهيد

در برخورد با ديگران ، اگر مي خواهيد مورد اعتماد واقع شويد ، همة حركات ناشيانه و غير ضروري خود را سركوب كنيد . حركات حاكي از بي قراري اين احساس را درمخاصب شما ايجاد مي كند ، كه در جايي ، مرتكب اشتباه شده ايد يا دروغ مي گوييد .

اين شيوه ، شما را ياري مي دهد ، تا كاملاً قابل قبول و مورد اعتماد به نظر برسيد .


راهكار 7

حركات غير ضروري را حذف كنيد

وقتي با كسي صحبت مي كنيد به خارش بيني تان كه مي خارد ، وزوز گوش تان كه صدا ميكند يا درد پاي تان ، توجهي نكنيد . وول نزنيد ، به خود نپيچيد ، و يا جايي از بدن تان را نخارائيد . از همه مهم تر اين كه دست هاي خود را از صورت تان دور نگاه داريد . حركات دست در نزديگي صورت و حركاتي ازاين قبيل موجب مي شود شنونده در صحت حرف هاي شما ترديد كند.



كانال سكوت را انتخاب كنيد

اگر مي خواهيد در نظر مردم فردي باهوش جلوه كنيد ، به دقت به آنها بنگريد ، سعي كنيد احساس شان را دربارة حرف هايي كه مي زنيد ، درك كنيد و پاسخ خود را مطابق با آن فراهم كنيد .

نيازي نيست كه زبان اشارات را به طور كامل بياموزيد . شما از طريق كسب تجربه و گذر زمان با مهارت هاي رفتاري و ديداري آشنا خواهيد شد . اغلب مردم مي دانند ، اگر مخاطب بي توجهي كند يا جاي ديگري را نگاه كند ، به اين معني است كه حرف هاي گوينده برايش جالب نيست . وقتي مخاطب قادر به تحمل حضور شما نباشد ، با دست كشيدن به پشت گردن خود واكنش نشان خواهد داد . وقتي مخاطب به شما احساس برتري كند . با دست هايش بازي خواهد كرد . پس ياد بگيريد ، هر وقت مخاطب تان خسته شد و شروع به بروز عكس العمل كرد ، بي درنگ ، كانال سكوت را انتخاب كنيد .



راهكار 8

كانال سكوت را انتخاب كنيد

سعي كنيد هميشه در دو جهت سخن بگوييد : احساس خود را بيان كنيد ، در حالي كه مراقب واكنش مخاطب تان نيز هستيد . به اين ترتيب ، حركت بعدي خود را مطابق با آن طراحي كنيد و همه خواهند فهميد كه شما حواس تان جمع است و از هيچ چيزي غافل و بي خبر نيستيد و در نتيجه آدم باهوشي به نظر خواهيد رسيد .

همه چيز را قبلاً تجربه كنيد

كارشناسان معتقدند اگر قبل از انجام كاري ، رفتار خود را در ذهن مجسم كنيم ، صداها را در ذهن خود بشنويم و نوع حركات را مرور كنيم ، مي توانيم آن فعاليت را بسيار مؤثرتر انجام دهيم . استفاده از قوة تخيل و تجسم در كارها ، در انجام هر عملي مؤثر خواهد بود ، از جمله در حرفه هاي ارتباطي . به اين روش تجسمي كه در انجام همة فعاليت ها مؤثر است ، توجه كنيد . اين روش را قبل از رقتن به مهماني ها ، سمينارها يا جلسات مهم به كار ببنديد . همة آنچه را كه قرار است ، اتفاق بيفتد قبلاًَ در ذهن خود مجسم كنيد .


راهكار 9

همه چيز را قبلاً تجربه كنيد

خود را به جاي فرد برتري كه مورد پسند شماست ، قرار دهيد و مثل او بودن را تمرين كنيد . خود را درحالي مجسم كنيد كه از دندان هاي تان آويزان شده ايد ، با همه دست مي دهيد ، لبخند مؤثر و خوشايندي بر لب داريد ، و از عملكرد چشمان گيرا يا زبان نگاه استفاده مي كنيد . صداي خود را بشنويد كه به راحتي با همه گپ مي زنيد . از برتري و در اوج قرار گرفتن تان و اين كه ديگران را مجذوب خود كرده ايد ، لذت مي بريد .

خود را به صورت همان فرد برتري كه مورد قبول تان است ، مجسم كنيد . خواهيد ديد كه همه چيز خودبه خود و همان طور كه مي خواهيد پيش مي رود .

مردم دو دسته اند :

يك دسته آنهايي كه وقتي وارد اتاقي مي شوند ،

مي گويند : « خب ، من اين جا هستم »

و دستة دوم ، كساني كه وقتي وارد اتاقي مي شوند ، مي گويند : « آه تو اين جا هستي
ادامه مطلب ...